«تصور کردن پایان جهان از تصور کردن دنیای بدون سرمایه داری آسان‌تر است» این جمله را مارک فیشر، نویسنده بریتانیایی در کتاب «واقع گرایی سرمایه دارانه» به کار برده بود. این عبارت بازتاب دهنده ادعای فیشر است که در جامعه معاصر، برای اغلب افراد آسان‌تر است تا سناریوهای فاجعه‌آمیز یا آینده‌ای آخرالزمانی، مثل هجوم زامبی‌ها را تصور کنند تا تصور جهانی بدون سرمایه‌داری.

فیلم سینمایی «بخشنده (the giver ۲۰۱۴)» یکی از پرطرفدارترین فیلم‌های آمریکایی در ژانر آخرالزمانی و آرمان‌شهری است. این فیلم داستان زمانی را روایت می‌کند که جهان شکل جدیدی به خود گرفته است؛ نظم، برابری و تکنولوژی جامعه را فراگرفته است و زندگیِ تمام عناصر یک جامعه، برنامه‌ی منظم و مشخصی دارد. در این جامعه‌ی آرمان‌شهری، تنها یک نفر به نام «بخشنده» وجود دارد که خاطرات روزهای گذشته جهان را به خاطر می‌آورد و بقیه مردم، چیزی از دنیای پیش از این نمی‌دانند. گرچه در ابتدا به‌نظر می‌رسد که دنیای متصور شده در این فیلم، دنیایی عاری از مشکل است؛ اما زمانی که قهرمان داستان مسئولیت «بخشنده» بودن را به عهده می‌گیرد و درباره جهانی پیش از این خاطراتی را به‌دست می‌آورد، شرایط تغییر می‌کند. قهرمان داستان متوجه می‌شود که این نظم، عدالت و برابری حاکم بر جامعه، تنها در ظاهر به نفع مردم است و در عوض این قوانین، انسان‌ها چیزهای زیادی از جمله احساسات و انسانیت خود را به طور کامل از دست داده‌اند. او متوجه می‌شود جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند نه تنها بی‌نقص نیست، بلکه در واقع ویران‌شهری بزرگ است که لباس «آرمان‌شهر» به تن کرده‌است.

آرمان‌شهر همان ویران‌شهر است

واژه «اتوپیا» یا «آرمان‌شهر» را برای نخستین بار پس از میلاد توسط «توماس مور» وزیر«هانری هشتم» پادشاه انگلستان به کار برده شد. او ویژگی‌های فراوانی در مورد آرمان‌شهرش بیان می‌کند، که برخی از مهم‌ترین‌های آن‌ نفی مالکیت خصوصی، نفی هویت فردی و مشارکت عمومی است. مفهوم «آرمان‌شهر» مفهومی جهان شمول است که مصادیق فرهنگی دارد و تقریبا تمام فرهنگ‌ها و ایدوئولوژی‌ها، برای رسیدن به اهداف خود و همراه کردن افکار عمومی جامعه باید مدینه فاضله خود را به درستی ترسیم کنند.

از زمان پایان جنگ سرد تا به امروز، بیش از ۲۰۰ فیلم سینمایی با موضوع آرمان‌شهر و پادآرمان‌شهر ساخته شده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها را سینمای کشورهای کاپتالیستی به تصویر کشیده‌ است. بیش از ۸۵ درصد این فیلم‌ها، در واقع هیچ آرمان‌شهر واقعی‌ای را به تصویر نمی‌‎کشند؛ بلکه تمام حرفشان این است که اگر در زمانی از تاریخ انسان‌ها در ظاهر هم موفق شوند مدینه‌ی فاضله‌ای را روی کار بیاورند، این مدینه فاضله چیزی نیست که آن‌ها می‌خواهند و محکوم به شکست است. فیلم‌هایی مثل «بخشنده»، « نمایش ترومن»، «جزیره» و «شورشی» از پرطرفدارترین سینمایی‌ها در این ژانر هستند که در تمام آن‌ها، آرمان‌شهر چیزی جز ویران‌شهر نیست. در این جهان‌ها، جامعه به سعادت نمی‌رسد، مگر اینکه نظم و عدالت فعلی حاکم برجهان از بین برود و انسان‌ها در همان هرج و مرج و تبعیضی زندگی کنند که پیش از این حاکم بود. به بیان دیگر می‌توان گفت، در سینمای کاپتالیسم، آرمان‌شهر واقعی وجود ندارد و سرمایه‎‌دارها، جهانی بهتر از جهان فعلی را به تصویر نمی‌کشند.

درسی که سرمایه‌دارها از تاریخ گرفتند

ویژگی‌های یک آرمان‌شهر، اختلاف زیادی با ویژگی‌های نظام اقتصادی سرمایه‌داری، که نظام فعلی حاکم بر جهان است دارد. سرمایه داری یا کپتالیسم یکی از انواع نظام‌های اقتصادی است که در آن وسایل تولید، توزیع و مبادله به‌طور کامل و اساسی در مالکیت خصوصی افراد است. در سال ۱۷۷۶، بعد از اینکه «آدام اسمیت» کتاب «ثروت ملل» را تألیف کرد، مفهوم نظام سرمایه‌داری برای اولین بار مطرح شد و به سرعت، مورد استقبال جوامع نوظهوری مثل ایالات متحده قرار گرفت. این نظام اقتصادی پس از شروع استعمار به پر استفاده‌ترین نظام اقتصادی جهان تبدیل شد.

سرمایه‌داری نیز مانند تمام نظام‌ها و سازوکارهای اقتصادی جهان که پیش از کاپتالیسم وجود داشتند، در ابتدا بی‌نقص به‌نظر می‌رسید و جوامع تصور می‌کردند که تمام مشکلاتی که تابه‌حال با نظام فئودالیسم (ارباب و رعیتی) داشته‌اند برطرف خواهد شد. اما به مرور زمان، و با گسترش سرمایه‌داری، حفره‌های ایدئولوژیک و مشکلات این سازوکار اقتصادی نمایان شدند. این مشکلات روز به روزبرای افراد بیشتری واضح می‌شد و به تعداد منتقدان کاپتالیسم اضافه می‌کرد. گرچه نظام سرمایه‌داری مورد انتقاد قرار گرفته بود، اما همچنان به عنوان تفکری جدید و درست در ذهن مردم وجود داشت.

این تهدیدات در سال‌های ۱۷۹۰ تا ۱۸۰۰، با شکل‌گیری اولیه تفکرات سوسیالیستی شکل جدی‌تری به خود گرفت. تنش بین سوسیالیست‌ها و کاپتالیست‌ها، تا زمان جنگ‌های سرد در سال ۱۹۹۱ ادامه پیدا کرد و در نهایت با فروپاشی شوروی و پیروزی سرمایه‌داری به ثبات نسبی رسید.

گرچه در ظاهر، سیوسیالیسم و کمونیسم شکست خورده بودند، اما تجربه جنگ‌های سرد و ادامه داشتن بحران‌های اقتصادی و بی‌عدالتی‌های ناشی از نظام سرمایه‌داری، مسئله جدیدی را حائز اهمیت کرده بود؛ سرمایه‌دارها فهمیده بودند تنها در صورتی می‌توانند بقای کاپتالیسم را تضمین کنند که افکار عمومی جهان، این نوع از نظام اقتصادی جهان را با تمام بی ‌عدالتی‌ها، ظلم‌ها و بحران‌های اقتصادی ناشی از آن بپذیرد. این موضوع محقق نمی‌شد مگر اینکه مردم باور می‌کردند، سرمایه‌داری اگرچه ظالمانه است، اما خب، ساز و کار طبیعی دنیا جز این نیست و کاپتالیسم از تمام جایگزین‌هایش بهتر است. اگر مردم این حقیقت را باور می‌کردند و تمام رقبای سرمایه‌داری را محکوم به شکست بی چون و چرا می‌دانستند، تمام بحران‌های اقتصادی و ظلم‌های ناشی از نظام کاپتالیستی در نهایت به‌نفع آن تمام می‌شد؛ چرا که تصور می‌شد اگر کاپتالیسم آنقدر پر از اشکال است، پس بقیه نظام‌های اقتصادی فاجعه خواهند بود!

سرمایه‌دارها این موضوصع را به خوبی دریافته بودند که برای ساختن جهانی بدون سرمایه‌داری، ابتدا باید آن جهان را تصور کرد. پس تا زمانی که تصور فردایی بدون کاپتالیسم برای افکار عمومی غیرممکن باشد، بقای کاپتالیسم تضمین شده‌است.

باور کن عدالت واقعیت ندارد!

نشریه «فکر اقتصادی» در سال ۲۰۱۸ درباره این موضوع که «آیا سرمایه‌داری اجتناب ناپذیر است یا نه؟» با چندتن از اقتصاددانان آمریکایی مصاحبه کرد. «پل کالیر»، استاد سیاست و اقتصاد دانشگاه آکسفور، در جواب این سؤال که آیا با وجود بحران‌های مالی و شکست‌های نظام سرمایه‌داری، آیا سرمایه‌داری هنوز اجتناب ناپذیر است جواب داد: «ما خوشبخت بودیم که سرمایه‌داری سریع‌تر از ذات خود اجتناب ناپذیر شد. این تنها نظامی است که به‌نظر می‌رسد در پیش‌برد اهداف عمومی موفق بوده‌است!»

به‌طور کلی بزرگ‌ترین دفاعی که حامیان سرمایه‌‎داری در مقابل انتقاداتی که به بی‌عدالتی این سیستم وارد می‌شود ارائه می‌دهند، اجتناب‌ناپذیر بودن آن است.

سینما یکی از بهترین ابزارهایی است که به افکار عمومی کمک می‌کند شرایط متفاوتی در جهان را متصور شوند. در سینمای کاپتالیسم، آرمان‌شهری که بدون سرمایه‌داری به وجود آمده باشد وجود ندارد و ویران‌شهری است که لباس آرمان‌شهر به تن کرده است. به بیان دیگر، کارگردانان سینمای سرمایه‌دار می‌گویند:

«اگر آرمان‌شهر می‌خواهند مشکلی نیست؛ به آن‌ها آرمان‌شهر نشان می‌دهیم. اما باید هشدار بدهیم که چیزی که شما درباره‌ی آرمان‌شهر تصور می‌کنید آن چیزی نیست که واقعاً دلتان بخواهد آن را تجربه کنید. هیچ مدینه‌ی فاضله‌ای در جهان بدون سرمایه‌داری وجود ندارد و جنگیدن با سرمایه‌داری دقیقا به اندازه جنگیدن با قوانین فیزیک بیهوده است. هرچقدر هم که انسان تلاش کند جهان بدون ظلم را بسازد در نهایت شکست می‌خورد و فاجعه به بار می‌آورد. چرا؟ چون جهان بدون سرمایه‌داری امکان واقعی بودن ندارد!»

سینمای سرمایه‌داری، با ناکارآمد نشان دادن آرمان‌شهرهایی که هر تفکری ممکن است از خود ارائه دهد، تضمین می‌کند که هیچ‌کس نتواند دنیای بدون سرمایه‌داری را تصور کند. همان‌طور که مارک فیشر گفت، با این کار، تصور کردن پایان جهان از تصور کردن دنیای بدون سرمایه‌داری آسان‌تر می‌شود!