مسعود برزین در چهارم آبان ۱۲۹۹خورشیدی دیده به جهان گشود، پدرش ابوالفتح برزین، سرتیپ ارتش بود. وی در ۱۲ سالگی مادر خود را از دست داد و کودکی را همراه پدر که همواره در ماموریت ارتش بود در شهرهای کرمانشاه، رشت و اصفهان گذراند. نخست تحصیلات ابتدایی را در همدان، کرمانشاه و رشت پشت سر گذاشت و سپس در مدرسه ادب تهران و بعد در کالج اصفهان درس خواند. پس از بازگشت به تهران به دبیرستان فیروز بهرام رفت و پس از آن در دانشگاه تهران به تحصیل ادبیات انگلیسی پرداخت. خدمت نظام وظیفه را در مدرسه افسری سپری کرد. در ۲۱ آبان ۱۳۲۱، در دوران حکومت قوام در یک تظاهرات ضد دولتی در تهران هدف گلوله سربازان متفقین قرار گرفت و پای راستش جراحت برداشت. علی رغم این نوع ماجراجویی های جوانی هیچ گاه وارد فعالیت سیاسی نشد و در تمام عمر نیز تمایلی به شرکت در هیچ دسته و گروهی پیدا نکرد. در دهه ۱۳۳۰ با مهین عظیما که فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا و نقاش بود و بعدها از پیشکسوتان نقاشی پشت شیشه شد، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. (۱)
برزین مدتی در سفارت هند مترجم و سپس رابط فرهنگی سفارت شد و بعد به استخدام شرکت های عامل نفت ایران درآمد برزین در خاطرات خود مینویسد: در طول چهل سال بیش از ۱۷ شغل مختلف داشتم. علتش این که میز اداره راضی و قانعم نمیساخت. میل داشتم از این شاخه به آن شاخه بپرم. تجربیات اجتماعی و فرهنگی بیابم. همیشه فردی بودم جستجوگر.
ورود به عرصه فرهنگ و روزنامه نگاری
برزین بعد از پایان تحصیلات در ایران ۲ سال دوره روزنامهنگاری را در مدرسه روزنامهنگاری لندن سپری کرد و بعد از بازگشت به ایران با مجلات مختلفی از جمله مهر ایران، ایران و آسیای جوان همکاری میکرد تا اینکه سردبیر خواندنی ها و سپس مهر ایران شد. وی در خصوص همکاری با مهر ایران می گوید: زیباترین دوران کاری من، همان مهر ایران بود، چون به دنبال مطلب می رفتم، تفحص می کردم، چیزهای تاریک را پیدا می کردم و جواب می گرفتن و هر روز که مطلبم چاپ می شد، دوباره آن را می خواندم و لذت می بردم. (۲)
این روزنامه نگار برجسته از ۱۳۳۱ خورشیدی به مدت هفت سال نشریۀ هفتگی هند نوین را انتشار داد و مترجم سفارت هند شد. همچنین برزین با راهاندازی کلاسهای روزنامهنگاری در دانشگاه تهران، به تدریس روابط عمومی و روزنامهنگاری پرداخت و به پارهای از سازمانها و افراد، خدمات مشاوره مطبوعاتی میداد. این روزنامه نگار سرشناس در خصوص علاقهاش به فعالیت فرهنگی و روزنامه نگاری چنین می گوید: آقای ناطقی ناظم دبستان ادب، پشت مسجد سپهسالار در سال ۱۳۱۱، مردی خشن ولی گاه مهربان بود. با یکی از همکلاسی ها که مثل من از روزنامههای آن زمان خوشش میآمد، یک مثلاً روزنامه به قطع کاغذهای A۴ نوشتیم و به آن حاشیه رنگی اضافه کردیم و اسم آقای ناظم را به عنوان صاحبامتیاز و سردبیر نوشتیم. روزنامه را با شوق و شعف بسیار نزد آقای ناطقی بردیم. آن را به حضور جناب آقای ناظم تقدیم کردیم و منتظر ماندیم تا به ستون های آن نگاه کند و ما را به شدت هر چه تمامتر تشویق کند. ولی او روزنامه را از میان جر داد و گفت بروید پی درستان. این فضولی ها به شماها نیامده! چند سال بعد عشقم به روزنامهنگاری فقط در فکرم بود. تا اینکه بعد از مدتی نخستین مقالهام در یک روزنامه منتشر شد. از ذوق روی پا بند نبودم. از میدان بهارستان تا خانهمان در خیابان عینالدوله دویدم تا روزنامه را به خواهرانم برسانم. شادی محیط خانواده اولین عامل تشویق به ادامه حیات مطبوعاتیام بود. (۳)
همچنین برزین ضمن اشاره به اهمیت بسیار زیاد و حیاتی روزنامه نگار حرفه ای چنین گفت: در بهار سال ۱۳۳۲خورشیدی، مستقیماً از دکتر مصدق که با او دیدار داشتم و ۲ سال بعد از آن شخصاً از نهرو [رهبر وقت هند] که باهم گفت و شنود داشتیم شنیدم که گفتند برتری یافتن ایالات متحده بر سایر کشورها در سده ۲۰، نتیجه داشتن روزنامه نگار خوب، سینماگر قابل و دیپلمات آگاه، باتجربه و دلسوز بوده است. انتشار همین بیان در تهران و رسیدن آن به گوش متولیان فرهنگ سبب ایجاد دوره لیسانس روزنامه نگاری در دانشگاه تهران شد و به اضافه، دوره های شبانه «آموزش ضمن کار» برای روزنامه نگاران شاغل زیر نظر مسعود برزین تشکیل شد.
از جمله ویژگی های نوشته های برزین تلفیق تجربه با تئوری بود به نحوی که او در خاطرات خود آورده است که عمده کتابهایش برپایه تجربههایش در پشت فرمان خودرو و هنگامی که به دنبال سوژه یا موضوعی بود، به نگارش درمیآمد. چنانکه خود میگوید «تعداد زیادی فیش تهیه کرده و در داشبورد ماشین گذاشته بودم و از این خیابان به آن خیابان که میرفتم به آنها فکر میکردم و طرح کتابها را میریختم» تصویری که او از یکی از دورههای مختلف روزنامهنگاری خود به دست میدهد، گویای نگاه شفاف و نقد صریح و بیپردهاش از آن دوران است. به گفته برزین در سرمقالههای بسیاری از جراید، روزنامهنگاران یا صاحبان روزنامه و آن مطبوعه، یادداشت و سرمقالهای علیه فردی از اهل سیاست و قدرت یا یکی از کانونهای ثروت و قدرت مینوشتند و در انتهای آن یادداشت میآوردند که ادامه دارد. در فاصله انتشار شماره اول تا شماره دوم، با فرد یادشده تماس میگرفتند و اگر حقحسابی میرسید که در شماره بعد مینوشتند، نام فرد به اشتباه درج شده بود یا میگفتند که آن فردی که نامش درج شده تشابه اسمی بوده و فرد مورد نظر نیست. اما اگر حق حسابی نمیرسید در شماره بعدی هم با فحش و دشنام، دمار از روزگار فرد در میآوردند. در چنین فضایی، طبیعی است که اخلاق حرفهای روزنامهنگاری به نخی بند شود و افراد در فکر رعایت اصول حرفهای این پیشه نباشند. دوره هم البته دوره هرج و مرج بود و بخشی از این ولنگاری موجود در فضای مطبوعات ایران از چنین فضای باری به هرجهتی ناشی می شد. ثبات شغلی هم وجود نداشت و به همین دلیل بود که او و برخی از هم نسلانش به صرافت تاسیس سندیکای روزنامهنگاران ایران برآمدند. (۴)
تاسیس سندیکای روزنامهنگاران ایران
برزین از پایهگذاران و نخستین دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران بود در جریان نخستین انتخابات سندیکای روزنامهنگاران ایران که گفته می شد تا آن زمان واقعیترین انتخابات در تاریخ ایران بود، داریوش همایون روزنامهنگار ملیگرای دیگر و مفسر وقت اخبار بینالمللی در روزنامه اطلاعات چند رای کمتر از امیرمسعود برزین کسب کرده بود. با تشکیل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران ایران، روزنامهنگاران ایرانی امنیت شغلی یافتند. برزین در آن زمان که به عنوان یک ملیگرای ایرانی شهرت جهانی داشت، در عین حال مدیر دورههای بازآموزی روزنامهنگاری دانشگاه تهران (آموزش ضمن کار ـ شبانه) بود. به دلیل محبوبیت وی روزنامهنگاران او را به نخستین دبیر سندیکای نوپای نویسندگان و خبرنگاران ایران انتخاب کردند. وی در این خصوص می گوید:تلاش دیگری که در جامعه مطبوعاتی آن دوره داشتم، تشکیل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران ایران در دهه ۴۰ بود که با یاری سه همکار مطبوعاتیام سیاوش آذری، رکنالدین همایونفرخ و داریوش همایون به ثمر رسید و افتخار یافتم به سمت نخستین دبیر سندیکا برگزیده شوم. آنچه همیشه مرا در این راه مصمم و پرامید نگه داشت عشق به این پیشه و رسیدن به حاصلی پربار بود.»
برزین به حقوق روزنامهنگاران اهمیت می داد و به دفاع از آنها پرداخت، وی در پاسخ این پرسش که چرا به فکر تاسیس انجمن صنفی نویسندگان افتادهاید؟ گفت: از بس که پول من و دیگر نویسندگان و خبرنگاران را مدیران خوردند و ندادند و بعد از یک ماه کار کردن میگفتند: «به جای حقوق ۳۰۰ تومانی، فعلاً این ۲۰۰ تومان را بگیر تا بعد» و سپس خاطرهای از سالهای دهه ۳۰ نقل میکند؛ زمانی که در مجله خواندنیها کار میکرد. به گفته آقای برزین «یادم میآید در سال ۱۳۳۰ یا ۱۳۳۱ بود که مدیر خواندنیها علی اصغر امیرانی پیغام داد:چون این ماه کم آوردهایم، بایدحقوقها را پایین بیاوریم. گفتم:پس حقوق خودتان چه میشود، آیا پنج هزار تومان حقوق شما هم کم میشود؟ وقتی پیغام را به او دادند گفته بود: «به برزین بگویید این به شما ربطی ندارد، اگر دلتان نمیخواهد، بروید» که بعد از این اتفاق آقای برزین دوستان و همکاران خبرنگار خود در خواندنیها را جمع میکند و به آنها توصیه میکند، تنها راه احقاق حق در وضعیت موجود، کم کاری است و کل جمع تصمیم میگیرند چند ساعتی کمتر در روز کار کنند و دیگر شخصی تا۸ و ۸و نیم شب در مجله نماند.
رویکرد به تاریخ شفاهی
این مورخ و محقق خستگیناپذیر به تاریخ شفاهی اهمیت بسیاری می داد و بر این باور بود که تاریخ شفاهی به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای پژوهش در علوم مربوط به تاریخ، سیاست و جامعه شناسی پذیرفته شده و در ایران نیز رویکرد به تاریخ شفاهی مقارن با انقلاب اسلامی است. وی همچنین معتقد بود که اختراع چاپ، تاریخ شفاهی را از جایگاه رفیع خود فروانداخت و روزنامه جای نقال قهوه خانه را گرفت و به صورتی درآمد که نسخه ای از یک روزنامه توسط فردی با سواد با صدای بلند خوانده می شد و مشتری ها می شنیدند. همچنین با ورود مطبوعات به ادب فارسی، تاریخ شفاهی بار دیگر اهمیت خود را از دست داد، ولی هیچگاه شکست نخورد و بعد از آن سینما، تلویزیون، رایانه و اینترنت بر چنین موجی دامن زدند و اکنون بخش بزرگی از تاریخ شفاهی را بر عهده دارند.
تالیفات
این نویسنده نامدار آثار بسیاری از خود به ویژه در زمینه روزنامه نگاری بر جای گذاشت که در نوع خود جز آثار بی نظیر هستند که از مهم ترین آنها می توان به سیری در مطبوعات ایران؛ مطبوعات ۱۳۴۳ـ۱۳۵۳؛ تجزیه و تحلیل آماری مطبوعات ایران (۱۲۱۵ـ۱۳۵۷ش)؛ اصطلاحات روزنامهنگاری فارسی؛ شناسنامۀ مطبوعات ایران و شماری ترجمه که عمدتاً دربارۀ هندوستان هستند، اشاره کرد. برزین می گوید: در زندگی اجتماعی به ۲ چیز علاقه دارم اول روزنامه نگاری و دوم آرمان های مهاتما گاندی رهبر جنبش عدم خشونت هند هستند و به همین دلیل است که آثار وی در این زمینه ها هستند و در ۳۶سالگی از سر احترام به فرهنگ سیاسی هند، خاطرات گاندی را به فارسی ترجمه کرد. همچنین در جای دیگر در خصوص علاقه به روزنامه نگاری می گوید: «علاقه من به تاریخ مطبوعات و به طور کلی آنچه به رسانه مربوط میشد و عشق به اینکه بتوانم تصویری منسجم از نقشی که روزنامهنگاری در ایران داشته است، به طرح کشم، باعث شد بر تحقیق در این باره تمرکز کنم. امروز افتخار میکنم که تاکنون پنج کتاب تحقیقیام درمورد روزنامهنگاری انتشار یافته … »نخستین کتاب او راجع به مطبوعات در ۱۳۴۳خورشیدی به چاپ رسید و سه سال در دانشگاههای هند و هلند به عنوان یک کتاب جنبی دروس شناخته شد. همچنین او با انتشار نخستین کتاب در زمینه روابط عمومی عملی در ایران با نام «چگونه روابط عمومی کنیم؟»، از سوی انتشارات بهجت تهران در زمره پیشگامان مطالعات روابط در ایران به شمار میرود.
خاموشی
این روزنامه نگار و مورخ نامدار سرانجام پس از یک دوره بیماری در ۲۷ مرداد ۱۳۸۹خورشیدی دیده از جهان فروبست. بعد از درگذشت وی برای تجلیل از خدمات پژوهشی و علمی این محقق نامدار کتابی با عنوان یاد مانده های هفتاد سال زندگی برزین توسط انتشارات شهاب ثاقب منتشر شد.
منابع
۱- تاریخ شفاهی مطبوعات، گفت و گو علی دعباشی و سید فرید قاسمی با مسعود برزین.
۲- همان
۳- همان
۴- نقل به مضمون از کتاب تاریخ شفاهی مطبوعات- به کوشش سیدفرید قاسمی، علی دهباشی با همکاری طوبیساطعی-انتشارات ققنوس- ۱۳۸۲
۵- به نقل از مصاحبه سید فرید قاسمی با مسعود برزین