نویسندگان بزرگ، الگوهای خوبی برای یادگیری نویسندگی هستند. دو نفر از این نویسندگان وجود دارند که میتوان از آنها آموزههای خوبی فراگرفت. یکی از آنها کارمند دولتی بریتانیایی سر ارنست گورز است، کسی که کتاب «کلمات ساده» را نوشت تا به بوروکراتها کمک کند مانند انسانها صحبت کنند. دیگری جورج اورول است که مقالهی او با عنوان «سیاست و زبان انگلیسی» نشان میدهد که چگونه کلیشهها و اصطلاحات تخصصی، گفتمان عمومی را خدشهدار و تضعیف میکنند.
برای مثال جرج اورول در کتاب خود، شش قانون را برای نوشتن عنوان میکند:
- هرگز از استعاره، تشبیه یا دیگر شکل گفتاری که عادت به دیدن آن در چاپ دارید استفاده نکنید.
- هرگز از یک کلمهی طولانی در جایی که یک کلمهی کوتاه کافی است، استفاده نکنید.
- اگر ممکن است یک کلمه را حذف کنید، همیشه آن را حذف کنید.
- هرگز از مجهول در جایی که میتوانید معلوم بکار ببرید، استفاده نکنید.
- اگر میتوانید معادل انگلیسی روزمره را در نظر بگیرید، هرگز از یک عبارت خارجی، یک کلمهی علمی یا یک کلمهی تخصصی استفاده نکنید.
- هر یک از این قوانین را زودتر از گفتن هر حرف وحشیانهی مطلق نقض کنید.
این کتابها هردو قدیمی و شاید منسوخ هستند و ممکن است شما بگویید که در دورانی که ما ابزارهای ویرایش آنلاین قدرتمند مختلفی در اختیار داریم دیگر آموزههای آنها برای ما کاربردی ندارند. اما واقعیت آن است که این ابزارها صرفاً روبات هستند. اگر میخواهید صدای شما به گوش برسد، برای نوشتن خود باید اعتماد به نفس ایجاد کنید. باید خودتان بتوانید به خوبی بنویسید و مخاطب را با آن همراه کنید. مشخصاً یک روبات نمیتواند چنین کاری انجام دهد.
یک سند خالی و نانوشته ممکن است ترسناک باشد، اما دلیلی وجود ندارد که نوشتن شما را در وضعیت سختی قرار دهد. اشتباهی که ما مرتکب میشویم این است که فکر میکنیم نوشتن رسمیتر و به نحوی خاصتر از صحبت کردن است؛ اینطور نیست. همانطور که صحبت میکنید، بنویسید و نوشتن را مانند صحبت کردن بر روی کاغذ در نظر بگیرید. مهم این است که لحن نوشتهی شما صحیح باشد.
یکی از خبرنگاران نیوزویک روایت میکند که یک بار زن جوانی با ایمیلی بسیار عجیب و غریب به او مراجعه کرد و از او خواست که به پیشنهاد بورسیه تحصیلی او نگاه کند. سند پیوست به نثر فشرده و غیر دوستانه نوشته شده بود.
او از یک لحن افراطی («سلام هلن، به من زنگ بزن!!!») به دیگری منحرف شده بود («تدوین یک سیاست اجتماعی در مورد اینکه چگونه قانون انتشار اکراین وضعیت انسجام فرهنگی را در طول بحران پناهجویان تغییر داده است.»).
جایی در میانه بین این دو سبک، لحنی است که آن را «مکالمهی مؤدبانه» می نامیم. نه بیش از حد خودمانی و تحت الفظی و نه بیش از حد رسمی و با کلماتی سنگین و سخت فهم.
اصطلاحات نامفهوم و تخصصی را دوست نداشته باشید
یک هندسه برای روایتهای خبری وجود دارد. اخبار اغلب به شکل هرم وارونه با شش عنصر خبری (چه کسی، چه کاری را، کی، کجا، چگونه و چرا انجام داد؟) در بالا نوشته میشود. از سوی دیگر، یک مقالهی خبری با یک مقدمه شروع شده، با تحقیقات و یافتههای شما تکمیل و به یک نتیجهگیری رضایتبخش ختم میشود. شما باید بدانید که از کجا (آغاز) به کجا (پایان) میروید. اگر میدانید چه میخواهید بگویید، مشکلی نخواهید داشت.
در روزنامه نگاری میگوییم «یک تصویر ارزش هزاران کلمه را دارد». اما هزار کلمه هم میتواند تصویری را ترسیم کند، به شرطی که برای اولین بار آن را به وضوح در تصورات خود دیده باشید. ابتدا آن را ببینید و آن را ساده بگویید. پس خواننده نیز آن را خواهد دید. شرط شکلگیری تصویر درست در ذهن خواننده، این است که ابتدا خودتان آن را به خوبی دیده و در ذهنتان ترسیم کرده باشید.
شما به راحتی میتوانید بگویید که چه زمانی یک فرد آنچه را که در مورد آن مینویسد را تجسم نکرده است زیرا آنها با یک «استعاره ترکیبی» (تصویر) مطرح میشوند. فرض کنید آنها در حال توصیف یک پروژه هستند. آنها ممکن است با صحبت در مورد «بخشهای سازنده» شروع کنند، اما قبل از اینکه شما بدانید کجا هستید، آنها به سمت «نقشهی راه» میروند. یا حتی شروع میکنند در مورد ستونهای نمونه کار صورت گرفته صحبت میکنند.
خوانندهی ضعیف چه برداشتی از آن دارد؟ بعید است که بتوانند تشخیص دهند که فرد در حال صحبت در مورد یک شرکت ساختمانی است یا ترمیم یک بنای تاریخی. در حقیقت شاید خود نویسنده هم متوجه نباشد دارد چه میگوید چون تصویر درستی در ذهنش ایجاد نکرده است.
تحت تاثیر قرار دادن خواننده همیشه آسان نیست.اما اگر با «بخش های سازنده» شروع کردهاید، حداقل به آن پایبند باشید. در همان پاراگراف، ممکن است به «فنداسیون» یا «داربست» اشاره کنید. سپس تصویر روشنی از احداث یک ساختمان یا پروژه در حال توسعه داریم.
البته، نویسندگانی وجود دارند که نمیخواهند خواننده معنای آن را درک کند، برای مثال مبلّغی که عمداً موضوع را مبهم میکند تا مسئله را عظیم و دور از درک بشر جلوه دهد یا استاد دانشگاهی که فکر میکند اگر شما را در کلمات غرق کند، متوجه نمیشوید که او چیزی برای گفتن ندارد. این افراد عاشق اصطلاحات صنفی و تخصصی هستند.
دقیق باشید و مختصر بنویسید
ممکن اسم رمزواژهساز هانیول به گوشتان خورده باشد. این اختراع، وسیله ای بسیار ساده است که دارای دو ستون صفت و یک ستون اسم است. شما کلماتی را از هر یک از ستون ها انتخاب میکنید تا ترکیبی به ظاهر بیانتها از کلمات کلیدی (اصطلاحات تخصصی) ایجاد کنید.
«استفاده از چارچوبهای پایدار» یا «مدیریت موقعیتی قوی» یا «ابزارهای مقطعی استراتژیک» یا «بازخورد کاربر نهایی به حاشیه راندهشده» همه نمونه کلماتی است که میتوان با این دستگاه به سادگی ساخت. برای بازی با کودکان و خندیدن به کلمات بیمعنیای که ایجاد کردهایم ایدهی جذابی است اما برخی واقعاً این کلمات را نوشتار خود به کار میبرند. آیا میتوان انتظار داشت مخاطب با چنین نوشتهای همراه شود و چیزی از آن متوجه شود؟
ما قرار است متنی بنویسیم که مخاطب بتواند آن را درک کند. برخی از کلمات فنی اجتنابناپذیر هستند، اما اگر متوجه شدید که در حال لغزش به اصطلاحات تخصصی هستید، توقف کنید و فکر کنید که چگونه میتوانید آن را به روشی سادهتر بیان کنید. برای مثال «استفاده از چارچوبهای پایدار» را میتوان «استفاده از روشهایی که دوام خواهند داشت» عنوان کرد.
از کلیشهها یا عبارات آماده و بیش از حد استفاده شده دوری کنید. اینها نشانه قطعی آن هستند که شما واقعاً برای نوشتن متن خود فکر نمیکنید. اگر مغزتان را روشن نکرده باشید، خواننده هم خاموش خواهد شد.
این خواننده است که ما برای او مینویسیم. پس دقیق و مختصر باشید. واژگان خود را تغییر دهید، در صورت لزوم از فرهنگ لغت استفاده کنید. گاهی اوقات میتوانید به خود اجازه دهید از یک کلمهی غیرمنتظره یا عاقلانه استفاده کنید. اگر در یک پس زمینه خوب و ساده تنظیم شده باشد، مانند مروارید بر روی لباس سیاه خواهد درخشید.
نظر شما