محمد مسعود در ۱۲۸۰ خورشیدی در خانوادهای متوسط در قم به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالله مردی پیشهور و روشنفکر و هوادار نهضت مشروطه بود. مسعود از همان دوران تحصیل در دبستان شوق روزنامهنگاری داشت. به همین دلیل هم بهتقلید از روزنامه صوراسرافیل به کمک چند تن از دوستان همکلاسی اش روزنامهای به نام «شفق» تهیه کرد.
زندگی در تهران و آغاز کار روزنامهنگاری
او پس از اتمام تحصیلات دبستان برای کسب علوم دینی با خواندن کتاب جامعالمقدمات تحصیلات خود را در یکی از حوزههای علمیه قم ادامه داد تا اینکه در ۱۳۱۱ شمسی برای امرار معاش به تهران رفت. در آن سالها که سیستم چاپ در ایران چاپ سنگی بود و چاپخانهها به خطاط و نقاش بیشتر نیازمند بودند، محمد مسعود که خطی خوب و ذوق نقاشی داشت، جذب چاپخانه شد و از این طریق امرار معاش میکرد.
مسعود در همین دوره جذب روزنامه «شفق سرخ» بهمدیریت مایل تویسرکانی شد و نخستین شاهکار قلمیاش را به نام «تفریحات شب» در آن روزنامه زیر نام (م-دهاتی) منتشر کرد. از همان آغاز این اثر درخشش اعجابانگیزی یافت، بهنحویکه بعد از انتشار چندین شماره، نویسندگان و محققان آن زمان انتشار چنین اثری را مورد تحسین و تقدیر قرار دادند.
عزیمت به اروپا
در آغاز ۱۳۱۴ شمسی، علی اکبر داور، وزیر دادگستری، بنا به توصیه محمدعلی جمالزاده، از علیاصغر حکمت، وزیر معارف و اوقاف، خواست تا محمد مسعود را برای تحصیل در رشته روزنامهنگاری به اروپا اعزام کند. به همین دلیل مسعود به بروکسل رفت و در آموزشگاه عالی روزنامهنگاری بلژیک ثبت نام کرد.
او در ۱۳۱۷ شمسی مدرک فوقلیسانس روزنامهنگاری خود را دریافت کرد و بهعلت اینکه طبق مقررات این آموزشگاه عالی فارغالتحصیلان باید مدتی در یکی از جراید و مجلات محلی کارآموزی کنند، پس از اتمام تحصیلات، بهمنظور گذراندن یک دوره چندماهه از طرف موسسه روزنامهنگاری به روزنامه معروف بروکسل به نام «گازت» معرفی شد و در طیکردن دورههای خاص روزنامهنگاری خوش درخشید تا اینکه پس از کسب علم روزنامهنگاری به ایران بازگشت.
انتشار «مرد امروز»
در ۱۳۲۰ شمسی و با تبعید رضاشاه از ایران و بازشدن فضای سیاسی جامعه آن روز، بسیاری از روزنامهها فرصت انتشار یافتند. در چنین شرایطی، محمد مسعود در مقام روزنامهنگاری با قلمی تند و آتشین فرصت پیدا کرد تا با سبکی جدید در حوزه روزنامهنگاری عرض اندام کند. به همین دلیل، در ۲۹ مرداد ۱۳۲۱ شمسی مردم تهران در دست روزنامهفروشها با نوع بسیار جدید و نوظهور روزنامهای به نام «مرد امروز» روبهرو شدند که هیئت حاکمه را مورد انتقاد قرار میداد؛ روزنامهای که صدای دلنشین ضرباتش قلوب ستمدیدگان و جوانان محروم وطن را تسلی میداد. به همین دلیل، در طول ایام هفته صدها نفر از افراد تحصیلکرده، کارمند، پیشهور، زنان، کارگران و کشاورزان با نامه، تلفنی یا حضوری فریادهای خشمگین و اعتراضآمیز مسعود را که علیه فساد، اجحاف، خیانت و اجنبیپرستی به مبارزه پیگیری برخاسته بود تایید میکردند. این تاییدها باعث میشد تا مسعود مورد تهدید، پروندهسازی و توطئه قرار بگیرد. به همین سبب نیز شب و روز یک لحظه آرامش روحی و جسمی در خانه و دفتر نداشت.
طی مدت شش سال انتشار «مرد امروز»، مسعود توانست فقط ۱۳۸ شماره انتشار دهد. او در انتخاب کاریکاتورها، عکسها و تیترهای مقالهها دارای نبوغ و استعداد خاصی بود. سرمقالههای مسعود آنچنان در هفتههای اول انتشار خواننده پیدا کرد که پس از چند شماره انتشار روزنامه که صبح روزهای شنبه انتشار مییافت، بعدازظهر دیگر روزنامه به اتمام میرسید و گاهی اوقات به چند برابر قیمت به فروش میرسید.
در چنین شراطی، رجال و هیئت حاکمه نسبت به ملاقات و دوستی با محمد مسعود بیتفاوت نبودند اما او کمتر معاشرت داشت زیرا بهخوبی واقف بود که رجال و سرمایهداران و متنفذان از طریق جلب دوستی و دادن ضیافتها میخواهند به سود خود و اطرافیانشان از قلم تند مسعود سوءاستفاده کنند. به همین دلیل هم دوستان خود را بیشتر از روزنامهنگاران و نویسندگان انتخاب میکرد. حتی دولتهای وقت میخواستند با دادن مشاغل حساسی حتی وزارت یا کمکهای مالی محرمانه او را تحت نفوذ خود درآورند اما مسعود که از اینگونه دسیسهها آگاه بود هیچگاه به تله نیفتاد و تا پایان عمر مستقل ماند.
روش روزنامهنگاری
محمد مسعود دارای قلمی منطقی، قوی و قریحهای سرشار بود. به همین دلیل در آن زمان کمتر فردی پیدا میشد که نوشتههای مسعود را میخواند و تحت تاثیر افکار و منطق این نویسنده مبارز قرار نمیگرفت. یکی از دوستانش در این مورد مینویسد: «بسیاری از مخالفان وی را میدیدم که وقتی سرمقالههای مسعود را میخواندند با آنکه با وی اختلاف نظر سیاسی داشتند در آن لحظه اعتراف میکردند که سخت تحتتاثیر منطق و اثر قلم مسعود قرار گرفتهاند.»
مسعود روزنامهنگاری بود که به آن چیزی که مینوشت عقیده داشت. یکی از همکارانش در همین باره مینویسد: «بهخاطر سالیان متمادی که با وی همکاری داشتم، صادقانه میگویم که مسعود هرچه که مینوشت و بدان استدلال میکرد به آن عقیده و ایمان داشت و به همین مناسبت چون سخن از دل برمیخاست عمیقاَ بر دل مینشست.»
او به هنگام نگارش سرمقالهها تنها به نوشتن حقیقت میپرداخت که گاهی اوقات موجب رنجش دوستانش هم میشد که در آن مقاله ها با اشاره و کنایه یا صریحاً منافع آنها را در خطر میانداخت. اما مسعود در جواب آنها میگفت: «باید شما به یاد آورید که محمد مسعود دوست و همنشین شما با مدیر روزنامه مرد امروز که سرمقالهها را مینویسد دو نفرند. شما گله خودتان را از سرمقاله نویس مرد امروز نزد من نکنید.»
قلم روزنامهنگار
قلم مسعود تند و استدلالش محکم بود و با انشایی روان، افکار انقلابی خود را بیپروا بر روی کاغذ میآورد. او برای ادای حقیقت هیچ وقت خود را مقید نمیکرد که در زیر سرپوش آداب و رسوم محافظهکارانه متداول نویسندگان عصر خود مقالهنویسی کند. او بیباکانه قلم را به حرکت درمیآورد و هیچگاه نمیخواست برای جلب رضایت مقام مقتدر و فاسدی قلب مردم بینوا و ستم دیده را بیازارد.
منطق و استدلال مسعود در مسایل مختلف جاری مملکت بهحدی پسندیده بود که اگر گاهی در یک مورد خاص با دو نوع استدلال متضاد موضوعی را مورد بحث قرار میداد، هردوی آن مورد قبول قرار میگرفت.
ابتکارات روزنامهنگاری
محمد مسعود در روش نویسندگی و روزنامهنگاری ابتکارات ویژه داشت که خود فصل جدیدی را در نویسندگی و مطبوعاتی روز به وجود آورد. انتشار آثاری به نامهای «تفریحات شب»، «در تلاش معاش»، «اشرف مخلوقات»، «گلهایی که در جهنم میروید» و «بهار عمر» مکتب تازهای در سبک رماننویسی آن عصر به وجود آورد که بعدها کتب و رمان و خاطرات بسیاری از نویسدگان معاصر به همان سبک انتشار یافت.
او در روزنامهنگاری، «مرد امروز» را مشابه یکی از مشهورترین روزنامههای سیاسی آن روز چاپ پاریس به نام «ماریان» منتشر میکرد که در صفحه اول آن بهمناسبت وقایع سیاسی روز یک عکس مونتاژشده سیاسی از شخصیتهای مشهور و با به کار بردن ظرافتها و کنایههای مختلف چاپ میشد و در آخرین صفحه «مرد امروز» یک سلسله وقایع و جریانات سیاسی از رجال و شخصیتها بهشکل کاریکاتور توسط یکی از هنرمندان روز و اکثراَ در دو رنگ منتشر میشد.
از آنجا که مسعود خود ذوق نقاشی فراوانی داشت و دارای خطی زیبا بود، گاهی اوقات در تهیه یا تصحیح کاریکاتورها یا زیرنویسها سهیم بود. سوژههای کاریکاتورها را مسعود در طول هفته یادداشت میکرد و در موقع مناسب مورد استفاده قرار میگرفت.
از جمله ابتکارات دیگر مسعود چاپ نام «مرد امروز» به رنگ قرمز بود که تا آن زمان در مطبوعات ایران این کار سابقه نداشت. او به سبک مطبوعات غربی، بخشی ورزشی در «مرد امروز» دائر کرده بود که مورد توجه جوانان ورزشکار قرار میگرفت.
در جراید غربی بهمنظور کمک به اجتماع و پلیس در کنار سازمانهای پلیس با استفاده از یک تیم ورزیده و فعال در کار کشف جنایات و اسرار جنایی و سیاسی دست به فعالیت میزدند که اکثراً موفقیتآمیز بود؛ نمونهای که محمد مسعود هم از آنان در ایران تقلید کرد. در همان زمان، ماجرای قتل فرخشاد لیسر، فرزند سیداحمد لیسر، مردی سرمایه دار و ثروتمند، پیش آمد که قاتل آن شناخته نشد. مسعود با استفاده از جوانان زیرک و باهوش و با اعطای جایزهای بهمبلغ ۵۰ هزار ریال که جهت کاشف اسرار این جنایت اختصاص داده بود، ماهها این جریان را در روزنامه «مرد امروز» با چاپ اخبار و اسرار دنبال میکرد که سرانجام این ماجرا با پیگیری «مرد امروز» به نتیجه رسید و قاتل اصلی کشف و شناخته شد.
بخش دیگری که در روزنامه «مرد امروز» چاپ میشد، مربوط به کمک به بیماران در بیمارستانها و مسئولان شاهآباد از طریق کمکهای مالی، ارسال گل و میوه و شیرینی بود که بسیار مورد استقبال بیماران و مسئولان قرار میگرفت. ابتکار دیگری که مسعود در روزنامه خود به وجود آورد این بود که جشن سالگرد «مرد امروز» میگرفت که این رویه با شرکت هنرمندان روز و روزنامهنگاران و شخصیتها همهساله انجام میشد.
مسعود طرحها و نقشهها و ایدههای بزرگی برای آینده خود و روزنامهاش داشت. به همین دلیل هم با خرید و نصب یک چاپخانه با ماشین چاپ روتاتیو، انتشار نشریات دیگری در رشتههای مختلف ادبی، هنری، ورزشی، سیاسی و انتشار کتابهایی بهسبک تفریحات شب و... و گردآوری نویسندگان باذوق و بااستعداد برای اداره این واحدهای مطبوعاتی روزنامهاش را توسعه داد.
جملات خاص مسعود
محمد مسعود در دوران شش سال انتشار «مرد امروز» اصطلاحات و سخنان جالب کوتاه ابتکارآمیزی به کار برده است که خواندنش جالبتوجه است. در ادامه، به چند نمونه آن در زیر اشاره میشود:
ـ گلوله برای ما از نان شب واجبتر است (مرد امروز، شماره۴۵)
ـ ما طرفدار انقلابیم نه کمونیسم، ما مدافع آزادی هستیم نه سرمایهداری (مرد امروز، شماره۸۲)
ـ تمام ثروتمندان ایران دزدند، مگر خلاف آن ثابت شده باشد (مرد امروز، شماره۸)
ترور؛ پایان کار مسعود
محمد مسعود در ۲۱ بهمن ۱۳۲۶ شمسی در خیابان اکباتان تهران هنگام خروج از چاپخانه بهضرب گلوله کشته شد. مرگ او تعابیر مختلفی را در پی داشت چرا که مقالات تند و تیز او درباره مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی وسعت داشت و ضربات قلمی شدیدی به گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی از دولتمردان گرفته تا سیاستبازان و دلالان اقتصادی وارد میکرد. این ترور تا مدتها بهصورت رازی ناگشودنی باقی ماند. روزنامه مردم نوشت: «ترور مدیر یک روزنامه هنگامی که دشمنان آزادی ایران برای ایجاد یک دیکتاتوری راه را هموار میکنند نمیتواند تنها جنبه فردی داشته باشد بلکه عملی است که دامنه وسیع اجتماعی دارد و هر فرد یا جمعیتی که به اجتماع ایران علاقه دارد باید اهمیت این اقدام زشت را درک کند … کشتن یک مدیر روزنامه (فقط) برای ایجاد وحشت و رعب (است) ... ترور برای منظور سیاسی و برای از میان برداشتن آزادی قلم، طلیعه ایجاد حکومت دیکتاتوری و قلدری است.»