جناب قاضیزاده! روزنامه شهروند به شماره ٢هزار رسیده است. «شهروند» تلاش کرده بیشتر با رویکرد اجتماعی محتوا تولید کند. اساسا اینکه روزنامهای اجتماعی است، چقدر حرف درستی است و اگر درست است، «شهروند» چقدر این هدف را محقق کرده است؟
من اخیرا کتابی ترجمه کردهام و چاپ شده است به نام فیچرنویسی برای روزنامهنگاران. چیزی که برای من جالب بود این است که این کتاب نمونه گزارشهای زیادی دارد، اما حتی یک مورد در فیچرنویسیهای معروفتر و اسمورسمدارتر در دنیای غرب سوژههای سیاسی یا بحرانی ندیدم. من فکر میکنم بیماری مطبوعات ما پرداختن به موضوعات بحران و شخص محور شدن آنهاست. مثلا روزنامهها بیشتر دنبال این هستند که فلان وزیر، سفیر یا مدیرعامل فلان شرکت بزرگ چه کرده است، درحالیکه روزنامهها باید جریانمحور باشند. مثلا آقایی به نام منصوری گوشهای از دنیا مرده است، اما من در مطبوعات خودمان ندیدم که این آدم را معرفی کنند. معرفی نه به این معنا که اسمش فلان است و فلان روز به دنیا آمده و... بلکه با خانواده و همکارانش مصاحبه کنند، بههرحال سالها اینجا کار میکرده است. یا کسانی که از ایشان حکم میگرفتند یا پرونده داشتند. در مطبوعات به دنبال این چیزها نمیرویم. بعد از سال ١٣٣٢ مطبوعات از سیاست دور شدند و دلیلش هم داوطلبانه نبود، بلکه مجبور شدند. روزنامهنگاری اصولا از آن موقع روزنامهنگاری شد. فروش روزنامههای ما و توجه مردم به آنها از وقتی شروع شد که از سیاست کناره گرفتیم. سیاست به معنای بگو مگوهای روزمره که البته داغ هستند. مطبوعات رفتند دنبال سینما، بهخصوص دنبال حوادث و ورزش و زمینههای اینچنینی. روزنامهها تازه شکل گرفتند و مردم علاقه پیدا کردند. در دورهای که خود ما کار کردیم، مردم مرتب روزنامهها را دنبال میکردند، ما شماره تلفن میدادیم، مردم دائم با ما تماس میگرفتند و موضوع روز انتخابمیکردیم. اما در سالهای اخیر بحث روزنامهنگاری ما بیشتر حول این موضوع میچرخد که مقامهای مسئول چه میگویند و چه کردند. اینگونه حرفها و اینها موضوع مردم نیست و اقبال هم نشان نمیدهند. روزنامهنگاری ما، هم با بحران افکار عمومی روبهرو است و هم بحران کاغذ، بحران کرونا هم وضع را بدتر کرده است.
در دنیا هرگز فضای مجازی، روزنامه را تعطیل نکرده است. ممکن است تعدیل کرده باشد، ولی نکته جالب این است که بسیاری از روزنامهها مثل گاردین اتفاقا از فضای مجازی برای انتشار بیشتر و تقویت تعداد مخاطبان کمک گرفته است
در چنین شرایطی به نظر شما روزنامهها برای تقویت خودشان چه راهبردی باید در پیش بگیرند؟
من فکر میکنم چند راه وجود دارد. یکی این است که خودمان را بالا بکشیم و برای کار سنگینی به نام روزنامهنگاری آماده کنیم. باوری که در دو سه دهه اخیر باب شده این است که اگر هیچ جا کار گیر نیاوردی و اگر هیچ تخصصی نداری و هیچ پارتی نداری، برو فلان روزنامه، این وضع باقیمانده توان روزنامههای ما را میگیرد. به جز این باید به خواست، سلیقه، گرایش و نیاز مردم نزدیک شویم، کدام روزنامه را در ایران میشناسید که برای گروهی از مخاطبان مشخص از قبیل سن، شغل، تحصیل و طبقه اقتصادی خاص مطلب تولید کند.
اول باید دید که یک روزنامه را برای چه کسی منتشر میکنیم. در سالهای اخیر مجله چلچراغ اگرچه خیلی زمین خورد و بلند شد و رنگ عوض کرد، ولی در دورههایی خوب عمل میکرد، نبض مخاطب خودش را شناخته بود و میدانست برای چه کسی منتشرمیشود. من فکر میکنم مهمترین مسأله شناخت مخاطب و هدف است. ما فقط روزنامه چاپ میکنیم تا کسی بخرد یا نخرد. در مطبوعات جامعه هدف نداریم و از همه مهمتر باید جامعه باور کند که روزنامهنگاری هم شغلی است و لازم است. این اصطلاحی که کلیدواژه بزرگان و مدیران ارشد کشور است که میگویند رسانهها شر لازم هستند، این باور باید عوض شود. ما شر لازم نیستیم و جزو بایستههای سرزمینی هستیم که میخواهد آیندهای را دنبالکند، نه اینکه روز را شب کند.
من سوالی دارم. در کشورهایی مثل ژاپن، پاکستان، مصر، لبنان، بولیوی، برزیل و آرژانتین روزنامهها همه تعطیل شدهاند؟ تکنولوژی در فضای مجازی کشور ما والاتر، بهتر و کاراتر از آمریکاست؟ آیا روزنامههای آمریکایی تعطیل شدند؟
برخی هم این روزها میگویند عصر روزنامه کاغذی تمام شده و بهتر است روزنامهها تبدیل به سایت شوند. چقدر این نگاه را دقیق میدانید؟
زمانی آقایانی به پافشاری بر این باور ایستاده بودند که چیزی به نام روزنامه را برچینند. میگفتند روزنامهها مزاحمند. ما دو روزنامه میخواهیم که خبرهای ما را چاپ کنند و از پیشرفت و اینکه کجا راه کشیدیم و باسواد داریم و... محتویات روزنامهها را تشکیل دهند. اول که ساخت روزنامه با سایت به کلی متفاوت است و شکل استفاده از محتوای آنها هم فرق دارد. فرق محتوایی هم دارند، همین الان روزنامه مردم در سال ١٣٣٧ را میشود پیدا کرد و خواند، اما عکسی که هفته پیش منتشر شده است، چطور میتوان پیدا کرد؟ از این بگذریم. من سوالی دارم. در کشورهایی مثل ژاپن، پاکستان، مصر، لبنان، بولیوی، برزیل و آرژانتین روزنامهها همه تعطیل شدهاند؟ تکنولوژی در فضای مجازی کشور ما والاتر، بهتر و کاراتر از آمریکاست؟ آیا روزنامههای آمریکایی تعطیل شدند؟
یک مسئول روابط عمومی من را به ناهار دعوت کرد و آلبومی از مصاحبههای مدیر خود را در دوسال گذشته ورق زد. گفت این خبرنگاران دور میز را ببین دو نفر از آنان در جلسه بعدی تکرارنشدند و دائم نیروهای روزنامهها تغییر میکند، یعنی رسانه تبدیل به نهاد نمیشود. مشکل عمده دیگر قانون مطبوعات است که همه نوع صلاحیتی برای صاحب امتیاز قائل است، غیر از اینکه اینکاره باشد. درِ مطبوعات باز است و گر و گر میآیند و از آنجا که کار سخت و مسئولیتی سنگین دارد، از آن در میروند بیرون و غالبا مدیر روابط عمومی یا کارمند بانکها و ... میشوند.
پس میتوانیم بگوییم که تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد که روزنامهنگاری کلاسیک همچنان با حفظ اصول حرفهای زنده است؟
نظرم این است که با این فرمان پیشتر هم میشود رفت. در دنیا هرگز فضای مجازی، روزنامه را تعطیل نکرده است. ممکن است تعدیل کرده باشد، ولی نکته جالب این است که بسیاری از روزنامهها مثل گاردین اتفاقا از فضای مجازی برای انتشار بیشتر و تقویت تعداد مخاطبان کمک گرفته است. روزنامهنگاری هند الگوی خوبی برای ما است، مگر آنها با ورود اینترنت، روزنامهنگاری را کنار گذاشتند. روزنامه جنگ در پاکستان چقدر در روز چاپ میشود یا لبنانیها چند روزنامه و با چه تیراژی دارند. قدم اول این است که مسئولان ارشد بپذیرند برای اینکه منصوریهایی باز تولید نشوند، باید فضای رسانه شفاف شود. یکی از مسئولان اخیرا از لزوم شفافیت حرف میزد. این حرف خوبی است، اما باید گفت که شفافیت مسیرش از آزادی عمل خبرنگاران میگذرد.
منبع: روزنامه شهروند
نظر شما