تهران-ایرنا مدرسه- خبرنگار به راحتی ساخته نمی‌شود و هر رسانه‌ای هم توانایی حفظ آن را ندارد؛ اما اگر فردی بتواند ویژگی‌های آن را در خود بپروراند و به یک خبرنگار واقعی تبدیل شود، به فردی خواستنی برای بسیاری از رسانه‌ها بدل خواهد شد. مسیری که چندان ساده هم نیست.

در شماره‌ی قبلی بخش ابتدایی مصاحبه‌ی اختصاصی مدرسه‌ی ایرنا با حامد هادیان، خبرنگاری که سال‌ها با رسانه‌های مختلف به عنوان خبرنگار آزاد فعایت کرده‌است، درباره‌ی تفاوت‌های یک کارمند خبرنگار و یک خبرنگار واقعی و مفهوم خبرنگار آزاد را مطالعه کردید. در این شماره می‌توانید بخش دوم و پایانی این مصاحبه‌ی تفصیلی را مشاهده کنید: 

چرا خبرگزاری‌های ما سرمایۀ تولید و حفظ خبرنگار واقعی را ندارند؟ چه سرمایه‌هایی نیاز است؟

دلایل مختلفی دارد. مثلاً تعریفی که از خبرنگار فریلنسر (آزاد) در ایران داریم اشتباه است؛ همه فکر می‌کنند بدون رسانه می‌توانند کار کنند که این به نظرم کاملاً اشتباه است. اما در خارج از ایران به این صورت است که یکسری خبرنگارهایی داریم که مجموعه گزارش‌هایی تولید می‌کنند و یکسری رسانه‌هایی وجود دارند که آن گزارش‌ها را از آن‌‎ها می‌خرند. به این صورت نیست که خبرنگار صرفاً در فضای مجازی‌اش کار کند. برای مثال یک لیست بیست‌تایی از خبرگزاری هستند که که گزارش‌هایشان را برای آن‌ها می‌فرستند و به هرکسی که با هزینۀ بالاتری خریداری کند، می‌فروشند. ما چنین چیزی در ایران نداریم. یکی از دلایلش هم این است که محتوا در کشور ما ارزشمند نیست اما در خارج از کشور محتوا اهمیت دارد؛ به دلیل اینکه رسانه‌ی ما هزینه‌اش را از مردم نمی‌گیرد و از نفت یا دولت دریافت می‌کند، مخاطب برایش اهمیت ندارد. وقتی اساس تولید محتوا برای مخاطب اهمیتی برایشان نداشته باشد، کیفیت هم برایش اهمیت ندارد؛ به سمتی نمی‌رود که کیفیت بالاتری داشته باشد. همزمان یک رسانه‌ای کیفیت نداشته باشد هر آدمی می‌تواند مدیرش شود؛ چراکه آن مجموعه به آدمی نیاز ندارد که از لحاظ محتوایی آن مجموعه را پیش ببرد، به آدمی نیاز دارد که از لحاظ ساختاری مجموعه را حفظ کند و از لحاظ سیاسی بتواند آن مجموعه را بین اکثر رسانه‌ها پوشش بدهد.

البته تمام رسانه‌های دنیا سیاسی هستند اما حدی دارد آن سیاسی بودن. رویکرد می‌تواند سیاسی باشد اما در مراتب پایین‌تر یکسری قواعدی را رعایت کنند. زمانی که فرد غیر متخصص مدیر می‌شود، نور علی نور است. در همه رشته‌ها افرادی که بالاتر هستند معمولاً از کف شروع کردند و حرفه‌ای شدند اما در رسانه به دلیل همان درآمد نداشتن، بی‌اهمیت بودن محتوا، گذاشتن آدم غیر متخصص و... همه‌ی این‌ها باعث می‌شود دیگر آن رسانه آدم برایش به عنوان نیروی انسانی مهم نباشد . آن هم برخلاف حرفی که می‌زند؛ خیلی از مدیران در رابطه با کیفیت نیروی انسانی صحبت می‌کنند اما در واقعیت این اتفاق نمی‌افتد. یعنی در خبرگزاری نگاهشان کارت زنی است؛ یعنی که یک آدمی باید روزانه کارت بزند، در ماه تعدادی خبر تولید کند و حتی برای تولید محتوای ویدیویی اصلاً نگاهشان حرفه‌ای نیست. معتقدند یک آدمی باید با موبایلش برود، فیلم بگیرد و تولید محتوا کند. در صورتیکه مدل حرفه‌ای آن است که فیلمبردار باید باشد، تدوینگر و صدابردار داشته باشد. هیچ کدام از این قواعد حرفه‌ای را در واقعیت رعایت نمی‌کنند.

از طرف دیگری مدل مطلوب این است که یک خبرنگاری در رسانه‌ای باشد که آن رسانه از لحاظ مالی، معنوی و حتی محتوایی افرادی داشته باشد که بتواند از خبرنگار در راستای همه این‌ها پشتیبانی کند. آن زمان می‌تواند خیلی محتواهای با کیفیت‌تری تولید کند تا بخواهد به تنهایی محتوایی در شبکه اجتماعی خودش تولید کند. این فرایند از هر سمت مشکل دارد و به دلیل بی‌اهمیت بودن محتوا بعید است که به شکل اصولی درست شود.

ویژگی‌های یک نیروی رسانه‌ای مطلوب تحت عنوان خبرنگار چیست؟

یک روزنامه‌نگار چهار ویژگی کلان دارد. یک بخشی از آن مهارت‌های روزنامه‌نگاری از نوشتن، مطالعه، فیلم دیدن، فهمیدن سبک‌های خبری، یادگیری زبان و... و بخشی دیگر پشتیبانی روزنامه‌نگاری است. برخلاف کسانی که فکر می‌کنند روزنامه‌نگاری بدون پول شدنی است، درست این است که حمایت مادی و حمایت‌های دیگری چون لجستیک، مجوزگیری و... پشتیبانی داشته باشد.

سومین آن ارتباط است. تفاوت بزرگ روزنامه‌نگاران این است که بتوانند ارتباطات گسترده در حوزه کاری‌شان داشته باشند و به منابع خبری، از جمله جاهایی که بتوانند اطلاعات بگیرند دسترسی داشته باشند. در کل ارتباط داشتن به این شکل خیلی مهم است.

آخرین ویژگی هم اخلاق روزنامه‌نگاری است که مانند قبلی‌ها قابل شمارش نیست اما اگر رعایت نشود، می‌تواند به افراد و حتی خود روزنامه‌نگار ضربه بزند.

خطوط قرمز در رسانه‌های خبری معمولاً بر اساس چه معیارهایی ترسیم می‌شود و حاکمیت چه میزان در این عرصه نقش دارد؟ خود خبرنگار چه خطوط قرمزی را باید برای خود ترسیم کند؟

خطوط قرمز یکسری‌اش عرف ملی است. یکسری عرف سیاسی است که هر رسانه و خبرگزاری که به هر جناح سیاسی وابسته باشد، عرف سیاسی در آن تأثیرگذار است. بخشی نیز بخشنامه‌های رسمی شورای امنیت، وزارت فرهنگ و ارشاد و ... است که در جهت‌گیری مطالب اهمیت دارد. خود خبرنگار هم مهم‌ترین خط قرمزش باید حقیقت باشد. نیاز نیست خط قرمزهایی که برای رسانه است را او رعایت کند. چراکه خود رسانه احتمالاً در انتشار، مطلب کم و زیاد و اصلاح می‌کند. اما مهم‌ترین چیز برای خود خبرنگار این است که در کارش حقیقت مد نظرش باشد و دروغ نگوید. دروغ چیزی نیست که به نفع خودش باشد. مثلاً تصویری نسازد که واقعیت نداشته باشد یا خوب تحقیق نکند تا محتوایی که می‌خواهد تولید کند درست در نیاید. یا مثلاً به خاطر نزدیکی به یک سازمانی از یکسری چیز بگذرد و چشم پوشی کند.

به نظر شما ورود به عرصه رسانۀ کشور، مشخصاً رسانۀ خبری، با هدف شناخته شدن و دریافت پست‌های مهم و مسئولیت‌های حکومتی درست است؟

حالت دوست داشتنی و آرمانی‌اش این است که این اتفاق نیفتد؛ اما در واقعیت اتفاق می‌افتد. از بعد از مشروطه هم این مورد بود که نماد آن سید ضیاالدین طباطبایی است؛ او روزنامه‌نگار بود و بعد وارد سیاست شد. از لحاظ نظری اتفاق خوبی نیست اما از لحاظ واقعیت نمی‌شود به افراد ایراد گرفت. چون افراد نظامی، پزشک و .. هم وارد می‌شوند و از این لحاظ نمی‌توان ایراد جدی گرفت. ولی از لحاظ اخلاقی احساس می‌کنم پله کردن رسانه برای رسیدن به پست سیاسی درست نیست؛ علی‌الخصوص اگر رسانه دولتی باشد که اغلب رسانه‌های ما یا دولتی هستند یا از دولت نشأت می‌گیرند. در کل خیلی نمی‌شود ایراد گرفت اما از لحاظ اخلاقی درست نیست.

حفظ مخاطب برای یک رسانه خبری معمولا با رعایت چه نکات و مسائلی اتفاق می‌افتد؟

رسانه‌ها برای حفظ مخاطب باید یکسری قواعد حرفه‌ای را رعایت کنند. از طرفی افراد برای خودشان به دلایل مختلف یکسری رسانه را انتخاب می‌کنند. معمولاً رسانه‌ها اغلب در دنیا دو مدل هستند؛ یکسری رسانه‌ها ایدئولوژیک هستند، اما نه به معنای دینی_سیاسی مرسومی که الان است؛ به این معنی که یک رسانه می‌آدی از ایدئولوژی مرسوم مورد توجهش حمایت می‌کند. ایدئولوژی‌اش می‌شود مثلاً رسانه‌ای که وابسته به دولت است یا وابسته به جناح مقابل دولت است. به این دسته رسانه‌ها ایدئولوژیک می‌گوییم که ایدئولوژی‌شان از حقیقت برایشان مهم‌تر است. رسانه‌های حقیقت محور معمولاً خیلی کم هستند.

ولی حتی همین رسانه‌های ایدئولوژیک هم، که شاید از لحاظ آرمانی مناسب نباشند، مخاطب دارند. مثلا آدم‌هایی که به یک ایدئولوژی اعتقاد دارند رسانه‌ای که آن عقاید را داشته باشد پیگیری می‌کنند و دوست دارند حرف‌ها را از آن رسانه‌ها بشنوند؛ حتی اگر بخشی از آن حرف‌ها واقعیت نداشته باشد. به خاطر همین، برای این که بتوانند مخاطب را جذب کند بستر آن وجود دارد؛ چه روزنامه‌ها چه صدا و سیما چه سایت‌ها.

قاعده‌ای که این وسط می‌تواند مخاطب را حفظ کند، مشخص است مثل منبع خبر، سرعت انتشار و... . اگر این قواعد را رسانه‌ها به معنی واقعی کلمه رعایت کنند، مخاطب جذب و حتی حفظ می‌شود. حتی اگر با رسانه غیر حرفه‌ای باشد، اگر تولید محتوا حرفه‌ای اتفاق بیفتد، مخاطب برمی‌گردد. چه صداوسیما، چه روزنامه‌هایی که الان می‌گویند مورد توجه مردم نیستند. یعنی تولید محتوای درست شکل بگیرد، مخاطب به این رسانه‌ها برمی‌گردد. این رسانه‌ها حذف هم نمی‌شوند. مثلاً بعضی‌ها می‌گویند با آمدن گوشی‌های هوشمند، رسانه‌های مکتوب حذف می‌شوند، یا در رابطه با تلویزیون می‌گویند که به این دلیل توجه مردم کم می‌شود، درست است کم می‌شود اما منجر به حذف نیست. این رسانه‌ها مرکزی برای تولید محتوا هستند. اگر به درستی بتوانند تولید حرفه‌ای کنند، می‌توانند آن اندازه‌ای که یک رسانه مکتوب در دنیای امروز می‌تواند مخاطب داشته باشد، مورد توجه قرار گیرند.

یک رسانه خبری تا چه میزان می‌تواند در مسائل کشور اعم از سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار در فرایندهای تعیین سیاست‌ها شود؟

رسانه‌ها تقریباً هیچ خط قرمزی برای ورود ندارند؛ به غیر از یکسری موضاعات خاص که به امنیت ملی بستگی و خطر ملی دارد. در بقیۀ موضوعات هیچ خط قرمزی وجود ندارد. مثلاً الان اگر یک موضوعی وجود داشته باشد که افشای آن برای کشور خطر داشته باشد آن هم نه به معنای سیاه نمایی، باقی موضوعات خط قرمز نیست. فقط دسترسی به محتوا و بعد نحوۀ انتشارش سخت و پیچیده می‌شود. خیلی از موضوعاتی که می‌گویند نباید کار کنید یا نشدنی است، واقعاً نشدنی نیست فقط سخت است. بعضی رسانه‌ها ممکن است نخواهند که آن سختی را تحمل کنند. رسانه‌ای که محتوا برایش اهمیت ندارد نمی‌خواهد ضربه‌اش را هم بخورد؛ چون هر محتوای سختی یک رسانه را زیر ضرب سخت مخالفین آن محتوا می‌برد؛ تلفن‌ها زنگ بخورد، یا ممکن است اخطار و شکایت بیاید. به همین دلیل خیلی از رسانه‌ها بین مخاطب و فشاری که به خودشان وارد می‌شود، سعی می‌کنند آن فشار را رفع کنند ولی خط قرمزی به آن صورت وجود ندارد. فقط بحث امنیت ملی است نه حتی موضاعات امنیتی. حتی یک جاهایی ممکن است به دستگاه‌های اطلاعاتی انتقاداتی وارد شود. چیزی که خطر امنیت ملی داشته باشد نه صرفاً برای ایران، در همه دنیا مرسوم است. باز اما بحث امنیت ملی را هم نباید خیلی بزرگش کرد چون محدود می‌شویم. اما چیزهایی که مرسوم است، مثلاً پایگاه‌های موشکی ایران هیچ وقت نباید افشا شود.

رسانه‌هایی مانند بی‌بی‌سی و ایران اینترنشنال در زمرۀ رسانه‌های حرفه‌ای قرار می‌گیرند؟ علت محبوبیت و مرجعیتشان برای بخشی از مردم چیست؟

ایران اینترنشال که واقعاً زرد است و اصلاً حرفه‌ای نیست. حتی خبرنگارهایشان نیز حرفه‌ای نیستند. تعدادی خبرنگار دارند که تجربه داشته باشند اما در کل حرفه‌ای نیستند. این رسانه، هم حرفه‌ای نیست و هم خیلی به شکل واقعی دروغ می‌گوید. همچنین تأمین مالی‌شان مشکل دارد که مشخص نیست و هم خیلی از قواعد واقعی روزنامه‌نگاری را رعایت نمی‌کنند.

بی‌بی‌سی را اما نمی‌توان کامل گفت رسانه نیست. چون یکسری از قواعد را رعایت می‌کند اما یکسری را رعایت نمی‌کند؛ میانه قدم می‌گذارد. یک زمانی شاید رعایت می‌کرد که یک رسانه میانه‌رو باشد اما الان دیگر رسماً به یک رسانۀ ضد ایران تبدیل شده و به خاطر همین هم از لحاظ خبری و رسانه‌ای وجهه‌اش خیلی ضربه خورده است.

عواملی که چرا این‌ها خیلی مورد اقبال مردم قرار می‌گیرند، به کیفیتشان زیاد مربوط نباشد و عوامل دیگری برای رسانه‌ای که زرد است و حتی تروریستی است، مثل ایران اینترنشال، تأثیرگذار شاید باشد. از جمله این عوامل ضعف رسانه‌های داخلی مثل صدا و سیما است که در نگاه آرمانی سه وظیفه دارد؛ حوزۀ خبر، حوزۀ سرگرمی و حوزۀ آموزش. در حوزؤ خبر و سرگرمی صداوسیما فاجعه است و وقتی نیاز وجود داشته باشد، آن رسانۀ خارجی که حالت آوانگاردی هم دارد، برای بخشی از مردم مورد توجه قرار می‌گیرد. چه ایران اینترنشنال چه شبکه من‌وتو، چه در حوزۀ سرگرمی چه در حوزۀ خبر، به خاطر همان عوامل مختلف می‌توانند افراد را جذب کنند.

تقریباً اگر بخواهیم از صد در صد یک رسانه خبری حرف بزنیم، صداوسیما کیفیت تولید محتوا و کار خبری و... 20 درصد است. بیشتر هم ایرادات مدیریتی است؛ ضعف نیروی انسانی است که کاملاً کارمند محور است، عدم خلاقیت است، ندیدن نمونه‌های خارجی، ترس مدیران از تولید محتوای خبری واقعی، کم بودن سرعتشان است. هر ایراد دیگری که می‌توان در حوزه خبر گرفت می‌شود به آن‌ها گفت. ساختار سنگینی که صداوسیما دارد از لحاظ تولید محتوا، نظارتی و اتاق فکر، اجازۀ کار کردن به نیروها نمی‌دهد.