بیش از نیمی از اخبار و اطلاعاتی که ما هر روز از دیگران دریافت میکنیم، شایعه است. البته زود قضاوت نکنید! هر شایعهای دروغ نیست. در پاسخ به سوال شایعه چیست؟ باید بگوییم: «شایعه، آیتمی اطلاعاتی است که "شیوع یافته و در حال گردش" ولی "تایید نشده" است.» و تایید نشده بودن لزوما
کذب بودن را نمیرساند. پس اگر کلیشهای منفی از این مفهوم در ذهن ما وجود دارد، حاصل کثرت شایعات دروغی نسبت به شایعات درست است. طبق تعریف فوق، شایعه یک خلاء و نیاز اساسی دارد: نیاز به تایید. این روزها حجم اطلاعات به قدری زیاد شده که در موارد زیادی، پر کردن این خلاء بر عهده خود مخاطب است.
لطفا کلاغ نباشید!
اخبار کذب و جعلی، چشم امید به دسته اول دارند و ترفندهای زیادی برای خود دست و پا کردهاند که باورپذیریشان را به حداکثر برسانند. این خبرهای جعلی، گاهی لباسهای زرق و برقدار و فریبنده به تن میکنند. گاه بلوف میزنند و با گزافهگویی، آنقدر متحیرمان میکنند که قبل از هرگونه تعقل، باور کنیم. بعضی اوقات هم روی ذهن خلاق ما حساب باز کردهاند تا خبر راستین را طوری تحریف کنیم که مرحله به مرحله، از حقیقت دور شود؛ به عبارت دیگر، انتظار دارند ما نقش چهل کلاغ آن قصه معروف را ایفا کنیم.
راه دور نرویم؛ تابستان ۹۹ بود که داشتیم با دستان خودمان خبر توافق ایران و چین را آنقدر شاخ و برگ میدادیم که شکل و شمایل آنچه به کف جامعه رسید، با آنچه واقعیت داشت، زمین تا آسمان متفاوت بود. شاید بگویید در آن جریان، مردم فریب جریانهای رسانهای مخالف این توافق را خوردند و درست میگویید. اما آنچه میخواهیم بگوییم این است: چگونه فریب نخوریم؟
فریب نخوردن در این موقعیتها، تجهیزاتی لازم دارد. اولین و مهمترین تجهیزات، «دانش» است؛ ولی نباید دانش را با داده اشتباه بگیریم. غالبا محتواهایی که امروزه در فضای مجازی به وفور یافت میشود، دانش نیست؛ داده است. دانش، مجموعهای از اطلاعات است که با یکدیگر ارتباط منطقی دارند و این ارتباط منطقی پشتوانه علمی دارد. پس اگر خودمان را محدود کنیم به آنچه در فضای مجازی میبینیم و میشنویم، در سطح داده ها باقی میمانیم و در نهایت، از یکی از لوازم فریب نخوردن بیبهره میمانیم. درست مثل افرادی که در همان گیر و دار توافق با چین، در گفتگو با یک خبرنگار اظهار داشتند که از بدعهدیهای شرکت نفت چینی چوچانگ (که اصلا وجود خارجی ندارد!) مطلع هستند و بابت توافق با کشور چین که روزی خونهای آلوده به ایدز را به کشورمان صادر کرده است (!)، تاسف خوردند!
ذهن فعال؛ شکّاک و فرّار از طعمه بودن
اما دومین تجهیزات، که از قضا اگر اهمیتش از اولی بیشتر نباشد، کمتر هم نیست، «ذهن فعال» است. چنین ذهنی، قبل از پذیرفتن هرچیز، سوالاتی درباره آن از خود میپرسد. شکاک است و به کوچکترین نشانهها دقت میکند تا مبادا به اطلاعاتی اجازه ورود بدهد که با قصد و غرض قبلی طراحی شدهاند. ذهن فعال دوست ندارد طعمه رسانهای باشد.
این دو، تجهیزاتی هستند که در فضای ارتباطی نوین، به ما این امکان را میدهند که علف هرز را از گیاه ارزشمند بازشناسیم و آگاهانه در این دشت وسیع قدم بزنیم و از ثمراتش بهرهمند شویم. «دانش»، حوزه گستردهای دارد و به دست آوردنش، اراده شخص را میطلبد اما برای تربیت یک «ذهن فعال»، آگاهیهایی لازم است که برای کسب آنها، در کنارتان هستیم.
ویژگیهایی که ذهن فعال بایست داشته باشد، بحثی مفصل میطلبد که پیش رویمان داریم. شکی در این نیست که باید استراتژیهای سودجویان و منفعت طلبان رسانهای را خنثی کنیم. این استراتژیها که امروزه به پروپاگاندا شهرت دارند، بسیارند و هر روز با پیشرفت فناوریهای ارتباطی، بر تعدادشان افزوده میشود. پیوند عمیق جامعه امروز با اطلاعات، داشتن صلاحیت تایید شایعات را تبدیل به یک ضرورت میکند. این همان مفهومیست که این روزها به آن میگویند: سواد رسانهای.
لطفا نوتیفیکیشنها را فعال کنید
رسانههای دیجیتال همچنان به سوی درنوردیدن قلههای فناوری گام برمیدارند. به موازات آن، اخبار جعلی نیز روز به روز عرصه را برای جولان دادن، بازتر میبینند و ابزار بیشتری برای جهتدهی به افکار عمومی، در اختیارشان قرار میگیرد و در نتیجه، بیشتر به تاخت و تاز خود ادامه میدهند. بنابراین به همان میزان، باید سواد رسانهای کاربران این رسانهها نیز ارتقا پیدا کند و بهروزرسانی گردد.
از سوی دیگر، گذشت زمانی که اطلاعات ما محدود بود به آنچه صبح در روزنامه خوانده بودیم و عصر، همسایهها میگفتند و شب گوینده اخبار میگفت. کافیست همین الان به تنظیمات تلفن همراهتان بروید و نوتیفیکیشنها را فعال کنید تا ببینید در هر ثانیه، چه حجمی از اطلاعات به سوی شما سرازیر
میشود!
در جامعه لبریز از اطلاعات امروز، باید تکنیکهای پروپاگاندا را بشناسیم؛ آنها را به عنوان یک متر و معیار به خاطر بسپاریم و شنیدهها را بوسیله آن بسنجیم. در این مسیر، کارمان اصلا راحت نیست و موانعی هستند که قصد دارند ما را دور بزنند و در تشخیص صحیح و غلط به اشتباهمان بیاندازند. در این مسیر نه چندان آسان، باید سطرهای نانوشته را بخوانیم؛ پلانهای به نمایش درنیامده را تماشا کنیم و نواهای پخش نشده را بشنویم. پس باید خود را به حسگرهایی فراتر از حواس پنجگانه مجهز کنیم. در این راه، همراهتان هستیم.