رسانه‌ی بی طرف وجود ندارد و اتفاقاً بی‌طرفی چندان چیز خوبی هم نیست. در بسیاری موارد بی‌طرفی بدان معناست که شما حرفی یا روایتی برای بیان ندارید. می‌توان گفت، کار روزنامه‌نگار این نیست که تعصب را از بین ببرد؛ بلکه روزنامه‌نگار باید یاد بگیرد که چگونه آن را مدیریت کند.

زمانی از اصطلاح «سوگیری» برای توصیف هر چیزی در روزنامه‌نگاری که مردم از متنفر بودند، استفاده می‌شد؛ خواه این تنفر از قدرت و نفوذ سازمان‌ها و شرکت‌های خبری باشد یا انتخاب‌هایی که خبرنگاران در نوشتن داستان‌های خود انجام می‌دادند. این تاحدی بود که در سال 2001، کتابی در مورد بی‌عدالتی رسانه‌ای با عنوان «تعصب» در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز در رتبه اول قرار گرفت.

اما در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد که عموم مردم دنیا دیدگاه متفاوت‌تری از اصطلاح تعصب پیدا کرده‌اند. شاید به این دلیل که بسیاری از منتقدان تریبون خود را در فضای آنلاین پیدا کرده‌اند یا به این دلیل که مدل جانبدارانه رسانه‌های جریان اصلی‌ای مثل فاکس نیوز و ام.اس.ان.بی.سی به یک مدل تجاری موفق تبدیل شده است. بنظر می‌رسد دیگاه مردم نسبت به تعصب مانند گذشته و به ان حد بد نیست.

با این حال، روزنامه نگاران اغلب این حس را دارند که مجبورند ثابت کنند که اخبار را «بی‌طرفانه» گزارش می‌کنند؛ به عبارتی ژست بی‌طرفی به یک اصل برای خبرنگاران بدل شده است.

اما اگر آن‌ها رویکرد متفاوتی را در پیش گرفتند چه می‌شد؟ اگر روزنامه‌نگاران اذعان می‌کردند که سوگیری وجود دارد و در انتخاب‌ این که چه چیزی را گزارش کنند و چه چیزی را کنار بگذارند، تعبیه شده است، چه؟ اگر بیان کنند که این تعصب در فرهنگ و زبان جامعه‌ای که روزنامه‌نگار از آن گزارش می‌دهد نهفته است چه؟ یا اگر می‌پذیرفتند که «قضاوت خبری» پیشینه روزنامه‌نگار و همچنین مأموریت و مدل کسب و کار سازمان خبری را منعکس می‌کند؟ اگر روزنامه‌نگار بگوید، این تعصب ممکن است همیشه چیز بدی نباشد، چه؟

سوگیری، بخشی از روزنامه‌نگاری

واقعیت این است که تعصب ممکن است در خدمت ایجاد بافت روایی یا قابل فهم کردن داستان باشد. حتی می‌توان استدلال کرد که تخلیه یک داستان از تمام تعصبات می‌تواند آن را از انسانیت و رگ حیاتش تهی کند. بعلاوه در تعصبات جامعه هم می‌توان احساسات متضادی را یافت که همین احساسات است که داستان‌ها را زنده می‌کند.

علاوه بر این، سوگیری می‌تواند پایه و اساس روزنامه نگاری تحقیقی باشد. در مواردی سوگیری می‌تواند سازمان خبری را وادار کند که اشتباهی را اصلاح و دلیلی که چندان میان سایر رسانه‌ها محبوب نیست را بیان کند.

تعصب بخشی از انسان است و همیشه هم چیز بدی برای رسانه‌ها نیست. بنابراین می‌توان گفت، کار روزنامه‌نگاران این نیست که تعصب را از بین ببرند؛ بلکه روزنامه‌نگار باید یاد بگیرد که چگونه آن را مدیریت کند.

جانبداری خوب، جانبداری بد

برای مدیریت سوگیری و داشتن تعصب بجا، روزنامه‌نگار باید از سوگیری‌های موجود در یک داستان معین آگاه شود و تصمیم بگیرد که چه زمانی مناسب هستند و ممکن است مفید باشند و چه زمانی مناسب نیستند.

احتمالاً برخی روزنامه نگاران و مخاطبان آن‌ها سوگیری‌های خاصی مانند اعتقاد به دولت باز و شفاف و برابری اجتماعی را مناسب و مفید تلقی کنند. با این حال، پایبندی بی‌چون و چرا به سیاست‌های مبتنی بر این اصول ممکن است همیشه بهترین انتخاب نباشد. برای مثال، آیا دموکراسی بهترین شکل حکومت برای همه مردم در همه مکان‌ها و در همه زمان‌ها است؟ آیا دولت نباید اجازه‌ی داشتن هیچ رازی را داشته باشد و شفافیت به صورت مطلق خوب است؟ دولت تا کجا باید برای ارتقای برابری اجتماعی پیش برود و جایی هست که برابری اتفاقا خوب نیست؟ این‌ها سؤالاتی است که شما در زمان قضاوت و اتخاذ سوگیری باید به آن‌ها پاسخ دهید.

سوگیری‌های دو سویه

در برخی موارد سوگیری هم می‌تواند خوب باشد و هم می‌تواند خوب نباشد؛ این شما هستید که باید تشخیص دهید تا کجا باید پیش بروید. برای مثال:

  • مخالفت جدی و سوگیری در برابر آسیب‌های اجتماعی به طور کلی خوب است، اما می‌تواند به افق دید شما آسیب بزند و تصویر بزرگ پشت آن آسیب‌ها را نبینید.
  • تعصب و سوگیری نسبت به صداها و تریبون‌های رسمی ضروری است، اما اگر باعث شود صداهای دیگر را کنار بگذارید و آن‌ها را نشنوید مشکل ساز خواهد شد.
  • حساس بودن و اهمیت دادن به منابع خبری بخشی از فرآیند خوب گوش دادن است، اما در مقابل می‌تواند به این معنی باشد که روزنامه‌نگار به جای مردم برای این منابع می‌نویسد.
  • جست‌وجوی برای کشف داستان‌های عجیب و خارق العاده، مثل داستان «مردی سگی را گاز گرفت» بد نیست اما می‌تواند روزنامه‌نگار را به تحریف آنچه واقعاً در جریان است یا مهم است سوق دهد. شما به دنبال یک داستان جذاب، روایت‌های مهم جامعه را از دست داده‌اید.
  • در نحوه انتخاب و پوشش خبری روزنامه نگاران همیشه تعصب وجود دارد. به طور معمول موضوعات خاصی پوشش داده یا نادیده گرفته می‌شوند. مثل نشست‌ها، رژه‌ها، جرایم بزرگ و... اما آیا سوژه‌ها تنها زمانی ظاهر می‌شوند که جرمی رخ می‌دهد یا زمانی که یک رویداد یا رژه خاص وجود دارد؟
  • چه روایت‌هایی برای جلب رضایت رئیس یا سردبیر نوشته می‌شوند یا بیش از حد روی آن‌ها تأکید می‌شود؟
  • چه روایت‌هایی به دلیل آن که تولیدشان آسان است، با این که ممکن است بی‌اهمیت یا برای تأکید اضافی باشند، انجام می‌شوند؟ یا هر چند وقت یک‌بار یک روزنامه‌نگار با منابع خاصی تماس می‌گیرد چون می‌داند آن منبع به تلفن او پاسخ می‌دهد یا به احتمال زیاد یک نقل قول عالی ارائه می‌دهد؟

سوگیری‌های ظریف‌تری هم وجود دارد، اما هر روزنامه‌نگاری می‌تواند براحتی آن را تشخیص می‌دهد.

  • سوگیری بازارمحور: این نوع از سوگیری می‌تواند حاصل فشار برای تولید روایت‌هایی باشد که بخش‌های خاصی از بازار که جمعیت‌شناسی مطلوبی برای تبلیغ‌کنندگان دارند، هدف قرار می‌دهد.
  • «میانه‌روی یا اعتدال» یک مفهوم دیرینه است و می‌تواند یک تکنیک مفید برای روایتی باشد که ممکن است اطلاعات زیادی درباره آن نداشته باشید. اما برای ایجاد اعتدال در یک روایت پرداختن به چند جنبه لازم است؟ آیا یک داستان «متوازن» لزوماً منصفانه است؟ آیا با واقعیت‌ها همخوان است؟ آیا در هر حال باید به همه‌ی طرف‌های دگیر فضا یا وزن یکسان بدهید؟
  • سوگیری سیاسی چیزی است که روزنامه نگاران از مردم زیاد درباره آن می‌شنوند، اما در داخل اتاق خبر کمتر موضوع گفتگو است. اما گاهی این سوگیری می‌تواند نوع نگاه و روایت شما را به کلی دستخوش تغییرکند.

ابزارهایی برای مدیریت سوگیری

تعصبات دیگری هم وجود دارد اما بعد از شناخت تعصبات آن چیزی که از همه مهم‌تر است مدیریت آن‌ها است. برخی تکنیک‌هایی که می‌توانید از آن‌ها برای مدیریت تعصبات خود استفاده کنید عبارت‌اند از:

تعصبات خود را بررسی کنید:

اگر یک کمپین سیاسی یا هر داستان درازمدت در حال انجام دیگری را پوشش می‌دهید که در آن می‌توانید متوجه شوید که دارید به سمت یک طرف یا یک نفر جذب می‌شوید:

  • به طور دوره‌ای وجود تعصب در خودتان را بررسی کنید؛ درک اینکه دیدگاه‌های شما چیست و چرا این دیدگاه را دارید بهترین راه برای تحت کنترل نگه داشتن آن‌ها است.
  • از خود بپرسید شخصاً چه کسانی را دوست دارید یا از چه کسانی خوشتان نمی‌آید؟ چرا؟
  • حس شما چگونه ممکن است که قضاوت شما را تغییر دهد؟
  • برخی از روایت‌های خود را بخوانید و از خود انتقاد کنید.

قبل و بعد:

قبل از اینکه گزارشی را انجام دهید، در باره‌ی آن بنویسید. سپس موضوع را بررسی کنید، داده‌ها را جمع کنید و گزارش خود را کامل کنید. در پایان گزارش، متن نهائی را با متنی که قبل از نگارش گزارش نوشته بودید مقایسه کنید. اگر لید نهایی خیلی شبیه به چیزی بود که قبل از گزارش نوشته بودید، باید بدانید که احتمالاً چیز زیادی یاد نگرفته‌اید. این نشانه‌ای است که خبرنگار ممکن است به جای غلبه بر پیش فرض‌ها برای یافتن اطلاعات جدید، فقط اطلاعاتی را دنبال کرده باشد که سوگیری‌های او را تأیید می‌کند.

از خود بپرسید:

آزمون دیگر این است که در ابتدای گزارش از خود بپرسید که چه سوگیری‌هایی در داستان وجود دارد. آن‌ها را شناسایی کنید.

  • آیا هیچ کدام از آن‌ها در بیان داستان به شما کمکی می‌کند؟
  • آیا چیزی وجود دارد که فکر می‌کنید نباید با آن‌ها برخورد کنید؟
  • آیا در ارائه هر یک از این سوگیری‌ها کاری وجود دارد که به خواننده در درک آن‌ها کمک کند؟
  • چه سوگیری‌ای دارید که باید مراقب آن باشید؟

در پایان یک سؤال دیگر هم از خود بپرسید؛ من چه چیزهایی را نمی‌دانم که مهم هستند و باید بدانم؟ طی کردن این مراحل به شما کمک می‌کند سوگیری‌های خود را بشناسید و به شکلی مؤثر آن‌ها را مدیریت کنید. باید با خود رو راست باشیم و این حقیقت را بپذیریم. روزنامه‌نگاری بدون سوگیری وجود ندارد و نداشتن سوگیری همیشه خوب نیست.