تهران-ایرنا- روزنامه شهروند با خانواده ٢ خبرنگار محیط‌زیست که در حادثه اتوبوس جان باختند گفتگویی انجام داده است. این روزنامه نوشته است:

داغ‌شان هنوز تازه است. ٢١ هفته از آن روز تلخ گذشته ولی هنوز هم درست مثل روز اول عزادارند. داغ ریحانه و مهشاد خانواده‌های آنها را از پا درآورده؛ دو خبرنگار محیط‌زیستی که روز دوم تیرماه بر اثر تصادف اتوبوس جان خود را از دست دادند. پرونده پیگیری شد و فرازونشیب‌های زیادی داشت. تا اینکه در نهایت مقصران این حادثه معرفی شدند. مدیرکل حفاظت محیط‌زیست استان، رئیس شهرستان و دبیر ستاد احیای استان و منطقه ارومیه علاوه بر راننده، مقصران واژگونی اتوبوس خبرنگاران شناخته شدند. با این‌حال هنوز تسکینی برای دل‌های داغدیده این دو خانواده وجود ندارد، اما آنها به‌دنبال کشف حقیقت هستند. پیگیر پرونده هستند و در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» از روزگار سخت‌شان می‌گویند:

علی سلطان‌محمدی، همسر مهشاد کریمی است. دختری که اجل مهلتش نداد تا به عروسی خودش برسد. حالا خانواده‌اش مانده‌اند با داغی بزرگ که هیچ تسکینی برایش پیدا نمی‌کنند. دامادی که نتوانست لباس دامادی‌اش را به تن کند، هنوز هم اشک می‌ریزد.
٢١ هفته برایش به اندازه ٢١ سال گذشته است، اما همچنان مثل روز اول عزادار عروسش است: «از این ناراحتم که چرا مخالفت نکردم. مهشاد آنقدر ذوق داشت برای رفتن به این سفر که نتوانستم مخالفت کنم. حتی با دیدن خوشحالی او، من هم ذوق کردم. به او گفتم همه کارهای باقیمانده عروسی‌مان را انجام می‌دهم. تو با خیال راحت برو. وقتی برنامه‌های سفر را برایم می‌خواند، ذوق داشت. مهشاد عاشق کارش بود.»

زندگی‌مان نابود شد
اینها را با اشک می‌گوید: «هنوز هم مثل روز اول داغ‌مان تازه است. حتی ذره‌ای نتوانسته‌ایم آرام شویم. هیچ تسکینی برای دل داغدیده ما وجود ندارد. پدر و مادر مهشاد در وضعیت روحی بدی به‌سر می‌برند. هیچ‌چیز نمی‌تواند آنها را آرام کند. مهگل تنها خواهر مهشاد حالا خود را بی‌کس و تنها می‌بیند. او چهار سال از مهشاد کوچک‌تر بود. چون پدر و مادرشان سر کار می‌رفتند، این دو خواهر با هم بزرگ شدند. مهگل حالا بزرگ‌ترین تکیه‌گاهش را از دست داده است. مگر می‌شود آرام بگیرد. هیچکس به اندازه مهگل حالش بد نیست. زندگی ما در آن روز تلخ یعنی ٢١ هفته پیش نابود شد.»
دلتنگی در صدایش موج می‌زند. دلتنگ عروسی که هیچ‌وقت نتوانست زندگی مشترکش با او را تجربه کند: «مهشاد عاشق کارش بود. دلسوزانه کار می‌کرد. دغدغه محیط‌زیست را داشت. گزارش‌هایی می‌نوشت که تاثیرگذار بود. او مصرانه مصاحبه می‌گرفت. از قانون هوای پاک و تبعات عدم اجرایش می‌نوشت. اولین بار مهشاد بود که ماجرای مازوت‌سوزی را کشف کرد. کنار خودم نشسته بود و از طریق یک سایت بین‌المللی، شاخص هوای تهران را بررسی کرد. در نهایت به مازوت‌سوزی رسید. گزارش نوشت و مسئولان سازمان حفاظت محیط‌زیست را مورد سوال قرار داد. سرانجام به مصرف سوخت مازوت در برخی نیروگاه‌های تهران اعتراف کردند. برای همین هم وقتی به آن سفر رفت با عشق و علاقه زیاد رفت.»

مقصران بیشتر
آخرین بار چهار ساعت پیش از حادثه با همسرش صحبت کرد. وقتی مهشاد داشت از برنامه‌های این سفر به او می‌گفت، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که دیگر عروسش را نبیند: «مهشاد برایم چند عکس فرستاد. تلفنی به‌صورت کلی از برنامه‌های سفر گفت. ولی گفت بقیه‌اش را وقتی برگشت با جزئیات برایم تعریف می‌کند. اما دیگر هرگز نه صدایش را شنیدم و نه او را دیدم. پنج روز مانده بود به عروسی‌مان که مهشاد را از دست دادم. حالا هم مقصران حادثه را مشخص کرده‌اند. در اینکه راننده مقصر بوده شکی نیست. بقیه مسافران هم این را تایید می‌کنند که راننده از نقص فنی اتوبوس خبر داشته است. برای همین اصلا نباید این سفر را می‌رفت. با این‌حال این پرونده در سطح مسئولان محلی، بررسی شده، دادستانی شهرستان نقده تحقیقات را انجام داده است. کارشناسی و اعلام‌نظر هم شد. بعد از آن پرونده برای بررسی مقصران سطوح بالاتر به ارومیه ارجاع داده شد. این ارجاع قطعا به تهران هم خواهد رسید. برای بررسی میزان تقصیر کسانی که از پایتخت هماهنگی‌ها را انجام دادند. قطعا اگر تحقیقات بیشتری صورت بگیرد، مقصران بیشتری هم پیدا می‌شود. بحث ما بحث انتقام نیست. فقط می‌خواهیم دیگر چنین اتفاقی رخ ندهد. قطعا اگر بررسی گسترده‌تری صورت بگیرد، سطوح مقصران هم بالاتر خواهد رفت.»

نمی‌توانم حال‌مان را توصیف کنم
بهراد مهرجو، همسر ریحانه یاسینی هم پیگیر پرونده است. او از داغ بزرگی که خودش و خانواده‌اش دیده‌اند، می‌گوید. او نیز به‌دنبال مقصران دیگر این ماجراست. بهراد تمام این حادثه را بی‌عدالتی می‌داند: «هیچکدام شرایط خوبی نداریم. روحیه همه ما خراب است. شاید برای همه این مساله و اتفاق تلخ، عادی شده باشد، اما ما همچنان داغداریم. هنوز هم در شوک حادثه به‌سر می‌بریم. باورم نمی‌شود که ریحانه دیگر نیست. نمی‌توانم واژه مناسبی برای توصیف حال‌مان پیدا کنم. ولی هنوز هم این مساله را نپذیرفته‌ایم. با یک خواب و رویا از ریحانه دوباره همانقدر عذاب می‌کشیم. با دیدن یک عکس و خبر از این اتفاق دوباره داغ ریحانه تازه می‌شود. مگر می‌شود چنین مساله‌ای را فراموش کرد.»

مسئولان تهرانی هم مقصرند
او ادامه می‌دهد: «برای همین است که می‌گویم مقصران دیگری هم باید معرفی شود. در کارشناسی اول فقط راننده مقصر بود. ولی مگر می‌شود حادثه‌ای به این بزرگی فقط یک مقصر داشته باشد. برای همین وکیل پرونده اعتراض کرد و حالا مقصران استانی هم معرفی شده‌اند. ولی به‌نظر من مسئولان در تهران نیز باید مقصر معرفی شوند. چون تمام هماهنگی‌ها در تهران انجام شد. خودم در کنار همسرم بودم و در جریان تمام این اتفاقات هستم. برای همین امیدواریم که این بررسی‌ها و تحقیقات دقیق‌تر و بهتر صورت بگیرد. چون دو خانواده عزادار شده‌اند و روزگار سختی را می‌گذرانند.»