شما به عنوان یک روزنامهنگار همیشه میتوانید از پذیرفتن اطلاعات از منبعی که میخواهد ناشناس باشد، خودداری کنید. با این حال زمانی که قول دادید هویت آنها را مخفی نگه دارید، هرگز نباید قول خود را زیر پا بگذارید. اگر این کار را بکنید، مردم دیگر با شما صحبت نخواهند کرد. محرمانگی یکی از مهمترین حوزههای اخلاق در روزنامهنگاری است.
حد و مرز محرمانگی منبع چیست؟
وقتی اطلاعات محرمانه به شما داده میشود، معمولا به این معناست که شما قول میدهید به هیچکس نگویید که آن اطلاعات را از کجا به دست آوردهاید. منبع محرمانهی شما، درباره اینکه هویت او را مخفی نگه دارید به شما اعتماد میکند. موافقت با دریافت اطلاعاتی که باید منبع آنها محرمانه بماند، یکی از رایجترین مثالهای محرمانگی است. مردم معمولا به این علت که میترسند دیگران متوجه شوند که آنان به شما اطلاعات دادهاند، درخواست محرمانه ماندن هویتشان را میکنند. دلایل مختلفی وجود دارد که چرا آنها نیاز به محرمانه ماندن دارند:
- ممکن است آنها نگران باشند که رئیسشان بابت دادن اطلاعات تنبیهشان کند.
- اگر معلوم شود اطلاعات خاصی از سمت آنان منتشر شده است، ممکن است از اینکه دیگران راجع به آنها چه فکری میکنند، بترسند.
- ممکن است آنها در قدرت باشند و با قوانینی در رابطه با اطلاعاتی که میتوانند به صورت رسمی بیان کنند، محدود شدهاند.
محرمانه ماندن منابع، یک اصل اخلاقی در روزنامهنگاری است. شما بهعنوان روزنامهنگار به افرادی که به شما اطلاعات میدهند، تکیه میکنید. گاهی این افراد نمیخواهند هویتشان برای دیگران فاش شود. با اینکه همیشه بهتر آن است که نام اشخاص را نقل کنید اما در شرایط خاص باید اطلاعاتی را که منبع به شما میدهد، بدون افشای هویت او نقل کنید. اگر نام منابعی را که بهصورت محرمانه به شما اطلاعات دادهاند فاش کنید، به اعتماد آنها خیانت کردهاید و آنها دیگر هرگز اطلاعات محرمانه را به شما نمیگویند؛ اما مهمتر آن است که هر کس دیگری هم که بداند نمیشود به شما اعتماد کرد، از دادن اطلاعات محرمانه به شما خودداری میکند.
همچنین مهم است که هیچ سرنخی از هویت منبعی که خواسته است ناشناس بماند، ارائه نکنید. این مسئله به معنای آن است که در بیان این مسئله که اطلاعات خود را چگونه به دست آوردهاید، دقت بیشتری کنید که میتواند به معنای کنار گذاشتن و حذف اطلاعات با ارزشی باشد که منبع را مشخص میکند. بهعنوان مثال منشی وزیر ممکن است اطلاعاتی محرمانه یا غیرقانونی به شما داده باشد؛ اگر گزارش را بنویسید و جزئیات را به «کارکنان شخصی وزیر» نسبت دهید، خطر این وجود دارد که منبع افشاء شود. به خصوص اگر کارکنان شخصی وزیر یک یا دو نفر باشند. شاید بهتر باشد که اگر دفتر وزیر بزرگ بود، اطلاعات را به «منبعی در دفتر وزیر» نسبت دهید؛ یا حتی اگر میخواهید بیشتر از منبع محافظت کنید، بگویید «یک منبع دولتی». البته خوانندگان و شنوندگان شما ارزش اطلاعات را بر اساس نزدیکی منبع به آن رویداد یا افراد قضاوت میکنند. شما باید بین نیاز به نشان دادن نزدیکی منبع به مرکز اطلاعات (که نشاندهنده قابلاعتماد بودن اطلاعات است) و نیاز به محافظت از هویت منبع محرمانه تعادل برقرار کنید.
در برخی موارد سردبیر از شما میپرسد که منبع محرمانه شما چه کسی است. سردبیران اغلب این سوال را میپرسند تا بتوانند میزان قابل اعتماد بودن اطلاعات را ارزیابی کنند. از طرف دیگر ممکن است از آنها به دلیل مطالبی که منتشر میکنند شکایت شود یا به زندان بروند. قبل از اینکه نام منابع محرمانه را حتی برای سردبیرتان فاش کنید هم باید از آنان تاییدیه بگیرید.
زمانی که هویت منبع را برای سردبیر فاش کردید، سردبیر هم باید از این محرمانگی به همان اندازه که شما از آن محافظت میکنید، محافظت کند. حفظ قول محرمانه ماندن، به خصوص زمانی که قانون از شما بخواهد منبع را فاش کنید، بسیار سخت است. در بسیاری از کشورها، دادگاهها، مجلس و کمیسیونهای مختلف میتوانند به شما دستور بدهند که منبع اطلاعات خود را فاش کنید و فکر میکنند این کار به آنها در اجرای عدالت کمک میکند. اگر از دستور آنها پیروی نکنید، ممکن است به دلیل بیاحترامی، به جریمه نقدی یا زندان (و یا هر دو) محکوم شوید.
در برخی موارد روزنامهنگاران برای مدت طولانی زندانی شدهاند و زمانی آزاد شدهاند که اطلاعاتی را که دادگاه خواسته است، افشا کردهاند. زمانی که خود منبع برای ارائه هویت خود حاضر میشود، روزنامهنگاران از قول خودشان مبنی بر محرمانه نگه داشتن هویت او رها میشوند. در بسیاری از کشورها، روزنامهنگاران حمایت قانونی خاصی ندارند. وکلا و پزشکان اغلب در برخورد با موکلان یا بیماران خود، توسط قانون حمایت میشوند اما روزنامهنگاران اینطور نیستند. زمانی که محرمانگی با قانون در تضاد قرار میگیرد، برای روزنامهنگاران بسیار ناخوشایند است. از یک طرف شما با خودداری از ذکر منبعتان متهم به ممانعت از انجام قانون میشوید و از سمت دیگر اگر نام شخصی را که با شما بهصورت محرمانه صحبت کرده است فاش کنید، به یکی از اصول اخلاقی روزنامهنگاری خیانت کردهاید.
با اینکه روزنامهنگاران همیشه خواهان آن هستند که در چارچوب قانون کار کنند، محرمانگی یکی از موقعیتهایی است که در آن ممکن است مجبور شوید برای منافع بزرگتر، از قانون سرپیچی کنید. روزنامهنگاران متعهد به قانون هستند اما آنها معتقدند که باید راهی برای علنی کردن بیعدالتی و فساد به نفع جامعه وجود داشته باشد. این به نفع جامعه نیست که تنها یک کانال (نظام حقوقی) وجود داشته باشد که از طریق آن بتوان تخلفات را آشکار کرد. خود نظام حقوقی دارای نقص هایی است و بنابراین باید روشهای دیگری هم برای اصلاح اشتباهات وجود داشته باشد. روزنامهنگاری میتواند یکی از این راهها باشد. شما نباید محرمانگی را تنها محافظت از یک منبع اطلاعاتی تعریف کنید. محرمانگی از آزادی بیان هم محافظت میکند. هنگامی که به منبعی قول دادید که از محرمانه ماندن او محافظت میکنید، باید تا آخر مسیر به قولتان پایبند باشید؛ حتی اگر این کار شما را به زندان بکشاند. تا زمانی که منبع راضی نباشد، نمیتوانید هویت او را به پلیس یا قاضی یا سردبیرتان بگویید. بنابراین اگر فکر میکنید که نمیتوانید از منبعتان محافظت کنید و به زندان بروید، به او قول محرمانه ماندن ندهید. در ابتدای هر مصاحبه به آنان بگویید که در صورت دستور دادگاه، نام آنها را فاش خواهید کرد. آنها احتمالا از دادن اطلاعات بیشتر به شما خودداری خواهند کرد.
در صورت درخواست پلیس برای دریافت تصاویر چه کنیم؟
گاهی ممکن است مجبور شوید برای محافظت از شخصی که حتی درخواست محرمانه ماندن نداده است، قانون را زیر پا بگذارید. این اتفاق در شرایط خاصی میافتد که شما شواهدی مانند عکس یا فیلمی دارید که پلیس برای یک پرونده به آنها احتیاج دارد. رایجترین نمونه این اتفاق زمانی است که شما از یک رویداد جمعی مانند تظاهرات یا اعتراضات عکس میگیرید. پلیس ممکن است از شما بخواهد که عکسهای خود را به آنان بدهید تا ببیند چه کسی در جمعیت بوده است. شاید آنها میخواهند برخی افراد را تحت تعقیب قرار دهند اما برای شناسایی آنها به عکسهای شما احتیاج دارند. به نظر میرسد که تحویل عکسها ضرری نداشته باشد اما اینطور نیست و این اقدام شما میتواند تاثیر بدی بر روی کل روزنامهنگاری در جامعهتان داشته باشد. اگر مردم تصور کنند که شما به هر نحوی برای پلیس کار میکنید، ممکن است سعی کنند از ضبط رویداد توسط شما بهعنوان یک روزنامهنگار جلوگیری کنند. آنها ممکن است (حتی با زور) از عکس گرفتن شما جلوگیری کنند. بر خلاف پلیس شما در چنین شرایطی اقدامات محافظتی بسیار کمی خواهید داشت.
شما نمیتوانید کار خود را به درستی انجام دهید. اگر آنها بدانند که شما قبلا عکسها را به پلیس تحویل دادهاید، ممکن است به همهی روزنامهنگاران بیاعتماد شوند و این حرفه بهصورت کلی آسیب ببیند.
استراق سمع؛ درست یا غلط؟
استراق سمع، به دست آوردن اطلاعات بدون رضایت یا اطلاع افرادی است که با آنان در ارتباط هستید. روزنامهنگار خوب باید همیشه چشم و گوش خود را برای به دست آوردن ایده گزارش باز نگه دارد حتی اگر گاهی اوقات این کار به معنای گوش دادن به مکالمات شخص دیگری در اتوبوس یا دفتر باشد. اگر این کار را تصادفی انجام بدهید، ممکن است مردم شکایت کنند اما معمولا نمیتوانند شما را تحت پیگرد قانونی قرار دهند. با این حال اگر عمدا این کار را انجام دهید، مانند باز کردن یک نامهی خصوصی یا گوش کردن به یک تماس تلفنی، قانون را زیر پا گذاشتهاید. معیارهای اخلاقی روزنامهنگاری معمولا میگویند که قبل از انجام هر مصاحبهای برای پخش، باید به مردم بگویید که چه کسی هستید و برای چه رسانهای کار میکنید.
علاوه بر این در بسیاری از کشورها، خود قانون میگوید که باید از فرد مصاحبهشونده بپرسید که آیا میتوانید از ضبط صوت استفاده کنید یا نه. اگر فکر میکنید که ممکن است اطلاعاتی را از راه غیرقانونی به دست آورده باشید، باید مراقب نحوه استفاده از آنها باشید. پیگرد قانونی نه تنها برای شما و سازمانتان دردسرساز است بلکه اغلب توجه مردم را از موضوع اصلی -که در وهلهی اول اطلاعات را برای آن به دست آوردهاید- منحرف میکند.
با این حال راههای زیادی وجود دارد که یک روزنامهنگار خوب میتواند اطلاعات محرمانه را بدون نیاز به نقض قانون به دست بیاورد. یکی از دانشجویان مبتکر روزنامهنگاری مرتبا سطلهای کاغذ باطله در کنار دستگاههای فتوکپی را جستجو میکرد؛ چون میدانست منشیها اغلب کپیهای بیکیفیت اسناد مهم را دور میاندازند. این کاغذها برای کسانی که آنها را دور انداخته بودند، بیارزش بود؛ اما برای دانشجوی روزنامهنگاری منبعی برای یک گزارش خوب برای نشریه دانشگاه بود.