قهرمانها همیشه در داستانها نیستند. بیشتر روایتهایی که از قهرمانان میخوانیم، ممکن است در کنار گوش ما اتفاق بیفتد بی آنکه از آن خبردار شویم. روایت زندگی حارث السودانی یکی از قهرمانان نبرد نیروهای عراقی با داعش، یکی از همین داستان های قهرمانی است که تا پیش از تلاش روزنامهنگاران، کمتر شناخته شده بود. گذشته از این، خانواده این قهرمان تا بیش از یک سال بعد از کشتهشدنش به دست داعش، با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم میکردند و اگر فعالیت روزنامهنگار نیویورک تایمز مستقر در بغداد مارگارت کُکر[۱] نبود، شاید این مشکلات چند سال دیگر هم ادامه داشت.
در این مقاله، علاوه بر اینکه با اقدامات مهم این جاسوس عراقی در میان داعش آشنا میشویم، روایت تأثیر کار روزنامهنگاران بر زندگی خانواده سروان حارث السودانی و نیز نقش خبرنگاران در شناساندن این قهرمان ملی عراقی را با هم میخوانیم. نقش روزنامهنگاران متعهد در این واقعه و شناساندن حارث و گروه شاهین به مردم عراق و همچنین دیگر افرادی که در خارج از عراق، نسبت به مسئلهی داعش نگران بودند، بسیار قابل توجه است.
حارث السودانی که بود
حارث السودانی جوان ۳۶ ساله عراقی بود که توانسته بود در میان نیروهای داعش نفوذ کند و خودش را به عنوان مردی بیکار از اهالی بغداد جا بزند. او عضو نیروهای سرویس امنیتی ضد تروریست ارتش عراق بود که با عنوان گروه «شاهینها» یا «الصقور» شناخته میشوند.
حارث بعد از دورهای از زندگیاش که از دانشگاه انصراف داده بود و پدرش او را تهدید کرده بود که یا از خانه برود یا زندگیاش را سروسامان دهد، با ازدواج و شروع دوباره تحصیل، زندگیاش را سروسامان داد. او در دانشگاه زبان انگلیسی خواند و بعد زبان روسی هم آموخت و با این مهارتها توانست به عنوان ناظر سیستمها در صنعت نفت عراق مشغول به کار شود. اما این شغل با روحیه او سازگار نبود و برایش کسلکننده بود، بهحدی که بعد از ظهرها را با بازی کامپیوتری در کافههای شهر میگذراند.
برادر او عضوی از نیروهای امنیتی عراق بود و همیشه داستانهای هیجانانگیزی برای تعریفکردن داشت. چیزی که برای حارث هم جذاب بود. حارث با تشویق برادرش، به خاطر شوقش به چنین شغلی و نیز مهارت زبانی ارزشمندی که داشت، برای عضویت در نیروهای امنیتی ارتش تقاضا داد و توانست در این بخش، مشغول به کار شود.
همینجا بود که حارث به گروه شاهینها دعوت شد و در آنجا مأموریتی دشوار و خطرناک به او محول شد. او باید خودش را مردی بیکار از اهالی بغداد جا میزد تا بتواند در میان نیروهای داعش نفوذ کند و با این کار بمبگذاریهای آنان را خنثی کرده و اطلاعاتی درباره عملیاتها و سرکردگان داعش، ارائه دهد.
حارث برای اینکه بتواند نقشش را بهخوبی ایفا کند، دورههای آموزشی فشردهای را گذراند، لهجههای عراقی را آموخت و در لبنان آموزش دید. بعد از اینکه توانست عضوی از داعش شود، حدود ۳۰ عملیات انتحاری با خودروهای حاوی مواد منفجره را خنثی کرد و اطلاعات ارزندهای در اختیار نیروهای عراقی گذاشت که باعث کشتهشدن تعدادی از فرماندهان داعش شد.
در بسیاری از این عملیاتها، حارث به جای اینکه خودروی بمب گذاری شده را به منطقهی تعیین شده ببرد و آن را منفجر کند، آن را به نیروهای خودشان در مقر خنثی سازی میرساند و بمبها را خارج میکرد. دستگاه اطلاعاتی عراق هم با همکاری تیم شاهین در خبری نمایشی، اعلام میکرد که انفجاری در منطقهی تعیین شده رخ داده است و جراحاتی در پی داشته است، در حالی که چنین اتفاقی هیچگاه رخ نداده بود و حارث توانسته بود مردم آنجا را نجات دهد.
اما حارث لو رفت! بعد از اقدامات فراوان او، بالاخره فرمانده او به او مشکوک شد و او را به عملیاتی در یک مزرعه دورافتاده مأمور کرد. مزرعهای دورافتاده که دقیقا در جهت خلاف مقر نیروهای همکار حارث قرار داشت. این عملیات از همان ابتدا مشکوک بود اما حارث نمیتوانست ریسک کند و اجازه دهد نقشش به عنوان جاسوس و مسئول یکی از بخشهای داعش در آن منطقه، از بین برود. برای همین، پذیرفت آن عملیات خطرناک مشکوک را انجام دهد.
همکاران او در بخش عملیات ضد تروریسم نمیتوانستند در این منطقه بر او نظارت داشته باشند و مراقبش باشند، به همین خاطر، بعد از سه روز که از حارث خبری نبود، همکارانش وارد این منطقه شدند اما هیچ اثری از او نیافتند.
بعدها داعش فیلمی پخش کرد که در آن، چند نفر را اعدام میکند. در این فیلم چهره حارث مشخص نیست اما نزدیکانش معتقدند یکی از آن افراد حارث السودانی، جاسوس نیروهای عراقی در میان داعش بود. برادرش میگوید: «من برای اینکه برادرم را بشناسم، نیاز ندارم چهرهاش را ببینم، او حارث بود».
با این همه، حارث فردی شناختهشده و بسیار مطرح نبود. تنها همکاران او در گروه شاهین و تعدادی از کسانی که به دقت اخبار مبارزه نیروهای امنیتی با داعش را تعقیب میکردند، او را میشناختند و از اقدامات شجاعانه اش در خنثی کردن چندین عملیات انتحاری با خبر بودند. این قهرمان ملی همچنان در نوعی گمنامی به سر میبرد.
گزارش نیویورک تایمز درباره حارث
در تاریخ ۱۲ آگوست ۲۰۱۸ نیویورک تایمز گزارشی به قلم خبرنگار مقیم خود در بغداد منتشر کرد که اقدامات ارزشمند حارث و زندگی او را شرح میداد. این گزارش با دقت تمام نوشته شده بود و برای تهیه آن، با خانواده حارث، پدرش و نیروهای گروه «الصقور» مصاحبه شده بود و در آن از عکسها و ویدیوهایی (در نسخه آنلاین گزارش) استفاده شده بود که حارث را در حال انجام وظیفه نشان میداد.
تا پیش از انتشار گزارش خانم مارگارت کُکر، جز برخی از مردم عراق، دیگران از اقدامات شجاعانه و قهرمانانه حارث با خبر نبودند. گزارشی که در این تاریخ در نیویورک تایمز منتشر شد باعث شد حارث در خارج از مرزهای عراق هم شناخته شود. رسانههای کشورهای دیگر ازجمله ایران، به این موضوع پرداختند. هرچند توجه همه کشورها به این موضوع یکسان نبود، مثلاً از بین رسانههای ایرانی تنها یکی دو رسانه (سایت خبری جماران و روزنامه شهروند در تابستان ۹۷) خبری درباره این موضوع منتشر کردند.
نکته مهم دیگر این بود که این گزارش باعث شد، با پیگیریهای بعدی، یک موضوع دیگر هم فاش شود. خانواده حارث السودانی، بعد از گذشت یک سال از مرگش، نتوانسته بود با اثبات مرگ حارث، غرامت شهادت او را از دولت بگیرند. این کار نیازمند صدور گواهی فوت توسط یکی از ادارات دولتی بود که در بروکراسی و کاغذبازی فرسایشی ادارات عراق، یک سال به تعویق افتاده بود.
با توجه به فیلم منتشرشده توسط داعش که در آن فردی بسیار شبیه به حارث کشته میشود و تایید برادر و خانوادهی او و همچنین ناپدید شدن حارث که بعد از آن واقعه هیچ پیامی از او دریافت نشد، میتوان گفت حارث قطعاً توسط نیروهای داعش کشته شده است. مشکل این بود که مقامات دولتی این موضوع را نمیپذیرفتند چرا که برای تایید شهادت او، نیاز به جنازه داشتند و تا وقتی مقامات دولتی در وزارت کشور یا نخستوزیری، کشته شدن حارث را تایید نمیکردند، غرامت کشتهشدن او به خانوادهاش تعلق پیدا نمیکرد، خانوادهای که در گذران زندگی با مشکل مواجه بودند.
واکنشها و نتایج
اگرچه یکی از نتایج مهم این گزارش خبری، آشنایی مخاطبان بیرون از عراق، بهویژه غرب، با اقدامات ارزشمند نیروهای عراقی در نبرد با داعش بود اما تأثیرات داخلی این تکمقاله هم شگفانگیز و تا حد زیادی دور از انتظار بود.
انتشار این یادداشت باعث شد این خبر در دیگر رسانههای عراق نیز بازتاب پیدا کند. تلویزیونهای عراق به این موضوع پرداختند و یکی از شبکهها گفتگویی در این باره ترتیب داد. همین موضوع، باعث شد مردم عراق در شبکههای اجتماعی مثل توییتر درباره حارث و فعالیتهای قهرمانانهاش در نبرد با داعش واکنش نشان دهند. کاربران عراقی توییتر همچنین منتقد وضعیت اداری عراق و دولت بودند چراکه همسر و سه فرزند او برای دریافت حق و حقوق خود، یک سال بود منتظر یک گواهی بودند.
نیویورک تایمز در گزارشی که تنها دو روز بعد و در تاریخ ۱۴ آگوست ۲۰۱۸ منتشر کرد، نوشت: تمام شبکههای تلویزیونی عراق درباره گروه «شاهینها» و اقدامات حارث و همکارانش گزارشهایی منتشر کردند و حالا در همه کافههای بغداد، صحبت از رشادتهای سودانی و گروه ضد تروریسم «شاهینها» است.
همچنین به نظر میرسید مطالبه عمومی باعث شده است مسئولین دولتی عراق شخصاً به این موضوع ورود پیدا کنند و مشکلات خانواده حارث را برطرف کنند چراکه در این گزارش به نقل از خانواده حارث السودانی نوشته شده بود: دستیار ویژه حیدر العبادی نخست وزیر عراق با آنها تماس گرفته است و اعلام کرده است که شخصاً به موضوع ورود میکند و مشکل خانواده السودانی را برطرف میکند.
این واقعه یکی دیگر از مواردی است که نشان میدهد یک کار خبری درست و دقیق و البته در رسانهای پرمخاطب و تأثیرگذار، میتواند چقدر مؤثر باشد. اگر گزارش نیویورک تایمز نبود، شاید هیچگاه ما افرادی که بیرون از کوچههای باریک شهرک صدر بغداد نشستهایم و از مرزهای این کشور صدها و بلکه هزاران کیلومتر دوریم، از وجود افرادی مثل حارث باخبر نمیشدیم. شاید هنوز هم همسر و سه فرزند کوچک حارث به حق و حقوق خودشان نرسیده بودند و شاید مردم عراق هم این قهرمان را به درستی نمیشناختند.
نیویورک تایمز مدتی بعد، در سپتامبر ۲۰۱۸ گزارشی منتشر کرد که در آن، از موفقیتها و اثرگذاریهای اقدامات خبری خود میگفت. واقعه حارث السودانی که به کمک مارگارت کُکر نتایج درخشانی در پی داشت، یکی از این موارد بود؛ گزارشی که توانسته بود نخست وزیر کشور را مجبور به واکنش و مداخله کند.
[۱] Margaret Coker
نظر شما