در زمان پیدایش بشریت، غذا مهمترین منبع اقتصادی بود. در همین زمان بود که زمین به همراه مردمی که آن را کشت میکردند به منشاء اصلی قدرت اقتصادی تبدیل شد. بعدها، قدرت اقتصادی به دست کسانی رسید که ابزارهای تولید صنعتی از جمله تجهیزات، ماشین آلات و سازهها را در اختیار داشتند. اما اکنون بازار توسط صنایع جدیدی تسخیر شده است که چندین دهه پیش قابل پیشبینی نبود؛ در سال 2019، خرده فروش آنلاین آمازون از نظر ارزش بازار از مایکروسافت پیشی گرفت. همراه با این دو غول نوپا، اپل، آلفابت (شرکت مادر گوگل)، فیس بوک و دو غول دیجیتال چینی، علی بابا و تنسنت [1]، در میان ده شرکت بزرگ جهان قرار گرفتند. به این لیست کمی دقت کنید؛ تنها یک شرکت یا هلدینگ از این فهرست (شرکت برکشایر هاتاوی) مستقیماً با صنعت اطلاعات مرتبط نیست. حال سؤال اینجاست؛ منبع اصلی این اقتصاد جدید چیست؟
شرکتهایی که خدمات گرانقیمت با تکنولوژی بالا مانند موتورهای جستجو، شبکههای اجتماعی، نقشهها و ناوبرهای دقیق، مترجمان، پیامرسآنهای فوری، برنامههای اداری و غیره ارائه میدهند، از نظر مالی به رهبران قدرتمند جهان امروز تبدیل میشوند. با این حال، ما از نقشههای گوگل یا پیام رسآنها به صورت رایگان استفاده میکنیم. بنابراین، چگونه این شرکتها کسب درآمد میکنند؟ پاسخ این است که آنها توجه کاربران را به فروش میرسانند و از زمانی که کاربران در هنگام مرور و استفاده از خدمات صرف میکنند، از فروش تبلیغات و سایر اطلاعاتی که کاربران میبینند و از استفاده و فروش دادههایی که کاربران در فرآیند ثابت تولید میکنند، سود میبرند؛ به زبانی سادهتر سود خود را از تعامل با سرویسها، برنامهها و ابزارها کسب میکنند. به این ترتیب ما هزینه خدمات و فرصتهایی را که با توجه به منبع و ارز اولیه اقتصاد توجه به دست میآوریم، پرداخت میکنیم. میتوان امیدوار بود که تعادل خاصی بین محتوای با کیفیت بالا دریافت شده و میزان توجهی که از طرف شما به آن شده است وجود داشته باشد. اما همه چیز در این جا به درستی کار نمیکند.
اقتصاد اینترنتی
مدل اقتصادی حاصل از اینترنت، که در آن خدمات اطلاعات و ارتباطات به صورت رایگان ارائه میشود، اما سود شرکتها از طریق تبلیغات، دادههای کاربران، شکلگیری نظرات، نگرشها و باورها، عادات و رفتار کسب میشود، تا حد زیادی فضای اطلاعاتی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم را تعیین کرده است. از آنجایی که توجه انسان محدود است، مبارزه برای هر بخشی از توجه مصرفکننده وجود دارد. در این فضا، این ایجاد اطلاعات با کیفیت بالا نیست که از نظر اقتصادی سودآور میشود؛ بلکه تولید محتوا و ایجاد چنین اشکالی از فعالیت و تعامل که برای جذب و حفظ مخاطب و بازگشت مجدد آنها طراحی شده است، سود بیشتری را به همراه دارد.
در مدل اقتصاد اینترنتی ویدئوهای ویروسی و اخبار جعلی رسوایی به هدف آن، یعنی جذب هرچه بیشتر توجه، مؤثرتر از مقالات عمیق با تجزیه و تحلیل دقیق و حرفهای دست مییابند. در این مدل بازیها و شبکههای اجتماعی با لایکها، کامنتها، دوستان و سایر عناصر «بازار پوچی» بهطور غیرقابل مقایسه بازدیدهای تبلیغاتی بیشتری دریافت میکنند. علاوه بر این، آنها بسیار سریعتر از تسلط بر مواد آموزشی، مطالعه شاهکارهای فرهنگ جهانی یا خواندن مطبوعات با کیفیت به سبک زندگی تبدیل میشوند. محتوای دارای بار عاطفی نه تنها ناگزیر جلب توجه میکند، بلکه مردم را تحریک میکند تا خودشان آن را به گونهای توزیع کنند که به طور کلی حامل اطلاعات بیمعنی و بیفایده شوند.
فناوریهای جدید و قوانین جدید بازی
فناوریهای جدید مانند دادههای بزرگ (Big Data)، یادگیری ماشین و هوش مصنوعی قوانین بازی را در دنیای سواد رسانه و اطلاعاتی (MIL) تغییر میدهند. اکنون به طور چشمگیر و فزایندهای، هر فعالیت آنلاین دادهها را فوراً تولید میکند و این دادهها از منابع مختلف با دقت جمعآوری و انباشته میشوند. مدلهای کسبوکار مبتنی بر آگهی اکنون به مفاد اطلاعات مبتنی بر داده تغییر میکنند. دادهها به یک دارایی مهم تبدیل شده است و هوش مصنوعی با یادگیری ماشین به ابزاری ارزشمند برای کشف اطلاعات مفید از دادههای تجاری که از منابع مختلف جمع آوری میشود تبدیل شده است. اغلب در رسانههای اجتماعی، دادههایی که در ازای تسهیلات خاص به کسبوکارهای فناوری داده میشوند، جمعآوری، تجزیه و تحلیل و سپس فروخته میشوند؛ چه به صورت خام و دست نخورده و چه به صورت پالایش شده بر اساس پارامترهای خاص.
دادههای خام اکنون پایههای اساسی برای درک بیشتر افراد را ایجاد میکنند. هوش مصنوعی این امر را فراتر میبرد و به کسبوکارها کمک میکند تا مدلهای پیشبینیکننده رفتار افراد را ایجاد کنند. بنابراین، استفاده از دادههای ما محدود به جمعآوریکنندگان داده با قدرت فناوری اطلاعات انحصاری نخواهد بود، بلکه توسط کسبوکارهای مختلفی از جمله بیمه، خردهفروشی، هتلداری، مراقبتهای بهداشتی، مالی، سرگرمی، آموزش، تدارکات و حملونقل و غیره استفاده میشود. در حال حاضر، اکوسیستم جدیدی از بازیگران بازار، از تولید کنندگان تا مصرف کنندگان، شکل گرفته است.
با تغییر روش استفاده از فناوریهای جدید، صاحبان دادهها و کاربران به وضوح از یکدیگر متمایز میشوند. در پسزمینه هم، به صورت تقریباً نامرئی، شرکتهای IT قدرتمندی که دادهها را نگه میدارند و آنهایی که دادهها را تولید میکنند، قرار دارند. منابع و فرمهای داده به طور مداوم توسط «این عناصر نامرئی» نظارت میشوند. این مجموعه اکنون به یک فشار شدید تبدیل شده است که میواند به آرامی منجر به نظارت و کنترل اجتماعی ناخواسته میشود. این به نوبه خود ممکن است بر کیفیت زندگی و آزادی و همچنین روابط قدرت و درجه سلطه نامطلوب در جامعه تأثیر بگذارد؛ حتی میتوان گفت احتمالاً به آرمان زندگی اروپایی یعنی دموکراسی هم آسیب میرساند. این موضوع به طور گسترده در «عصر سرمایهداری نظارتی: مبارزه برای آینده انسانی در مرز جدید قدرت»، کتابی از شوشانا زوبوف مورد بحث قرار گرفته است.
نظر شما