نسل اول ارتباطات توسعه و روزنامهنگاری توسعه با دنیل لرنر و کتاب بسیار موثر او به نام «گذر از جامعه سنتی: نوگرایی خاورمیانه» در سال ۱۹۵۸ شروع میشود. لرنر در مطالعاتی که در اواخر دهه ۱۹۴۰ در برخی از کشورهای خاورمیانه انجام داد، به نظریهای رسید که به «نوسازی» معروف شد. هدف تحقیق لرنر این بود که دریابد آیا مردم کشورهای خاورمیانه به رادیوی صدای آمریکا گوش میدهند یا نه و اگر آن را میشنوند، واکنششان در قبال آن چیست.
لرنر در مطالعات خود به مفهوم اساسی «همدلی» اشاره میکند که مربوط به حوزه روانشناسی اجتماعی است. از نظر او، همدلی یعنی توانایی یک فرد برای این که خود را در نقش دیگری متصور شود. همدلی میتواند هم به فرد برای رهایی از موقعیت و مناسبات سنتی کمک کند و هم او را با جامعه امروزیِ مدامدرحالتغییر انطباق دهد. وقتی که شیوه زندگی فرد بر اثر تغییرات اجتماعی دچار گسست میشود، زندگی او با اختلال شخصیتی یا حالت تدافعی به صورتِ پناه بردن به سنتها روبهرو میشود. لرنر میگفت برای این که انطباق با تغییرات فزاینده اجتماعی انجام شود، مردم کشورهای توسعهنیافته باید از شیوه زندگی طبقه متوسط غربی با استفاده از مفهوم همدلی، تقلید کنند. او معتقد بود که وسایل ارتباط جمعی در جوامع میتوانند افراد متحرک یا شخصیتهای نوگرا را بسازند؛ کسانی که حاضرند شیوههای نوین زندگی و رفتاری را به آسانی قبول کنند و خود را با آنها وفق دهند.
لرنر حتی اصرار داشت که ریزترین خصوصیات ظاهری و رفتاری مردمان کشورهای در حال توسعه نیز باید مثل مردم کشورهای غربی شود. او میگفت که با این شبیهسازی، مردم ابتدا شهرنشین میشوند، بعد سواد میآموزند، سپس از رسانهها استفاده میکنند و نهایتاً در جامعه نوین مشارکتی ادغام میشوند
از نظر لرنر، مردم کشورهای در حال توسعه باید همان مسیر مردم کشورهای غربی را طی کنند و بنابراین باید شخصیت آنها، مانند شخصیت مردم کشورهای غربی شود. به اعتقاد او، نوگرایی برابر با غربی شدن بود. لرنر حتی اصرار داشت که ریزترین خصوصیات ظاهری و رفتاری مردمان کشورهای در حال توسعه نیز باید مثل مردم کشورهای غربی شود. او میگفت که با این شبیهسازی، مردم ابتدا شهرنشین میشوند، بعد سواد میآموزند، سپس از رسانهها استفاده میکنند و نهایتاً در جامعه نوین مشارکتی ادغام میشوند.
در کنار دنیل لرنر، دو نظریهپرداز دیگر ارتباطات به نامهای ویلبر شرام و اورت راجرز نیز در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، بر طبل غربی شدن جوامع روبهتوسعه میکوبیدند. شرام همکاری نزدیکی با لرنر داشت و دو کتاب مشترک نیز در دهه ۱۹۷۰ با همکاری انتشارات دانشگاه هاوایی نوشتند که درباره تحقیق در حوزه ارتباطات بود. اورت راجرز در نسل بعدی لرنر و شرام قرار داشت اما در سالهای دهه ۱۹۶۰ که نظریه نوسازی به اوج خود رسیده بود، او نیز از این نظریه دفاع میکرد. او در سال ۱۹۶۲ کتاب معروف خود را به نام «اشاعه نوآوریها» نوشت که نظریه نوسازی را یک قدم به جلو برد اما بهتدریج پس از ویرایش سوم کتابش در پی اصلاح نگرش خود برآمد. از همان ابتدا نیز، نظریه اشاعه نوآوریهای او مانند نظریه نوسازی لرنر، مکانیکی و بیتوجه به زمینههای فرهنگی و اجتماعی کشورهای در حال توسعه نبود؛ او چهار عنصر اشاعه نوآوریها را خودِ نوآوری، کانالهای ارتباطی، زمان و سیستم اجتماعی میدانست که در مراحل پنجگانه تصمیم برای نوآوری دخیل هستند.
نسل اول ارتباطات توسعه با تابعیت از نظریه نوسازی لرنر به سیاستگذاریهای کشورها نیز وارد شد. پس از جنگ جهانی دوم، رواج الگوی تقلید از غرب با اعلام یکی از اصول سیاست خارجی هری ترومن، رییسجمهور وقت آمریکا، دیده شد. ترومن در سال ۱۹۴۷ تصمیم گرفت که به یونان ـ دروازه خاورمیانه در آن سالها ـ که خطر تسلط کمونیسم در آن دیده میشد و انگلستان نیز اعلام کرده بود توان کمک به این کشور را ندارد، یاری رساند. یک سال بعدتر، دامنه چنین دخالتهایی گستردهتر شد و ترومن که دوباره به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده بود، اصول چهارگانه سیاست خارجی خود را در اولین نطقش پس از انتخابات اعلام کرد که عبارت بودند از حمایت از جامعه ملل، برنامه تجدید حیات اروپا، کمکهای دفاع نظامی و نیز اجرای برنامهای شجاعانه برای رشد علمی، صنعتی و پیشرفت کشورهای توسعهنیافته. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بند چهارم به اجرا درآمد و در ایران نیز تشکیلاتی بهنام «اصل چهار ترومن» ایجاد شد که از همان الگوی لرنر تبعیت میکرد.