به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، در فیلم شیار ۱۴۳ (۱۳۹۳ نرگس آبیار) با مادری نگران مواجهیم که رادیو را بیخ گوشش چسبانده و از آن جدا نمیشود. رادیو برای این مادر رنجدیده حکم قاصد خوش خبر را دارد. او شبانهروز انتظار یک خبر آرامشبخش را میکشد. به رادیوی عراق گوش سپرده تا شاید خبری از اسارت فرزندش در میان اسرای ثبت شده توسط صلیب سرخ بشنود. اعلام این خبر به این معناست که او میتواند بار دیگر گرمای دستان پسرش را بچشد.
فیلم در لایههای زیرینش رابطه صمیمانه و تنگاتنگ مردم و رادیو را نشان میدهد. رادیو رسانهای است که در شرایط بحران، روزهای غم و شادی و شکست و پیروزی در کنار شنوندگانش بوده و از آنها جدا نشده است.
وقتی در آرشیو خاطراتمان وسایل پدربزرگها و مادربزرگهایمان را مرور میکنیم، حتما به یاد دستگاه رادیویی میافتیم که در کنار عصا و عینک و گلدان آنها جا خوش کرده بود. به ویژه آن عزیزانی که نور چشمشان کمسو شده بود و دیگر توان خواندن روزنامه و دیدن تلویزیون را نداشتند. رادیو برای این گروه از سالخوردگان قدیمی رفیق نابی بود که هیچگاه همراهانش را تنها نمیگذاشت.
صدای شادی و اندوه مردم
در روزگاری که خبری از امواج اینترنت نبود، رادیو تنها رسانه در دسترس و قابل حمل محسوب میشد که جدیدترین پیامها را در لحظه به گوش مخاطبان میرساند. مردم کشور ما در دوران دفاع مقدس با آژیرهای قرمز رادیو روانه پناهگاه شدند، با نوای خوش «خرمشهر آزاد شد» به خیابانها ریختند و شادمانی کردند و با شنیدن خبر پذیرش قطعنامه از رادیو از اتمام جنگ تحمیلی آگاه شدند.
رادیو در مقاطع مختلف تاریخ ملت ایران نقش آفرین و تاثیرگذار بوده است. در بزنگاه های مهم سیاسی و اجتماعی مثل انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، فتح خرمشهر و... صدای شادی و اندوه مردم در رادیو پیچیده و به گوش همه رسیده است.
سال ۱۳۹۸ که سیل به جان برخی استانهای ایران افتاد زیرساختهای ارتباطی نظیر اینترنت مختل شد و فقط رادیو بود که توانست مقاومت کند و فرایند اطلاعرسانی را برای مردم سیلزده انجام دهد.
نوزاد خوش قول و وقتشناس
رادیوی ایرانی را باید معلم خوشقول و منظم کلاس رسانهها بنامیم. شاگردی که با کمترین تاخیر تقریبا سر وقت سر کلاس حاضر شد و درسش را ارائه داد. حدود ۸۰ سال پیش در چنین روزهایی بود که در اتاق کوچک ساختمان بی سیم پهلوی، نخستین دستگاه فرستنده رادیویی ایران افتتاح شد. اولین رادیو در ایران حدود ۲۰ سال بعد از اولین رادیوی دنیا افتتاح شد.
درباره چاپ اولین روزنامه این تاخیر زمانی به حدود ۱۸۷ سال میرسد. یعنی میرزا صالح شیرازی در سال ۱۸۳۷ میلادی اولین روزنامه ایرانی با عنوان کاغذ اخبار را حدود ۱۸۷ سال دیرتر از آلمانیها (اولین روزنامه جهان) چاپ کرد. تلویزیون هم به اندازه رادیو خوش قول و منظم نبود. نخستین فرستنده تلویزیون ایران سال ۱۳۳۷، نخستین برنامه خود را پخش کرد. این تلویزیون خصوصی بود و چند سال طول کشید تا تلویزیون ملی شود. هر کدام از مقاطع زمانی را که در نظر بگیریم، باز هم میزان تاخیر آمدن تلویزیون به ایران در مقایسه با رادیو بیشتر است.
۸۰ سال پیش اولین فرستنده رادیویی ایران در بدو تولدش در طول روز فقط پنج ساعت برنامه پخش می کرد که تازه آن را هم صرفا مردم تهران و چند شهر اطراف می توانستند بشنوند. در آغاز کار، از اخبار و گزارش و مطالب جدی در رادیو خبری نبود، در این دوران بیشتر موسیقی و گاه ترانه پخش میشد و گهگاهی نیز چند نکته ادبی یا انتقادی از رادیو به گوش می رسید.
جابجایی فرستنده به خاطر کمبود خودرو
با مرور تاریخچه رادیو در ایران به چند سال سرنوشت ساز برمی خوریم؛ سال ۱۳۲۷ زمانی است که استودیوی کوچک رادیو تهران در میدان ارگ احداث شد. از سال ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۷، برنامه های رادیو در استودیوی اولیه در عمارت کلاه فرنگی (قصر قاجار) اجرا و پخش می شده است.
فاصله ۹ کیلومتری فرستنده از شهر و وجود تنها یک خودرو برای رفت و آمد اعضای ارکستر و گویندگان، باعث شد در ضلع غربی میدان توپخانه در جوار اداره راهنمایی و رانندگی، محلی جدید در نظر گرفته شود. آن زمان در میدان ارگ، استودیوی کوچکی ساخته شد که اخبار ساعت ۱۸ از آن محل پخش می شده است؛ البته افتتاح رسمی این محل ۲ سال بعد یعنی در بیست سالگی رادیو در سال ۱۳۳۹ انجام شده است.
به دنبال افتتاح موفقیت آمیز استودیوهای ۱ و ۲، استودیوی بزرگی به نام استودیوی شماره ۸ سال ۱۳۳۸ در محوطه رادیو ارگ ساخته شد. برنامه «شما و رادیو» شاهرخ نادری با حضور ۲۰۰ تماشاچی در این استودیو ضبط شده است. استودیو ۸ اکنون هم در حال فعالیت است و نمایش های رادیویی شبکه های مختلف در این فضا ضبط می شود.
در این شصت و چند سال که رادیو ارگ افتتاح شده آدم های مهم و مشهوری به آن رفت و آمد داشته اند؛ از مهدی اخوان ثالث گرفته تا حسینقلی مستعان (داستان نویس)، ابوالقاسم پاینده (نویسنده)، مشفق همدانی (مترجم)، محسن هشترودی (پروفسور فیزیک)، جلیل شهناز (نوازنده) و بنان و غیره.
سفر هفتگی به سرزمین خیالانگیز قصهها
نمیشود از رادیو گفت و از برنامههایی که مایه آبرو و اعتبار این رسانه شدند سخنی به میان نیاورد. از آغاز تولد رادیو هزاران عنوان برنامه جذاب و تاثیرگذار روانه آنتن رادیو شده است. اشاره به همه آن برنامهها در این مجال نمیگنجد ولی به عنوان نمونه تاریخچه چند برنامه را در این مطلب ورق زدهایم.
چند نسل از پدران و مادران ما ظهرهای جمعهشان را با قصههای شیرین رادیو سپری کردهاند. عمر برنامه قصه ظهر جمعه تقریبا به اندازه عمر رادیو است. به فاصله یک ماه از تاسیس رادیو در ایران، برنامه ای در این رسانه شکل گرفت که برای نسل امروز هم شناخته شده است؛ قصه ظهر جمعه از سال ۱۳۱۹ از رادیو پخش شد و تا مهر ۸۴ ادامه داشت. پس از آن برای مدتی پخش برنامه متوقف و دوباره از سر گرفته شد. این برنامه همان طور که از نامش پیداست و بسیاری از ما حداقل یک بار آن را شنیده ایم، ظهرهای جمعه برای مخاطبانش قصه تعریف می کند.
آغازگر این برنامه فضل الله مهتدی، معروف به صبحی بود که بعدها به خاطر مبتلاشدن به سرطان حنجره این حرفه را رها کرد. در زمانه ما نام قصه ظهر جمعه با صدای محمدرضا سرشار پیوند خورده که با صدای گرمش شنوندگان را هر هفته به سرزمین خیال انگیز قصه می برد. علی جواهرکلام، ایرج گلسرخی، حمید عاملی و مصطفی موسوی گرمارودی هر کدام در مقطعی قصه گویی برنامه را به عهده داشته اند. رهگذر و صبحی هرکدام با ۲۴ سال حضور در این برنامه، جزو رکورد داران اجرا در رسانه ملی هستند. بر اساس نظرسنجی سازمان صدا و سیمای ایران این برنامه در سال ۱۳۶۳ پس از صبح جمعه با شما دومین برنامه پرشنونده رادیو شناخته شد.
شروع صبح با «تقویم تاریخ»
تقویم تاریخ برنامه ویژه سحرخیزهاست. کسانی که ساعت هفت و هشت صبح سر کار میروند، صبحشان را با این برنامه آغاز میکنند. تقویم تاریخ با آن موسیقی متن مهیجش خبر از یک روز تازه میدهد و شنوندگان رادیو را به کوچههای پر پیج و خم تاریخ میبرد. موسیقی ابتدای برنامه، بخشِ آغازین و بیکلامِ ترانهٔ «زمان» اثر پینک فلوید است.
محتوای این برنامه متکی بر اتفاقاتی است که سالها پیش در چنین روزی رخ داده است. تقویم تاریخ اهمیت روز پیش رو را به شنوندگان متذکر میشود و مختصاتی دقیق از گذشته و پیشینه خانههای تقویم را ارائه میکند.
گلبانگ موسیقی و آواز
مریم نشیبا دو برنامه ریشه دار و پرسابقه رادیویی یعنی گلبانگ و شب بخیر کوچولو را اجرا می کند. شب بخیر کوچولو از سال ۶۹ تاکنون بسیاری از بچه ها را با قصه هایش به خواب ناز فرو می برد. نشیبا ابتکار عمل خوبی دارد و مضمون داستان هایش را با مناسبت های مختلف هماهنگ می کند.
گلبانگ با محوریت موسیقی و آهنگ به بخشی از نیازهای شنوندگان رادیو پاسخ می گوید. صدای دلنشین مریم نشیبا که همچون همیشه آرام و مهربان سخن می گوید، جذابیت گلبانگ را دو چندان می کند. او به درد دل شنوندگان گوش میدهد و به همه آنها اظهار محبت می کند. از آن طرف شنوندگانی که با رادیو تماس میگیرند معمولا قبل از بیان درخواستشان احوال بانوی مهربان رادیو را میپرسند و به او خسته نباشید میگویند.
بیش از بیست سال است گلبانگ هر روز بعد از اخبار ساعت ۱۴، ترانه های درخواستی شنوندگانش را از رادیو ایران پخش می کند. چند سال پیش در یک نظرسنجی، شنوندگان رادیو گلبانگ را به عنوان محبوب ترین برنامه رادیو (پس از جمعه ایرانی) انتخاب کردند.
چهره مفرح رادیو
صبح جمعه با شما بیانگر چهره بانشاط و مفرح رسانه رادیوست که نامش بسیاری از خاطره های شیرین و خوش را در ذهن زنده میکند. تاریخچه شکلگیری این برنامه به پیش از انقلاب برمیگردد که آن زمان با عنوان دیگری در رادیو آغاز به کار کرد. بعد از انقلاب صبح جمعه با شما با هنرنمایی چهرههایی چون زنده یاد منوچهر نوذری، علیرضا جاویدنیا، فرهنگ مهرپرور، حسین عرفانی، منوچهر آذری، عباس آذری، مهین دیهیم و ... تولدی دوباره یافت. مدتی این برنامه تغییر شکل داد و با عناوین مختلف همچون «جمعه ایرانی» روانه آنتن شد. اما محتوای آن تغییر زیادی نداشت. سوژه های همیشگی این برنامه شامل مسایل اجتماعی مثل مادر شوهر، صاحبخانه، گرانی، ترافیک، بیکاری و آلودگی هوا بود و بعضا با شخصیتهای سیاسی هم شوخی میکرد.
صبح جمعه با شما حتی در سالهای دفاع مقدس میان رزمندگان ایرانی طرفدار زیادی داشت و آنها با شنیدن لطایف و ظرایف برنامه از فضای جدی جبهه و جنگ فاصله میگرفتند.
از محبوبترین شخصیتهای این برنامه میتوان به «آقای مُلَوَّن» و «آقای دست و دلباز» اشاره کرد که صداپیشه هر دو زنده یاد منوچهر نوذری بود. اولی آدمی ریاکار و نان به نرخ روز خور بود و دومی فردی خسیس که نوذری هر دو نقش را بامزه و خلاقانه اجرا میکرد.
رادیویی که خسته میشد و مجوز نداشت!
وقتی کتاب تاریخچه رادیو در ایران را ورق می زنیم به داستان های شیرینی درباره نحوه استفاده مردم از این رسانه برمی خوریم؛ داستان هایی که نشان می دهد مردم شهر و روستا از دیدن رادیو چقدر حیرت زده شده اند و تا مدت ها به آن به عنوان یک وسیله عجیب و غریب نگاه می کرده اند. حتی گفته شده که عدهای رادیو را در ساعاتی خاموش میکردند تا بابت آن همه حرف زدن خسته نشود و استراحت کند!
حاجی برادران ساداتی یکی از فروشندگان قدیمی رادیو مستقر در میدان توپخانه در صحبت هایش به خاطرات جالبی درباره نحوه ورود دستگاه رادیو به ایران اشاره می کند. وی می گوید: رادیوهای آن زمان بسیار گران بود و معمولا از کشور آلمان یا انگلستان وارد می شد. هر کس که رادیو می خرید به شهربانی مراجعه می کرد، یک عکس می داد و جواز از آنها میگرفت و ما می رفتیم منزلشان و رادیو را نصب می کردیم. در آن زمان همه نمی توانستند رادیو بخرند؛ مثلادر تهران از هر هزار خانه یکی رادیو می خرید، از این رو تعمیرکار رادیو هم خیلی کم بود. آن موقع به دلیل آن که رادیو خیلی گران و بزرگ بود، در هر مغازه رادیوفروشی شش یا هفت رادیو بیشتر موجود نبود که کل سرمایه آن مغازه را تشکیل می داد.
صدایی که میماند
با آمدن رسانههای رنگارنگ رادیو همچنان حضورش را در میان مردم حفظ کرده است. نقطه قوت رادیو در ایران این بوده که توانسته همگام با تحولات دنیای فناوری، لباس نو بر تن کند و با چهرهای جدید در میان مخاطبان حاضر شود.
رادیوی ایران رسانه دیروز و امروز و فرداست. صدایی است که میماند و خاطرات و باورهای ایرانیان را بر صفحات تاریخ ثبت و ضبط میکند.