ایرنا: از خودتان بگویید؟
صادقی: متولد ۱۳۵۵ در تهران هستم اما از کودکی من خانوادهام به قم بازگشتند و در دبیرستان دین و دانش قم که شهید بهشتی تأسیس کرده بود، درس خواندم. نوشتن مقالات را آغاز کردم و در دبیرستان، مقالات ادبی و اقتصادی مینوشتم که یکبار موفق به کسب جایزه ملی در حوزه اقتصاد انرژی شدم، یکبار هم جایزه کشوری قطعه ادبی برگزیده را گرفتم. از سوم دبیرستان نوشتههایم را برای چاپ به مطبوعات میدادم که در صفحه اقتصادی روزنامه کیهان چاپ میشد.
آن زمان دوران بحران اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت، کسری بودجه، تورم و افزایش قیمت ارز بود، دقیقا همین شرایطی که امروز تجربه میکنیم. من بعنوان منتقد از سیاستهای انبساطی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد انتقاد میکردم. شاید همان نوشتهها امروز قابل چاپ باشد چون شرایط ما مشابه همان دوران است. این نشان میدهد ما از تجربیات گذشته درس نمیگیریم بلکه آنها را تکرار میکنیم. نوشتههایم تا اواخر سال ٧٥ در روزنامه کیهان چاپ میشد اما مقالات انتقادی از دولت سازندگی را کیهان دیگر بعد از دوم خرداد چاپ نکرد و در روزنامه سلام چاپ شد، در دانشگاه هم نشریات دانشجویی مثل سرا و اندیشه را منتشر کردیم.
سال ۷۳ در رشته مهندسی عمران دانشگاه امیرکبیر قبول و وارد این دانشگاه شدم. عضو بسیج دانشجویی این دانشگاه و مسئول بخش مطالعات این نهاد بودم. فکر میکنم آن موقع جز معدود کسانی بودم که در میان بسیجیان مجله کیان میخواندم. نقدهایی هم به ویژه به مقالات دکتر سروش در این مجله مینوشتم که در دانشگاه منتشر میشد.
ایرنا: کی وارد کار رسانهای حرفهای شدید؟
صادقی: بعد از فعالیتهای نیمه اول دهه هفتاد در کیهان، از سال ۷۸ آقای محسن رضایی مرا از طریق آقای عبدالحسین روحالامینی جذب کرد. ما نشریه آذر را منتشر می کردیم. دیدگاههای ما به دیدگاههای محسن رضایی در سال ۷۹-۸۰ نزدیک بود. حرفهای آن موقع ما در آن تاریخ حرفهای متفاوتی بود. اما رسانه نداشتیم. فضای مطبوعاتی کشور در اختیار یکسری روزنامههایی بود که به آنها زنجیرهای گفته میشد و این طرف هم کیهان و رسالت بودند و حرف سوم شنیده نمیشد. نشریه آذر را در سالهای ۷۹ و ۸۰ منتشر کردیم اما با وجود متفاوت بودن، نتوانست مخاطب زیادی جذب کند.
تصمیم گرفتیم وارد اینترنت شویم. سال ۸۱ بازتاب به عنوان اولین سایت شناسنامهدار فارسیزبان در ایران تأسیس شد. ما آن موقع سایتهایی مانند سایت امروز داشتیم که در افواه گفته میشد متعلق به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. یا سایت رویداد که میگفتند مال حزب مشارکت است. یا سایتی داشتیم به نام چه خبر میگفتند متعلق به آقای آقامحمدی و جناح راست است. سایتی هم به نام دریچه که منسوب به آقای امیرمحبیان روزنامه رسالت بود. ولی هیچ سایتی نداشتیم که مدیرمسئولش مشخص باشد.
طبق آمار الکسا، پرمخاطب ترین سایت ایرانی بودیم
ایرنا: آن موقع فعالیت سایتها که مجوز نمیخواست؟
صادقی: بله نمیخواست. سیستم قانون سایتها چهار سال بعد تصویب شد. ولی هیچکدام از این سایتها شناسنامه نداشت. یعنی اسم مدیرمسئول و شماره تلفن و اینها نداشت ولی بازتاب توانست پیشقدم باشد. سایت بازتاب خیلی رشد کرد. تا سال ۸۲ فیلتر سیاسی در کشور نبود و فیلتر فقط مربوط به پورنوگرافی بود. با این وجود حتی از سایت های ضدانقلاب گویا نیوز و بی بی سی فارسی هم پیشی گرفتیم و طبق آمار الکسا پرمخاطبترین سایت فارسی زبان شدیم.
سایت بازتاب در آن دوره خیلی اثرگذار بود. حتی بچههای صداوسیما میگفتند خبری که بازتاب منتشر میکند از خبری که ما در یک شبکه تلویزیون میگذاریم اثرش بیشتر است. رویکرد بازتاب، مخالفت با مفاسد اقتصادی و انتقاد از مذاکرات هستهای بود، اما با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، سه بار با ما برخورد شد. سایت بازتاب در سالهای ۸۳ و ۸۴ فیلتر شد. آقای روحانی دستور داد از ما شکایت کنند و با بازتاب برخورد شود.
ایرنا: آن صحبتی که آقای روحانی در مناظره سال ۹۲ انتخابات ریاست جمهوری با آقای محسن رضایی مطرح کرد که سایت منتسب به کدام شخص مسائل هستهای را فاش کرد، متوجه سایت بازتاب بود؟
صادقی: بله. راجع به توافق پاریس بود. پشت پرده توافق کرده بودند که این تواقفنامه را بروند و امضا کنند. ما انتقاد کردیم که این توافقنامه اشکالاتی دارد. به ما گفتند این حرفها را نباید علنی میکردید. البته فضای کشور آن موقع بسته بود. وگرنه حرفهای آن موقع بازتاب الان دیگر محرمانه تلقی نمیشود. یادم هست عکس جک استراو را که کنار روحانی ایستاده بود و دستش را روی شانه ایشان قرار داده بود و داشت میخندید، منتشر کردیم. نوشتیم مواظب باشید انگلیسیها از پشت خنجر نزنند. همین عکس به اندازه چندین تیتر یک روزنامه اثرگذار بود.
ایرنا: این اطلاعات را از کجا میآوردید؟
صادقی: ما با آقای رضایی ارتباط و جلسه داشتیم. از طرفی توانسته بودیم مترجمهای توانمندی را که با اصطلاحات تخصصی حوزه هستهای آشنا بودند، جذب کنیم. بسیاری از اطلاعاتی که تیم آقای روحانی میگفتند محرمانه است در واقع برای ما محرمانه بود، ولی روی سایت آژانس هستهای به طور علنی نشر میشد.
یا مثلا سازمان سیا، اطلاعاتی را علیه پرونده هستهای ایران منتشر کرده بود که ده سال روی آن کار کرده و چیزی حدود ۵۰۰ صفحه شده بود. این مطلب روی سایت این سازمان قرار داده شده بود. ما به این سایت مراجعه میکردیم و مترجمان ما آن را به فارسی برمیگرداندند. چون ادبیات هستهای پیچیده است و هر کسی از پس ترجمه این مطالب برنمیآید. به خصوص آن موقع که هنوز کلماتی مانند سانتریفیوژ و تعلیق، کاربردهای دوگانه و کلا ادبیات هستهای و از این دست واژهها، کاملا برای جامعه ما جدید بود.
دوستانی که در وزارت خارجه بودند، بعد از ساعات کاری به ما کمک میکردند و این مطالب را برای ما ترجمه میکردند. وقتی ما که این مطالب را منتشر میکردیم، میگفتند بازتاب، اطلاعات محرمانه را منتشر کرده است. حتی آقای حسین شریعتمداری روزنامه کیهان که منتقد مذاکرات هستهای بود هم مداوما به مطالب بازتاب استناد میکرد. آن موقع مرجع اصلی انتقادات علیه برنامه هستهای سایت بازتاب بود، این موضوع تا سال ۸۴ ادامه یافت. در این سال آقای رضایی کاندیدا بود. انتظار از من وجود داشت که به ایشان کمک کنم و این کار را هم انجام دادم. چند روز مانده به انتخابات من با آقای رضایی صحبت و ایشان را متقاعد کردم که فضا برای شما فضای مساعدی نیست و ایشان پذیرفت که انصراف بدهد.
ایرنا: یعنی انصراف ایشان تحت تأثیر توصیه جنابعالی بوده است؟
صادقی: وقتی من با ایشان صحبت کردم اعلام کردند. از ابتدا کسانی با نامزدی ایشان مخالف بودند ولی وقتی من هم با ایشان صحبت کردم قبول کرد و به من گفت بیانیه انصرافم از نامزدی را بنویس و منتشر کن. خود من آن بیانیه را نوشتم.
هزینه گزاف احمد خرم برای دکوراسیون دفتر
ایرنا: موضع شما در سایت بازتاب درباره دولت اصلاحات چه بود؟
صادقی: ما در دوره آقای خاتمی با وجودی که از ایشان در برابر حملات تندرویهای راست حمایت میکردیم، اما در بعضی حوزهها هم از دولت انتقاد میکردیم مثلا از دفتر تشریفاتی آقای احمد خرم وزیر راه انتقاد کردیم.
ایرنا: چرا؟
صادقی: اسنادی به دست آوردیم که ایشان بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون تومان به پول آن موقع هزینه دکوراسیون دفترش در وزارتخانه شده است. دو طبقه از ساختمان وزارت راه را تبدیل به دفتر وزیر و حوزه ریاست کرده بودند. ما قرارداد پیمانکار این کار را به دست آوردیم.
خبری را در این باره منتشر کردیم. آقای خرم تکذیب کرد. ما هم این اسناد را منتشر کردیم و از خبرنگاران هم دعوت کردیم به وزارت راه بروند و دفتر حوزه ریاست را از نزدیک ببینند. بحث جنجالی شد و یکی از دلایل استیضاح آقای خرم همین بود. در متن استیضاح ایشان به خبر سایت بازتاب اشاره و از ایشان سؤال شد چرا یک مدیر جمهوری اسلامی باید این هزینه گزاف را صرف دکوراسیون دفترش کند. البته شاید انگیزه اصلی از استیضاح توسط مجلس هفتم موضوع فرودگاه امام بود که اتفاقا ما از وزارت راه دفاع میکردیم و بستن فرودگاه امام توسط نیروهای نظامی کار غلطی بود و ما با آن مخالف بودیم.
ایرنا: ماجرا چه بود؟
صادقی: پیمانکار این فرودگاه یک شرکت ترکیه ای بود. سپاه میگفت نباید پیمانکار خارجی ورود پیدا کند. در حالی که ظاهرا پشت موضوع، رقابتهای اقتصادی بود؛ اینها فرودگاه امام را افتتاح کردند ولی هواپیمای نظامی بلند شد و مراسم را به هم زد. بازتاب مواضع دوگانه زیاد داشت. در پرونده هستهای با توافق پاریس و سعدآباد موافق نبودیم ولی با پروتکل الحاقی موافق بودیم. ولی مثلا کیهان همه را با هم نفی میکرد. ما اما میگفتیم بیش از ۱۷۰ کشور عضو پروتکل الحاقیاند چرا ما نباشیم. البته باید اذعان کنم توافقنامه های سعدآباد، پاریس و وین اصلا قابل مقایسه با برجام نیستند، اگر آنزمان چنین توافقی به ما پیشنهاد می شد قطعا باید می پذیرفتیم ولی دولت بوش مخالف امتیاز دادن به ایران بود و به همین خاطر در این توافقنامه جز تعلیق چیزی عاید ایران نمی شد.
ایرنا: گویی در آن سالها بر سر انتشار مطالبی دیداری هم با روزنامه نگاران کیهان داشتید؟
صادقی: بله. آن سال ما انتقاداتی از کیهان کردیم. آقای صفارهرندی سردبیر کیهان واسطه شد و من و آقای روحالامینی را به کیهان دعوت کرد تا ناهاری بخوریم و بین ما تنشزدایی شود. آن موقع مهدی محمدی که الان مشهور شده است جوان بود و تازه در کیهان کارش را شروع کرده بود. پیش صفارهرندی نشسته بود و از جلسه یادداشتبرداری میکرد.
خود محمدی هم آن موقع زیر مطالبی که در نقد کیهان مینوشتیم کامنت می گذاشت و میگفت من از طرف کیهانم و این موضع یا خبر شما صحت ندارد. در آن جلسه با صفارهرندی صحبت کردیم. اما حسین شریعتمداری را ندیدیم. البته داماد آقای حسین شریعتمداری، آقای شالچیان را از همان کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیر میشناختم و ایشان آنجا با ما بود. فکر کنم بعدا بورسیه شد و به خارج رفت و الان آن جا زندگی میکند. پسر خیلی خوبی بود. حتی در کانون اندیشه یکبار با هم به دیدار سران نهضت آزادی رفتیم و با آنها صحبت کردیم.
ایرنا: موضع تابناک در قبال دولت احمدی نژاد چه بود؟
صادقی: من آقای احمدی نژاد را از مدتها قبل میشناختم. احمدینژاد را خیلی خوب میشناختم. او در اواخر سال هشتاد تا زمان شهردار شدنش جزو حلقه مشاوران آقای رضایی بود. از سال ۷۹ و بعد از شکست در انتخابات مجلس ششم، حدود بیست نفر از حزباللهیهای بیکار شده (با خنده) مانند احمدینژاد، عزتالله ضرغامی، حسین فدایی، دارابی، کنعانی، صادق به عنوان جبهه نیروهای انقلاب و حلقه مشورتی محسن رضایی دور هم جمع میشدند و من هم بعنوان فردی جوان دعوت میشدم، همان زمان ما نشریه آذر را هم منتشر میکردیم و بخاطر دارم مصاحبهای با احمدینژاد داشتیم ولی چون حرف خاص و جالبی در مصاحبه نگفت برای آنکه نوار اسراف نشود، مصاحبه دیگری روی آن ضبط کردیم.
من جهت گیریهای احمدینژاد را میدانستم، وقتی هنوز شهردار تهران بود درباره مونوریل از او انتقاد کرده بودیم. یک روز تماس گرفت و قرار گذاشت که در ساختمان شهرداری دوساعتی با هم ملاقات داشته باشیم. حدود دو ساعت تمام با هم صحبت کردیم و ایشان سعی کرد مرا قانع کند که ساخت مونوریل برای تهران لازم است اما با دلایلی که من در مقابل مطرح کردم، موفق به این کار نشد. نتیجهاش هم این شد که مونوریل صادقیه که ما از آن انتقاد میکردیم در زمان شهرداری قالیباف جمع شد و آن ر ا با زور به قم بردند و همین آقای پورسیدآقایی که معاون شهرداری است، آن را در رودخانه قم اجرا کرد و الان تبدیل به سرطانی در شهر قم شده و نمیدانند با آن چکار کنند. از تیم احمدی نژاد و روش کارشان اطلاع داشتیم برای همین از همان ابتدا بین سایت بازتاب و دولت نهم شکافی ایجاد شد.
سلطان قیر واقعی اعدام نشده است
ایرنا: این شکاف بین شما و دولت احمدینژاد ادامه یافت؟
صادقی: یعنی در معرفی کابینه وقتی اسم آقای محصولی را به عنوان وزیر نفت پیشنهادی به مجلس داد بازتاب آن قدر فشار آورد که محصولی از نامزدی این وزارتخانه انصراف داد.
ایرنا: بحث مبارزه با فساد را خود آقای رضایی هم پیگیری میکرد؟
صادقی: نه. ایشان چون خودش در حاکمیت بود موافق این نبود. حتی مطالبی که در سایت بازتاب، علیه فساد اقتصادی منتشر میکردیم ایشان به ما تذکر می داد.
ایرنا: مثلا چه میگفت؟
صادقی: مثلا مراقبت کنید. اینکه حرفهایتان سند داشته باشد. تهمت نزنید. برای من هزینه درست نکنید.
ایرنا: درمنی سلطان قیر؟
صادقی: بله. البته به آقای درمنی که اخیرا اعدام شد با ارفاق لقب سلطان قیر دادند. سلطان قیر شخص دیگری است که آزاد است. آقای درمنی در کار واردات لوازم خانگی بود و در کنار برندهای ال جی و سامسونگ یک برند قلابی درست کرده بود. مشکلش هم بدهیهای بانکی بود. پول بانک را نمیداد. ما خبری را علیه این فرد زدیم. او پیش آقای رضایی رفته بود که من کارآفرینم و سایت شما مرا تخریب کرده است.
بعد آقای رضایی به ما گفت شما با این شخص ملاقات کنید و حرفهایش را بشنوید. ما هم با این شخص صحبت کردیم و گفتیم: مطالبی که ما درباره شما منتشر کردهایم صحیح است. شما بدهی بانکی کلان داری و آن را پس نمیدهی. ولی بعد هم پول بانک را نداد تا کارش در نهایت به اعدام کشید. اسم حمید درمنی را ما برای اولین بار مطرح کردیم. از این موارد در کار ما زیاد بود. طوری که میتوانیم بگوییم بعد از سایت بازتاب و بازتاب امروز و آیندهنیوز دیگر اصلا پرونده اقتصادی بزرگی توسط رسانههای ایران افشا نشده است.
ایرنا: رضایی به طور مشخص درباره انتشار مطلبی به شما تذکر داد؟
صادقی: مثلا بعد از پرونده المکاسب مطلبی در بازتاب منتشر کردیم که خوب است در راستای جوانگرایی آقای واعظ طبسی از ریاست آستان قدس استعفا دهد.
ایرنا: موضوع پرونده چه بود؟
صادقی: در دادگاه که از تلویزیون هم پخش شد اتهامات زیادی طرح شد مانند پولشویی و کارهایی از این دست. با پولهای آستان این کار را میکردند. دادگاهش را هم تلویزیون نسبتا کامل پخش کرد. بعد از پخش این دادگاه پیشنهاد کردیم که آقای طبسی از آستان قدس استعفا دهد چون منصوب رهبری و وابسته به روحانیت است.
آقای واعظ طبسی به آقای رضایی زنگ زده و به ایشان فشار آورده بود. آقای رضایی هم ناراحت شد و به ما تذکر داد که چرا گفتهاید ایشان باید استعفا دهد!؟
ایرنا: حال که سال ها از آن موقع گذشته است رویکرد بازتاب درباره مفاسد اقتصای را چگونه ارزیابی می کنید؟
صادقی: من حدود ده سال قبل هم با اعتماد مصاحبهای کردم و گفتم که ما مقداری در موضوع مفاسد اقتصادی دچار تندروی شدیم، البته طبیعی بود جوان بودیم و شور و انگیزه زیادی داشتیم، نتیجه هم آن شد که آقای احمدینژاد در تبلیغاتش و دوران ریاست جمهوری از ادبیات سایت بازتاب استفاده کرد. موضوع مافیاها و سلطانها را ما وارد حوزه رسمی رسانهها کردیم، مانند سلطان شکر. اینها ادبیاتی بود که سایت بازتاب باب کرد و درباره مافیاهای گوناگون اقتصاد کشور به کار برد، مثلا به همین محمدرضا یوسفی که چندسالی است ظاهرا مرحوم شده، لقب سلطان شکر ایران دادیم. او دستگیر شد و پس از آزادی با وساطت یک مقام عالیرتبه، همان موقع به کانادا رفت.
ایرنا: چند بار فیلتر شدید؟
سایت بازتاب سه بار فیلتر شد. دو بار به خاطر انتقاد از پرونده هستهای، یک بار هم به خاطر افشای پرونده مفاسد اقتصادی.
ایرنا: کدام مفاسد اقتصادی؟
صادقی: البته الان دیگر آن مقام قضایی فوت شده است و لزومی به نام بردن از او نیست ولی ما آن دوره، یعنی دهه هشتاد به مفاسد اقتصادی درون قوه قضاییه و آدمهایی که به نوعی به ایشان وصل بودند میپرداختیم. البته ما اسم نفر اصلی را نمیتوانستیم بیاوریم و مینوشتیم فلان برندهای تلفن همراه به کجا وصلاند؟ یا فلان نمایندگی روغن ماشین از کجا حمایت میشود؟
ماجرای هاله نور را ما افشا کردیم
ایرنا: ماجرای هاله نور و سایت بازتاب چه بود؟
صادقی: موضوع سفر احمدینژاد به سازمان ملل بود. تازه ایشان یک ماه از رئیس جمهور شدنش گذشته بود. در سازمان ملل دعای فرج خوانده بود. در برگشت به قم نزد آقای جوادی آملی رفته و بحث هاله نور را مطرح کرده بود.
فیلم این دیدار از طریقی دست ما رسیده بود. ما این فیلم را در سایت بازتاب منتشر کردیم. تنها مرجعی که موضوع هاله نور را مطرح کرد بازتاب بود. آن هم درباره فردی که تازه رئیس جمهور شده بود. آقای احمدینژاد با انتشار یافتن این فیلم دچار مرگ زودرس در فضای سیاسی ایران شد. فشار فوق العاده سنگینی به ما وارد شد که شما این مطلب را تکذیب کنید. حتی آقای الهام کنفرانس مطبوعاتی گذاشت و گفت این فیلم مونتاژ است.
ما هم در بازتاب نشستیم فریم به فریم این فیلم را رفتیم. هر ثانیه ۲۴ فریم دارد. ما فریم به فریم فیلم را منتشر کردیم تا آن جایی که آقای احمدینژاد داشت هاله نور را دور صورتش میکشید. این بار دوباره آقای رضایی به من زنگ زد که «من به تو میگویم تمامش کن، میروی فریم به فریم فیلم را منتشر میکنی؟» ما هم آن موقع جوان وغد بودیم. گوشمان چندان بدهکار نبود.
ایرنا: بعد از تعطیلی بازتاب به تابناک و سپس آینده نیوز رفتید. اختلاس سه هزار میلیاردی بانک ملی را آینده نیوز برملا کرد؟
صادقی: بله. اصلا لفظ اختلاس سه هزارمیلیاردتومانی را ما در آینده نیوز ابداع کردیم. سه هزار میلیارد تومان نبود. آن موقع با دلار ۹۰۰ تومنی ۲۷۵۵ میلیارد تومان بود. وقتی میخواستیم خبر را بنویسم گفتیم اگر بنویسم ۲۷۵۵ میلیارد تومان اصلا در زبان نمیچرخد. رندش کردیم و گفتیم سه هزار میلیارد تومان. البته با دلار الان این مبلغ میشود سی هزار میلیارد تومان. ماجرای بابک زنجانی را هم ما فاش کردیم.
ایرنا: چطور؟
صادقی: صفر تا صد افشاگری علیه بابک زنجانی در آینده نیوز بود. ما اولین تصویر و مطالب او را افشا کردیم و تا یک سال بعد، دولت و دستگاههای امنیتی از او حمایت میکردند و فشار زیادی به ما آورند. پنج عضو دولت احمدینژاد برای بابک زنجانی کار میکردند. از طرفی رئیس بانک مرکزی که الان نماینده مجلس است به دروغ به قوه قضاییه اعلام کرد که بابک زنجانی پول را برگردانده و آنها هم به ما گفتند دیگر حق ندارید درباره بابک زنجانی بنویسید، درحالی که از دو میلیارد دلار یک دلار هم برنگشته بود و ما مطمئن بودیم، اگر بازتاب امروز روشنگری نمیکرد الان بابک زنجانی مالک بانک پارسیان، شستا و نیمی از وزارت نفت شده بود، اما به جای تشویق ما را توقیف کردند و برایمان پرونده درست کردند. دولت آقای روحانی هم در تبلیغات از نام بابک زنجانی استفاده زیادی کرد اما یک بار نیامدند ببینند چه کسانی مقابل چپاول بیت المال ایستادند و بخاطر فشارهای امنیتی، قضایی و رسانهای آسیب دیدند.
ایرنا: چرا رسانهها بسیار کم وارد افشای پرونده های مفاسد اقتصادی می شوند؟ به این معنا که خودشان قبل از مقام های قضایی فسادی را برملا کنند؟
صادقی: به خاطر فشارهای فوقالعاده سنگینی که بعد به آنها وارد میشود روزنامهها و رسانهها اصلا وارد مسائل فسادهای کلان اقتصادی نمیشوند. این فشار فقط به خود روزنامهنگاران وارد نمیشود بلکه خانواده و اطرافیان روزنامهنگاران افشاکننده فساد نیز در مضیقه قرار میگیرند. زندگیات را شخم میزنند. برای خودت پرونده فساد اقتصادی درست میکنند. پولهای کلان پیشنهاد میدهند و حتی اگر قبول هم نکنی برایت شایعه میسازند و از طریق روزنامهنگاران مزدور ترور شخصیت میشوی.
مثلا اگر ما از آقای درمنی یک آپارتمان میخواستیم برای او رقمی نبود. اصلا شاید کسانی باشند که به اسم ما نزد او رفته باشند و چنین چیزی را گرفته باشند. چون ما آن موقع هم میگفتیم که با آقای درمنی ارتباط نداریم. حالا اگر فرد دیگری میرود و از او چیزی میگیرد خبر نداریم. ولی ما یک ریال هم نگرفتهایم و وضعیت مالی من و بقیه دوستان بارها از سوی دستگاههای امنیتی چک شده و اگر سر سوزنی مشکل داشت بجای اتهامات سیاسی، اتهام مالی میزدند و محکوم میکردند. من تا الان یادم نمیآید یک پرونده سنگین مفاسد اقتصادی را شروع کرده باشم و تا آخر هم پیش رفته باشم و متوجه شده باشم که این حرفها درست است و هزینه نداده باشم. چه سر محمدرضا یوسفی و چه بر سر بابک زنجانی و درمنی. اما شما ببینید الان در موضوعات اقتصادی مانند ایران مال چه اتفاقی میافتد، برخی شبکه های خبری و مطبوعات اصلاحطلب و اصولگرا اجاره میشوند تا افکارعمومی حساس نشود.
ایرنا: بازتاب در دولت احمدینژاد چرا فیلتر شد؟
صادقی: پیش از پاسخ به این سؤالتان لازم است نکتهای را درباره نوبت دوم مصاحبه به شما و مخاطبان اعلام کنم. در قسمت دوم نامی از آقای شالچیان آوردم و عنوان کردم که ایشان برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفتهاند. پس از انتشار قسمت قبلی مصاحبه، آقای شالچیان داماد آقای شریعتمداری، تماس گرفت و گفت که پس از فارغالتحصیلی، چندسال قبل به ایران بازگشته است که بنده از این موضوع اطلاع نداشتم و لازم دیدم این بار درباره آن توضیح دهم. اما درخصوص پرسشتان و فیلتر شدن سایت بازتاب:
آقای احمدینژاد در آستانه سومین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا به بازیهای آسیایی قطر رفته بود. بازتاب مطلبی نوشت که چرا آقای رئیسجمهور در مراسم افتتاحیه این بازیها رقص زنان را تماشا کرده است!؟
این خبر یک بحران سیاسی برای ایشان درست کرد. احمدینژاد این خبر را تکذیب کرد. دفتر رئیسجمهوری هم تکذیبیه داد و مدعی شد رئیسجمهور موقع رقص زنان جایگاه تماشاچیان را ترک کرده است. اما ما فیلم مراسم را در بازتاب منتشر کردیم که همزمان با صحنههای رقص و حضور خوانندههای زن آقای احمدینژاد در جایگاه تماشاچیان حضور داشت. این فیلم آنقدر بازدید داشت و دانلود شد که سرورهای بازتاب که بسیار قوی هم بود، دیگر پاسخگو نبود.
وقتی انتخابات شوراها برگزار شد، لیست انتخاباتی طرفداران احمدینژاد در تهران که نام افرادی از جمله خانم پروین احمدینژاد خواهر ایشان و مهرداد بذرپاش در آن قرار داشت، شکست خورد. آقای احمدینژاد هم گفته بود که یکی از عوامل این نتیجه، کاری بود که سایت بازتاب درباره سفر من به قطر کرد و با آن، اعتماد متدینین را به من مخدوش کرد.
ایرنا: برنده این ماجرا هم قالیباف بود؟
صادقی: بله. آن موقع دوران فترت اصلاحطلبان بود و رقابت بین فهرستهای قالیباف و احمدینژاد بود. لیست قالیباف انتخابات تهران را برد و شهرداری را همچنان نگه داشت. در پی آن دولت احمدینژاد هم آیین نامهای را مرتبط با سایتهای داخلی به تصویب رساند و کارگروهی را در این باره در دولت تشکیل داد که اساس آن به خاطر فیلترینگ سایت بازتاب بود. چون این مصوبه فقط یک مصداق خارجی داشت و آن هم ما بودیم. تا بازتاب فیلتر شد این کارگروه هم منحل شد. ببینید یک رسانه چقدر میتواند تأثیرگذار باشد که دولت برای بحث و تصمیمگیری درباره آن جلسه بگذارد، آییننامه بنویسد، کارگروه تشکیل دهد و بعد هم که به هدفش رسید، منحل کند.
البته انصافا آقای احمدینژاد برای این کارها تاحدودی حق داشت چون خیلی از بازتاب آسیب دید. در موضوع هولوکاست که ایشان به تحریک رامین آن را مطرح کرد، نخستین رسانهای که ورود کرد بازتاب بود. مقاله صریحی نوشتیم که این کار انحراف از انقلاب و خدمت به صهیونیسم است. نوار سعید امامی را هم منتشر کردیم که ۱۰ سال قبل این موضوع را مطرح کرده و گفته بود در هولوکاست فقط ٢٥٠ هزار یهودی کشته شدند. فشار طاقتفرسایی به ما آوردند ولی سر موضع خودمان ایستادگی کردیم و بعد که اسرائیل توانست با فضای تبلیغاتی ناشی از انکار هولوکاست، بعد از ۶۰ سال ناکامی، تأیید مجمع عمومی سازمان ملل را بگیرد و حتی دولت احمدینژاد نیز به آن رأی مخالف نداد، حکمت آن انکار معلوم شد.
۲۲ خرداد ۸۸ سایتمان توقیف شد
ایرنا: واکنش بازتاب چه بود؟
صادقی: به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم. دیوان هم حکم به خلاف قانون بودن این آییننامه هیأت وزیران و دستور رفع فیلتر بازتاب را صادر کرد. سایت موقتا باز شد اما از مجددا از بالا رایزنی کردند و جلوی رفع فیلتر را گرفتند. میگفتند آقای سعید مرتضوی دادستان وقت تهران مبلغ هنگفتی بودجه به عنوان کمک ویژه دولت به دادستانی گرفت و در مهرماه سال ۸۶ بازتاب را توقیف کرد. خیلیها از توقیف بازتاب بهرهمند شد.
البته در مجموع از عملکرد بازتاب پشیمان نیستم، ما هر کاری که فکر میکردیم درست است انجام دادیم و آنها هم هرکاری توانستند علیه ما کردند و نباید انتظار دیگری داشت. روزی که آقای خاتمی میخواست پاستور را ترک کند، مقالهای نوشتم که «هیچ رئیسجمهوری برای ملت ایران، خاتمی نخواهد شد». در آن یادداشت توضیح دادم که اگرچه به آقای خاتمی رأی ندادم، ولی از اینکه رئیسجمهور کشور بود افتخار میکنم. خیلی از اصولگرایان ناراحت شدند و بعضی هم گفتند شما عقبافتاده هستید، تا زمانی که این فرد رئیسجمهور بود از او انتقاد میکردید و دولت از شما شکایت میکرد حالا که میخواهد برود از او حمایت میکنید و از رئیسجمهور جدید انتقاد میکنید؛ اما ما به کارمان اعتقاد داشتیم.
بازتاب از سال ۸۱ تا ۸۶ فعال بود و به نوعی میتوان آن را پدر رسانههای خبری آنلاین دانست، با همه اثرگذاری و اهمیت سایت بازتاب، یک ریال از سایت حقوق یا درآمد نداشتم و هیچ پست و مقامی هم برای خودم بدست نیاوردم. تأثیر سایت بازتاب در رسانههای مجازی ماندگار است، حتی اکنون هم بسیاری از سایتها گرافیکشان همان گرافیک به اصطلاح کلنگی بازتاب است که ما در سال ۸۱ برای این سایت طراحی کردیم و سایت «تابناک» همان گرافیک را حفظ کرده است.
ایرنا: و بعد از آن سایت تابناک راه افتاد؟
صادقی: بله. پس از توقیف دائم بازتاب چون روی اسم من حساسیت زیادی وجود داشت، آقای سید عمارکلانتری سایت تابناک را راهاندازی کرد. من اسما آن جا نبودم ولی در تابناک مینوشتم. در بعضی جلسات تابناک حضور پیدا میکردم ولی آن جا مستقر نبودم. اواخر سال ۸۷، آقای رضایی قصد نامزد شدن برای ریاست جمهوری را داشت. به نظر ما ایشان باز هم، شانسی برای برنده شدن نداشت. ما از تابناک انشعاب کردیم و با آقای کلانتری در دفتر شخصی خودمان و بدون هیچ امکاناتی سایت آیندهنیوز را راه انداختیم. ظرف شش ماه آیندهنیوز به سومین سایت پربیننده کشور تبدیل شد.
نظر ما این بود که از آقای خاتمی حمایت کنیم. با ایشان ملاقات کردیم و آقای خاتمی هم ابراز تمایل ضمنی کرد که ورود کند. البته آقای خاتمی پس از کاندیداتوری مهندس موسوی انصراف داد و ما از آقای میرحسین موسوی حمایت کردیم. اما ارتباط ما همچنان با آقای رضایی خوب بود. ایشان به دفتر ما میآمد. مصاحبهای هم با ایشان انجام دادیم. مرحوم آیتالله خزعلی، آقای علی مطهری و خیلی از چهرههای سرشناس سیاسی، علمی و فرهنگی هم به دفتر آیندهنیوز آمدند. سعی داشتیم فضای چندصدایی را در آیندهنیوز حفظ کنیم برای همین سایت ما به عنوان رسانه مستقل ایرانیان، صدای همه را منعکس میکرد.
جالب است در سال ۸۸ در روز انتخابات ریاست جمهوری اولین رسانهای که توقیف شد آیندهنیوز بود. یعنی صبح روز ۲۲ خرداد ما را توقیف کردند. اینکه میگویند اولین برخورد مربوط به ستاد قیطریه بود درست نیست. این برخورد حوالی ۶ بعدازظهر رخ داد در حالی که ما را قبل از ظهر تعطیل کردند.
ایرنا: چطور؟
صادقی: ساعت ۱۱صبح زنگ دفتر آیندهنیوز را زدند. فردی که پشت در بود گفت پستچی است و بستهای برای ما دارد. گفتیم: آخر روز جمعه و بسته پستی؟ بسته را نمیخواهیم آقا برو! گفت: نه. شما حتما باید بیایید پایین و بسته را تحویل بگیرید.
مشکوک شدیم و از پشت پنجره داخل کوچه را نگاه کردیم. دیدیم دو تا ماشین ون پر از مأمور داخل کوچه است. مأموران در همین حین از روی دیوار به داخل پریدند. ما هم آکاردئونی در را کشیدیم و به آن قفل زدیم. مأموران پشت در ماندند.
بلافاصله خبری را روی سایت منتشر کردیم با این تیتر: حمله لباس شخصیها به سایت آیندهنیوز. کار بالا گرفت و بین ما و مأموران بگومگو شد. آنها میگفتند در را باز کنید وگرنه در را میشکنیم.
در نهایت پرسیدم: آخه شما از کجا آمدهاید؟ گفتند: ما مامور قضایی هستیم. گفتم: حکمتان را نشان دهید. حکم را نشان دادند و ما هم در را باز کردیم.
گفتیم: وقتی حکم دارید چرا میگویید پستچی هستیم؟ گفتند: اگر میگفتیم مأموریم که باز نمیکردید. گفتم: دیدید که باز کردیم.
حکم آنها یک حکم کلی بازرسی بود و به مورد مشخصی اشاره نمیکرد. گفتند: ما دنبال اطلاعات محرمانهای هستیم که این جا نگهداری میشود.
ما گفتیم: اینجا اطلاعات محرمانهای نداریم. هر چه هست روی خروجی سایت در اینترنت میتوانید ببینید.
برخوردشان ابتدا خشن بود. پرسیدند: شما از اداره اماکن مجوز کسب دارید؟ گفتیم: ما ثبت وزارت ارشاد بصورت دیجیتال هستیم و نیازی به اجازه از اماکن نداریم.
برداشت ما این بود که آنها مأموران عملیات ویژه دادستانی هستند. یکی از آنها همانجا به مسئولش تلفن کرد و بعد موبایلش را به من داد. پشت خط سعید مرتضوی بود. صدای او را میشناختم چون از قبل در دادستانی تهران در شعبه ۱۴۱۰ مطبوعات، با او پرونده داشتم.
مرتضوی گفت: ببین آقای صادقی دو راه داری؛ یا با ما همکاری میکنی و سایت را همین الان تعطیل میکنی و خودت با پای خودت به دفتر من میآیی و همکارانت را می فرستی بروند خانه، یا اینکه مقاومت میکنی و همهتان را با هم میآورند اینجا و اگر راه دوم را انتخاب کنی دستور توقیف خودت و همکارانت و سایت را میدهم.
من تصمیم گرفتم خودم بروم با او صحبت کنم. از دفتر، مستقیم به دفتر کار او در دادستانی رفتم. دو ساعتی من را پشت در معطل کرد. داخل که شدم، گفت: سایت شما حامی موسوی است.
البته اینطور نبود ما مستقل بودیم ولی بیننده سایت ما از سایتهای ستاد موسوی بیشتر بود.
مرتضوی گفت: اگر موسوی در انتخابات برنده شد که هیچ و مشکلی ندارید؛ اگر هم که باختید دیگر دعوا راه نیندازید.
بسیاری بازداشت های ۸۸ خارج از اراده قاضی مرتضوی بود
ایرنا: رفتار مرتضوی چطور بود؟
صادقی: به نظر من با توجه به فضای آن روزهای کشور عملکرد مرتضوی خیلی بد نبود. نه اینکه با ما خوب باشد، اتفاقا بازتاب را توقیف کرد و سایت آیندهنیوز را هم بست. اما مرتضوی تلاش داشت هر کاری میکند با حداقل تنش همراه باشد.
بسیاری از اتفاقاتی که در ۸۸ افتاد، خارج از اراده مرتضوی بود. اینطور نبود که مرتضوی دستور دهد ۵۰ نفر بازداشت شوند. بلکه برخی ضابطین خودشان میرفتند و افراد را دستگیر میکردند. البته مرتضوی هم با آنها مخالفت نمیکرد. در تیرماه ۸۸ عدهای را با حکم سفید بازداشت کرده بودند. البته در مورد آیندهنیوز حکم توقیف داشتند ولی چیزی در آن راجع به دستگیری من و همکارانم نوشته نشده بود.
ایرنا: بعد از ملاقات با مرتضوی چه کار کردید؟
صادقی: با خانوادهام به قم رفتم. اما دوشنبه ۲۵ خرداد از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند: شما کجایید؟ چرا سایتتان را تعطیل کردهاید؟ گفتم: به ما گفتهاند کار را تعطیل کنید؟
گفتند: خوب! الان ما به شما میگوییم سایت را دوباره راه بیندازید. همان روز ۲۵ خرداد به تهران برگشتم. بعدها فهمیدم روز قبل یعنی ۲۴ خرداد، در دیداری که آقای موسوی با رهبری داشته است، یکی از شروط آقای موسوی این بوده که رسانههایی که اخبار مربوط به او را پوشش میدادند رفع توقیف شود که مورد موافقت رهبر انقلاب قرار گرفته بود. این رسانهها قلمنیوز و آیندهنیوز بودند. قلمنیوز که سایت ستادی ایشان بود و آیندهنیوز هم رسانهای مستقل با رویکرد حمایت از مهندس موسوی.
از صبح ۲۶ خرداد سایت را دوباره فعال کردیم و این روند تا ۳۱ خرداد ادامه داشت. تا اینکه در این روز با احکام سفیدی که حتی اسم ما نیز روی آن نبود، با دستبند و چشمبند ما را بردند و سایت هم فیلتر شد.
همان شب ما را در محلی که نمیدانستیم کجاست بازجویی کردند. برخورد فیزیکی با ما نکردند. ما را میشناختند. گفتند چرا در سایت فعالیت میکنید؟ گفتیم: اگر رسانههای داخلی فعال نباشند، فضا بدست رسانههای بیگانه میافتد. گفتند: بگذارید بیفتد.
نیمههای شب هم بود که ما را در خیابانهای اطراف رها کردند. ما هم به سایت رفتیم و با وجود فیلتر دوباره آن را بهروز کردیم. تا اینکه اتفاقات کهریزک افتاد. مرحوم محسن روحالامینی که از کشته شدههای کهریزک بود هم مدت کوتاهی در بازتاب با ما همکار بود. پدرش دکتر روحالامینی، دوست ما و به آقای رضایی نزدیک بود.
به نظر من اتفاقات کهریزک خودسرانه افتاد. عدهای را با احکام سفید بازداشت کرده بودند. چون اوین و دیگر زندانها پر بود و جایی را برای نگهداری آنها نداشتند، دستگیر شدهها را به کهریزک بردند. مرتضوی میگفت به این خاطر اجازه انتقال بازداشت شدهها را به کهریزک داده بود که اوین و دیگر زندانها جا نداشته است. هر چند قبل از آن هم در سایت آیندهنیوز در زمینه ماجرای دانشگاه آزاد و ارتباط مرتضوی با چهرههای مفسد اقتصادی با او مشکل داشتم ولی برداشت من این است که مرتضوی آدم باهوشی بود و کوشش میکرد با کمترین هزینه به بیشترین دستاورد برسد و دنبال افزایش هزینهها نبود.
بسیاری از اتفاقاتی که در آن ایام رخ داد، در رسانهها منعکس نشد، چون در خیابان رخ میداد. کهریزک هم به خاطر اینکه پدر مرحوم روحالامینی یک چهره اصولگرا بود، اینقدر انعکاس پیدا کرد. خلاصه کلام اینکه از تیر ۸۸ تا بهمن ۸۸ که دوباره دستگیر شدم، آیندهنیوز چهار یا پنج بار دیگر فیلتر و رفع فیلتر شد. تا اینکه ۲۱ بهمن ۸۸ توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدم و چند هفتهای را در 'هتل اوین'خدمت برادران بودم.
ایرنا: سرنوشت آینده نیوز چه شد؟
صادقی: با این سایت کجدار و مریز سر کردیم تا این که در سال ۹۰ به ما گفتند سایت باید تعطیل شود.
سر ماجرای ترور دانشمندان هسته ای گفتند تعطلیش کنید!
ایرنا: چرا؟
صادقی: سر ترور دانشمندان هسته ای ایران. در آینده نیوز در مقاله ای با این عنوان که چگونه موساد به تهران نفوذ کرد، نوشتیم به چه دلایلی ترور دانشمندان هسته ای در تهران کار موساد سرویس اطلاعاتی اسرائیل بوده است و چگونه می توان با آن مقابله کرد. آن موقع سیاست وزارت اطلاعات این نبود که بپذیرد موساد در تهران چنین عملیات نمادینی انجام داده است. آنها فیلمی با نام «ویندوز قرمز» ساخته بودند که در آن گفته شد وزارت اطلاعات همه اعضای تیم ترور موساد را متلاشی کرده و قضیه تمام شده است، اما چند روز بعد داریوش رضایی نژاد که شاید از نظر فنی هدف اصلی در فعالیت های هسته ای ما نبود، در خیابان مجیدیه در جنوب وزارت اطلاعات با اسلحه کمری به شهادت رسید، بلافاصله به مطبوعات ابلاغ کردند حق ندارید بنویسید ترور بوده و حتی آخر وقت صفحات روزنامه ها نیز تغییر کرد و این حادثه یک قتل عنوان شد. برداشت ما از این ترور و ترور شهید احمدی روشن که آن هم در شمال وزارت اطلاعات در میدان کتابی رخ داد، این بود که این عملیات ها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و یک مانور امنیتی برای موساد در تهران محسوب می شود، ما مقاله ای با عنوان «چگونه موساد به تهران نفوذ کرد» منتشر کردیم. این مسایل را توضیح دادیم و البته روش های مقابله با این نفوذ را هم نوشتیم. به خاطر مقاله من را همراه، مدیر مسوول سایت بازداشت کردند. بازجو می گفت من از مدیران ارشد وزارت اطلاعات هستم و خودم خواسته ام که تو را بازجویی کنم. من دربازجویی از انتشار این مقاله دفاع کردم و گفتم این روش کتمان ترور موجب می شود موساد به انجام عملیات های بیشتری در تهران تحریک شود و باید بجای کتمان، سیاست تهاجمی را در تبلیغات به کار ببریم و عنوان کنیم که اگر موساد می تواند در تهران عملیات کند ماهم می توانیم مقابله به مثل کنیم و به خاطر ترسی که در فضای عمومی اسرائیل از ناامنی وجود دارد قطعا آنها حاضر به ادامه درگیری های امنیتی نخواهند شد. کمتر از یک هفته در بازداشت بودیم و بازجویی می شدیم تا این که گویی مقامات بالای قوه قضاییه متوجه شده بودند و مرا آزاد کردند.
وزارت اطلاعات اصرار داشت که موضعش درست است و این حادثه قتل بوده است نه ترور؛ تا این که مقام معظم رهبری دو هفته بعد سخنرانی کردند و رضایی نژاد را شهید خواندند. بنابراین پرونده ما دیگر پیگیری نشد. ولی در سطوح بالای وزارت، سر این موضوع از ما ناراحت شدند و دو تا سه ماه بعد از چاپ این مقاله از ما خواستند سایت را کلا تعطیل کنیم.
ایرنا: پس شما با مقامات قوه قضاییه ارتباط داشتید؟
صادقی: بله، فکر می کنم آیت الله شاهرودی در کل دوره مسئولیتشان تنها دو بار مصاحبه کردند که هر دو این گفتگوها را خودم با ایشان انجام دادم، با سازمان بازرسی کل کشور در دوره مسئولیت آقایان رییسی، نیازی و پورمحمدی هم رابطه خوبی داشتیم و هم با رییس سازمان و هم با بدنه کارشناسی تعامل داشتیم و برخی اخبار که قابل انتشار نبودند را جهت پیگیری برای آنها ارسال می کردیم و بازرسی نیز در مواردی که متخلفین از قدرت زیادی برخوردار بودند و نیاز به حمایت افکار عمومی از برخورد با تخلفات داشت از ما کمک می گرفت.
ایرنا: فکر نمی کنید در این موضوعات از رسانه شما استفاده ابزاری شده باشد؟
صادقی: این موضوع امری محتمل است، بالاخره زمانی که شما به دنبال هدف خود هستید، دیگران هم هدف خودشان را دنبال می کنند، در موضوع مبارزه با فساد اقتصادی ما حتما دچار اشتباهاتی شدیم، به خاطر دارم زمانی خبری را دریافت کردیم که با هیات مبارزه با فساد مجلس خبرگان برخورد شده، دستگیری اتفاق افتاده و حتی یکی از شاعران مشهور هم که با این هیات همکاری داشته است، سکته کرده و فوت شده است.
خوب طبیعتا ما خبر را پیگیری کردیم و در ابتدا باور کردیم که واقعا چنین اتفاقی افتاده است، من خدمت آیت الله خزعلی رفتم، گزارشی از اطلاعات دریافتی تنظیم کردم و به ایشان دادم، ایشان نیز از طریقی موضوع را به آقای رییسی که از شاگردان ایشان محسوب می شد و معاون اول قوه قضاییه بود منتقل کرد و فکر می کنم در سطوح بالای نظام به تعداد انگشتان دست مسئولان از این موضوع خبر داشتند، بعد ما به قاضی پرونده دسترسی پیدا کردیم و جلسه مفصلی با ایشان داشتیم، ایشان به ما گفت، متهم ردیف اول این پرونده که اتفاقا خوب او را میشناختیم و به دفتر سایت بازتاب هم می آمد، خود مرتکب تخلفاتی در پوشش مبارزه با تخلفات شده است، این فرد هرچند مدت یک بار بعنوان جانباز شیمایی در یکی از بیمارستانها خودش را بستری می کرد و زیر چادر اکسیژن عکس می انداخت و در رسانه ها منتشر می کرد، در بیمارستان از پرستاری خوشش می آید و چون پرستار به او جواب منفی میدهد، برادر این فرد، پرستار را از بیمارستان می رباید و به دفتر این افراد در جنت آباد می آورد در حالی که در همان زمان، جلسه با حضور یکی از نمایندگان مشهور زن اصولگرای مجلس هفتم و شاعری که بعدا مرحوم شد بعنوان مبارزه با فساد در این دفتر برگزار می شده است و آنها با دیدن زنی که ربوده شده شوکه می شوند، با شکایت این زن از آدم ربایی مشخص می شود که این افراد با ساختن مهرهای جعلی، نگهداری غیرقانونی اسلحه و برخورد با قضات و ماموران، خود مرتکب تخلفات می شدند، این فرد ده سال محکوم به زندان شد اما بصورت غیرقانونی از کشور خارج شد و بعد برگشت و بعنوان یک چهره افشاگر از او مستند فریب در تلویزیون پخش شد، قبل از پخش مستند به آقای ضرغامی پیام داده شد که این خود فریب است و پخش نکنید؛ اما ایشان یا توجه نکرد یا زورش نرسید.
ایرنا: بعد از تعطیلی آینده نیوز چه شد؟
صادقی: ما به این فکر افتادیم سایت دیگری راه بیندازیم و همین کار را هم کردیم و زمستان سال ۹۰ سایت بازتاب امروز را راه اندازی کردیم. اولین موضوعی هم که در این سایت کار کردیم مربوط به خطای آمار رسمی میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم بود.
ایرنا: منظورتان چه بود؟
صادقی: بهمن یا اسفند ۹۰ انتخابات برگزار شد. برای این که رقم مشارکت را بالا اعلام کنند، تعداد واجدین شرایط را پایین اعلام کردند. فکر کنم حدود ۵ میلیون نفر آمار وزارت کشور با آماری که ما براساس انتخابات قبلی و میزان زاد و ولد محاسبه کرده بودیم، اختلاف وجود داشت. فضای آن زمان بسیار منفی بود و حتی آقای خاتمی که بصورت نمادین در دماوند رای داد، از طرف اصلاح طلبان تندرو، تخریب شد، اما همان میزانی که مشارکت انجام شد، منجر به ورود چهره هایی نظیر علی مطهری به مجلس شد و بعدا اصلاح طلبان فهمیدند اگر انتخابات را تحریم نمی کردند، می توانستند چند چهره مانند علی مطهری به مجلس بفرستند.
ایرنا: قضیه «ترکمانچای ارزی» چه بود؟ آن را هم آینده نیوز مطرح کرد؟
صادقی: بله، در دولت دوم آقای احمدی نژاد، رقم بالایی بین ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار پول فروش نفت، بعنوان اینکه ما تا دوبرابر آنها را بتوانیم از بانک سان شور چین وام بگیریم، در چین سپرده شده بود. در حالی که یک دلار هم نه وام گرفته بودیم و نه از اصل این پول استفاده کرده بودیم، اگر دولت مرتکب چنین اشتباهی نمی شد و قبل از تحریم ها این مبلغ کلان را بصورت طلا وارد کشور می کرد، خیلی از اتفاقات ناگوار اقتصادی مانند تورم و کاهش ارزش پول ملی و کسری بودجه دولت رخ نمی داد، ما از این موضوع مطلع شدیم و افشا کردیم اما نمایندگان اصولگرای مجلس مانند آقایان توکلی و نادران که ادعای مبارزه با تخلفات اقتصادی را داشتند سکوت کردند.
ایرنا: موضوع بابک زنجانی چطور شروع شد؟
صادقی: ما نه تنها اسم و مشخصات، بلکه عکس بابک زنجانی را برای نخستین بار در رسانه های ایران منتشر کردیم.
اینترپل قصد بازداشت بابک زنجانی را داشت
ایرنا: این که شایع شد بابک زنجانی بعد از انتشار این مطلب بابک زنجانی از شما خواست به کیش بروید و با او مذاکره کنید چقدر صحت داشت؟
صادقی: این طور صحت نداشت. بابک زنجانی در دبی بود که اینترپل به خاطر پولشویی حکم دستگیری او را صادر کرد. زنجانی اما رفت و در سفارت ایران در دبی پناه گرفت. مامورین هم مخفیانه او را به ایران انتقال دادند. موقعی که زنجانی در سفارت ایران بود، ما خبر تحت تعقیب بودن او را منتشر کردیم، آن موقع هنوز افکار عمومی از وجود بابک زنجانی نامی باخبر نبود. ما در بازتاب نوشتیم که حکم دستگیری بابک زنجانی توسط پلیس بین الملل به اتهام پولشویی صادر شده و سپس موضوع خرید هواپیما از طریق تایلند و کانادا را که تخلفات زیادی در آن صورت گرفته بود منتشر کردیم.
بابک زنجانی هم به آقای محسن رضایی زنگ زده بود که بازتاب علیه من چرا این مطالب را نوشته است؟ آقای رضایی هم پاسخ داده بود که بازتاب ربطی به من ندارد و شما خودتان با آنها صحبت کنید. بابک زنجانی، فردی داشت که کارهای تبلیغاتی خود در ایران را به او سپرده بود. این فرد به نام حسن شیرازی منش در کیش بود. البته بعدا دستگیر هم شد. این فرد با من تماس گرفت که شما آقای زنجانی را دیگر نزنید و بیاید به کیش تا ماجرا را برایتان توضیح دهم و بگویم که او چه کارهای بزرگی برای مملکت کرده است. من گفتم چرا من بیایم؟ شما بیایید در تهران و برای ما توضیح دهید.
شیرازی منش با برخی نزدیکان آقای رضایی ارتباط گرفته و گفت که بحث پول بین آنها مطرح شده که ما از این موضوع با خبر و ارتباطمان با او را کات کردیم. البته آقای بابک زنجانی در مصاحبه رپرتاژ آگهی که مجله آسمان برای او ترتیب داده بود، وقتی خبرنگار که ظاهرا نمک گیر شده بود می پرسد که این سایت از شما انتظاری هم داشت، صراحتا تاکید می کند که هیچ موضوعی از طرف آنها مطرح نشد.
در هر صورت ما بررسی پرونده زنجانی را متوقف نکردیم و روی آن کار کردیم. دیدیم آدم با نفوذی است و تخلفات فراوانی هم دارد. خبردار شدیم می خواسته بانک پارسیان را به روشی غیرقانونی بخرد و این موضوع را برملا کردیم. سر همین روشنگری معامله به مشکل خورد. مساله فروش نفت توسط او را مطرح کردیم و پول های حاصل از فروشی که او به خزانه بازنگردانده بود.
ایرنا: تصاویری هم نشر دادید که زنجانی را با اسلحه نشان می داد. این تصاویر چطور دست شما رسید؟
صادقی: افرادی بودند که به ایشان(زنجانی) دسترسی داشتند. آنها موبایل زنجانی را تخلیه کرده بودند و عکس های داخل آن را با ایمیل برای ما فرستاده بودند.
ایرنا: بابک زنجانی هم در کردستان عراق فعالیت داشت هم در آسیای مرکزی؟
صادقی: بله. در آسیای مرکزی با آقای رعیت کار می کرد. تصاویری که او را اسلحه به دست نشان می دهد، مربوط به کردستان عراق است. تصاویر مال سال ۹۰-۹۱ است. عراق هنوز صاحب نداشت وتا حدودی هرج و مرج بود. زنجانی در کردستان عراق مشغول جابجایی ارز و طلا بود.
بابک زنجانی قبل از ماجرای فروش نفت هم آدم خلافکاری بود. مدتها در زندان به سر برده بود. یک بزهکار و جاعل حرفه ای بود. مثلا قبل از این که معروف شود چک بنیاد تعاون نیروی انتظامی را جعل کرده بود.
ایرنا: این که می گفتند زنجانی راننده مرحوم نوربخش رییس کل اسبق بانک مرکزی بوده است صحت داشت؟
صادقی: نه. دروغ بود. اصلا به سن زنجانی نمی خورد. این خبر را خودش جعل کرده بود تا بزهکاری هایش را توجیه کند. گفته بود من سرباز راننده نوربخش بودم و برای او دلار توزیع می کردم. در حالی که در دوران ریاست بانک مرکزی نوربخش؛ زنجانی نه سرباز بوده است نه بانک مرکزی با سرباز دلار توزیع می کرده است.
بابک زنجانی شروع به جوسازی علیه ما کرد. او به چهار، پنج عضو دولت احمدی نژاد دسترسی داشت. از وزیر اطلاعات گرفته تا وزیر اقتصاد. این ها در واقع همه از بابک زنجانی حمایت می کردند و به ما هم خیلی فشار آوردند. زنجانی حتی پول داد تا از چین و هند به سایت ما حمله سایبری کنند. سر فساد زنجانی بعدها با برخی از حامیان امنیتی و دولتی او برخورد شد.
ایرنا: عکس بابک زنجانی در جت شخصی اش چطور دست بازتاب امروز رسید؟
صادقی: عکس را نزدیکان زنجانی بصورت پنهانی برای ما فرستادند. آن موقع اتفاق مهمی افتاد. آقای احمدی نژاد در روز موسوم به یکشنبه سیاه به مجلس رفت و گفت برادر آقای لاریجانی از طریق مرتضوی باج می خواهد. بعد هم گفت یک تاجر محترمی به نام ب. ز برای سرمایه گذاری به کشور آمده است، ولی فاضل لاریجانی آمده از او باج گیری کند. در حالی که با سخنان آقای احمدی نژاد و فیلمی که از جلسه فاضل لاریجانی و مرتضوی منتشر کرده بود، زلزله ای در کشور ایجاد کرده بود، همان روز ما خبری را در آینده نیوز منتشر کردیم که ب. ز همان بابک زنجانی است که ما شش ماه است داریم درباره او افشاگری می کنیم. کسی هم که عکسش را در جت شخصی کنار زنجانی منتشر کرده ایم فردی معروف به حسن رعیت است که نام واقعی اش حسن میرکاظمی است.
سر این افشاگری ما ورق به ضرر احمدی نژاد برگشت. احمدی نژاد سناریوی یکشنبه سیاه را طراحی کرده بود تا برای نظام بحران ایجاد کند؛ اما این بحران به سمت خودش برگشت. به خاطر آن خبر بازتاب، بر سر زبان ها افتاد که دولت احمدی نژاد خودش پشت زنجانی بوده و زنجانی پولشویی می کرده است.
این داستان ادامه پیدا کرد تا اوایل سال ۹۲ که ما دوباره توسط دادسرا احضار شدیم. در دادسرا به ما گفتند آقای زنجانی پول ها را برگردانده است. ولی ما گفتیم دروغ است. گفتند بانک مرکزی در نامه ای رسمی این موضوع را به ما اعلام کرده است.
گفتیم: منابع ما می گویند این پول برنگشته است. گفتند: شما که هستی که مقابل حرف بانک مرکزی حرف بزنی!؟ اصلا سایت شما فیلتر است و دیگر حق ندارید راجع به بابک زنجانی بنویسید. دستور به ما دادند که دیگر حق ندارید چیزی درباره زنجانی بنویسید.
ایرنا: نامه بانک مرکزی وجود داشت؟
صادقی: بله. گویا مسئولین وقت بانک مرکزی برایش چنین نامه ای را نوشته بودند و برای دادستانی فرستاده بود که در دولت روحانی در موردش تحقیق شد و معلوم شد سوئیفت جعلی مبنی بر حواله کردن پول به ایران به بانک مرکزی ارائه کرده بودند.
ایرنا: آیت الله هاشمی رفسنجانی در جریان فعالیت های خبری شما بود و آیا در این موارد به شما توصیه می کرد؟
صادقی: خیر، ایشان معمولا به جزئیات ورود نمی کردند، فقط در چند جلسه ما با ایشان مصاحبه ای متفاوتی داشتیم، وایشان ناگفته هایی را بیان کردند یا اخباری که مربوط به ایشان بود مانند نامه به رهبری در خرداد سال ۱۳۸۸ یا مصاحبه بعد از دیدار آخر ایشان قبل از انتخابات را برای ما ارسال کردند که شاید رسانه دیگری در کشور، آن زمان حاضر به انتشار آن نبود.
ایرنا: سایتهای شما مشهور به انجام عملیات روانی بود، آیا این کار را واقعا انجام میدادید؟
صادقی: عملیات روانی، به گذاشتن تأثیر ناخودآگاه بر ذهن مخاطب اطلاق میشود و با جنگ روانی، تبلیغات و اطلاعرسانی متفاوت است. اصطلاحا عملیات روانی، لایه زیرین و پنهان خبر را هدف قرار میدهد. ما در رسانه در برخی مواقع حساس از تکنیکهای عملیات روانی هم استفاده میکردیم، مثلا به خاطر دارم در جنگ سی و سه روزه لبنان، پس از مشورت با آقای محسن رضایی، خبری در بازتاب منتشر کردیم که «نیروهای حزبالله لبنان پس از بازجویی از افسران اسرائیلی بازداشت شده در جنوب لبنان، از طرح حمله غافلگیرانه اسرائیل به لبنان مطلع شدند، برای همین تسلیحات و شخصیتهای حزبالله را جابجا کردند و توانستند جلوی تلفات و خسارات را بگیرند»، این خبر انعکاس گستردهای در رسانههای عربی و عبری پیدا کرد. بعد از چند سال که زمان معاوضه اسرائیل و حزبالله شد، حزبالله تعهد داد اسرای اسرائیلی را در هر وضعیتی که هستند، مرده و زنده تحویل بدهد و اسرائیل هم حدود ۲۰۰ اسیر فلسطینی و لبنانی را آزاد کرد؛ اما دید جنازه افسر اسرائیلی را تحویل دادند، منتقدین دولت اسرائیل در رسانهها سؤال کردند که چرا شما این همه اسیر را در برابر جنازه تحویل دادید که مسئول اطلاعاتی ارتش اسرائیل گفته بود براساس خبری که رسانه منتسب به فرمانده سابق سپاه پاسداران منتشر کرده بود، ما تصور میکردیم این افسران اسرائیلی زنده بودهاند که بازجویی شده اند..
ایرنا: یکی از پروندههایی که شما روی آن کار کردید، مربوط به پسر یکی از بزرگان حوزه بود که گویی در کار جعل عتقیه بود.
صادقی: بله. این پرونده البته ربطی به پدر ایشان نداشت. اما پرونده پرحاشیهای بود. این شخص در کار جعل عتیقه بود، این آقازاده نابغهای بود برای خودش و به جای اینکه زحمت پیدا کردن عتیقه را به خود بدهد، یک کارگاه پیشرفته با بهرهگیری از متخصصان بینالمللی این کار درست کرده بود که صفر تا صد یک عتیقه را خودش میساخت؛ یعنی اصلا عتیقهای وجود نداشت، بلکه در این کارگاه ساخته میشد. البته چون حواشی دیگری هم داشت، دچار مشکل شد و طلبکارانش، بساطش را جمع کردند.
ایرنا: پرونده آن مجری صدا و سیما چه بود؟
صادقی: ایشان برای خودش تشکیلاتی در به اصطلاح مشاوره اقتصادی داشت. برنامهاش آن وقت رونق داشت. مدیران ایرانخودرو یک بار به من گفتند ما را مجبور میکند با شرکت او قرارداد مشاوره ببندیم تا در برنامهاش ایرانخودرو را نزند یا ما را به برنامهاش دعوت کند. این مجری، مؤسسهای برای خودش درست کرده بود و پولهای هنگفتی به جیب میزد.
ایرنا: علاوه بر مجریها، به مداحان هم میپرداختید؟
صادقی: مداحان در دوره احمدینژاد، قدرت زیادی گرفتند. ما با اینکه خودمان اهل هیأت بودیم، با سیاسی و اقتصادی شدن مداحان موافق نبودیم و مقالات و مطالب انتقادی در این باره منتشر میکردیم که بازخورد زیادی بین بچههای مذهبی داشت. فیلم نامناسبی از مداحی مشهور منتشر شده بود که درباره آن نوشتیم و آن مداح به ما پاسخ داد و انعکاس زیادی داشت. مداح دیگری تیراندازی کرده بود و خبر آن نیز بازخورد گستردهای پیدا کرد، در هرحال سلبریتیها، اعم از مداح و خواننده و هنرپیشه، ظرفیت محدودی برای ورود به مسائل اجتماعی دارند، اگر در سطح دیگری خارج از تخصص و جایگاه خود مطرح بشوند، هم به خودشان هم به جایگاهشان آسیب وارد میشود.
ایرنا: شما قبل از انتخابات ۹۲ دستگیر شدید؟
صادقی: علت اصلی بازداشت من، جلوگیری از اعتراض رسانهای به رد صلاحیت آقای هاشمی بود. چند روز قبل از اینکه آقای هاشمی صلاحیتش رد شود، مرا بازداشت کردند و گفتند بعنوان پیشگیری و بخاطر اینکه در انتخابات بلایی سرت نیاید، یا خودت کار دست خودت ندهی، مهمانت میکنیم.
نفوذ مافیا در رسانه ها
ایرنا: شما به مافیای رسانه در ایران اعتقاد دارید؟
صادقی: نه به این معنا که مافیای مستقلی به این عنوان وجود داشته باشد. بلکه مافیاها در رسانهها نفوذ دارند. مثلا مافیای فوتبال برخی روزنامهها و نشریات ورزشی را بسیج میکند تا برانکو را بزنند یا بازیکنی را بالا ببرند یا علیهاش جوسازی کنند. در نفت، تجارت، هنر و سایر حوزهها هم همینطور. حوزه رسانهای در ایران خیلی ضعیف است؛ نه گردش مالی خوبی دارد نه امکاناتی. مافیاهای مختلف هم از این خلأ مالی رسانهها سوءاستفاده میکنند و با پرداختهای مالی بسیار ناچیزی رسانهها را در خدمت میگیرند.
اقتصاد رسانههای ما بیمار است. در روزنامههای اصلی کشوری مثل پاکستان هم سطح سواد و هم دستمزد و هم جایگاه یک روزنامهنگار حوزه بینالملل از یک کارمند عالی وزارت خارجهشان بیشتر است. نیروهای کیفی و با سواد استخدام میکنند و حقوقهای خوبی هم به آنها میدهند. برای همین یک روزنامهنگار یا خبرنگار انگیزه چندانی برای این ندارد که خودش را به مافیا بفروشد.
اخیرا شاهد بودیم یک برنامه تلویزیونی آنتن خود را به یک بانک خصوصی فروخت. جالب است این برنامه برای بانک ملی که بانک خود حکومت است اینطور رپرتاژ آگهی پخش نکرده بود، که البته از نظام تذکر گرفت، اما در سطوح مدیران و صاحبان رسانهها که بعضا درآمدهای خوبی هم دارند، چنین فسادهایی به چشم میخورد. ولی وقتی یک روزنامهنگار تنها یک یا دو میلیون تومان میگیرد، دیگر نمیتوان از او توقع زیادی داشت. ما روزنامهنگاران خوبی داریم که برای امرار معاش مسافرکشی میکنند. یک روزنامهنگار دستفروشی کند درآمدش بهتر است. بنابراین از پایینترین کارکنان رسانه تا دبیر و سردبیر ممکن است تحت فشار، دست به مطلبفروشی و رسانهفروشی بزنند. اگر شهرداری شهر را میفروشد برخی رسانهایها رسانهفروشی میکنند تا پول و امتیاز بگیریم. خبرنگاران رسانههای معتبر بین المللی مثل گاردین حق ندارند هیچ هدیهای که ارزشش بیش از چند یورو باشد را از افرا ذینفع دریافت کنند. ولی اگر به برخی خبرنگاران رسانهها کمتر از میلیون یا سکه طلا بدهند، ناراحت میشوند که آخر این چیست؟ چرا یک کارت هدیه دویست هزارتومانی میدهید؟
ایرنا: الان کار رسانهای هم انجام میدهید؟
صادقی: خیر. از سال ۹۲ به بعد به دلیل احکام سنگینی که برایم صادر شد، دیگر کار رسانهای نمیکنم.
نظر شما