«بررسی این موضوع در دستور کار قرار گرفت» این تیتر خبری است که بعد از هر جریان عمومی اعلام میشود و یکی از مسئولین دولتی دستور میدهد موضوعی که اخیراً حاشیهساز شده است، مورد بررسی قرار بگیرد و حلوفصل شود. در پسِ این دستور و پیگیریها – که گاهی نتایجی امیدبخش دارند معمولاً اتفاقی است که کمتر به آن توجه میشود: ثبت و گزارش یک پدیده که توجه عموم مردم را جلب کرده است و فردی یا افرادی که شجاعت و جسارت پرداختن به این موضوع را داشتهاند.
رمان «جنگل» یکی از همین گزارشها است که خبرنگار خبره و پرکار، آپتون سینکلر [۱] (۱۸۷۸-۱۹۶۸) بعد از ۷ هفته تحقیق، آن را نگاشت. او که سر ناسازگاری با قدرتمندان و ثروتمندان جامعه داشت، موضوع رمانش را وضعیت کارگران و مهاجرانی قرار داد که از کشورهای دیگر برای تحقق رؤیای آمریکایی به ایالات متحده آمده بودند و اکنون مجبور بودند شرایط کاری غیرانسانی آنجا را به جان بخرند. تحقیقات میدانی او و گزارش آن تحقیقات که به صورت یک داستان بلند منتشر شد، نه فقط وضعیت غیرانسانی کارگران، بلکه صنعت غیربهداشتی بستهبندی گوشت شیکاگو را هم پیش چشم مردم آمریکا قرار داد.
این اثر داستانی، تأثیرات اجتماعی مهمی داشت؛ ازجمله اینکه باعث شد قانون بهداشت غذا و دارو (Pure Food and Drug Act) در سال ۱۹۰۶ توسط مجلس نمایندگان آمریکا تصویب و به دست رئیس جمهور وقت ایالات متحده، تئودور روزولت امضا و اجرایی شود. قانونی که نظارت بر وضعیت کشتارگاهها و صنایع بستهبندی را سختگیرانه و رعایت بهداشت را اجباری میکرد.
سرگذشت رمان جنگل
این کتاب ابتدا در سال ۱۹۰۵ به صورت مجموعهداستانهای دنبالهدار در هفتهنامهای چپ با نام Appeal to Reason منتشر میشد و بعد به صورت یک کتاب کامل در سال ۱۹۰۶ منتشر شد. جنگل در ۶ هفته اول انتشار، بیش از ۲۵۰۰۰ نسخه فروش داشت اما پیش از انتشار، هیچ ناشری حاضر نبود آن را چاپ کند، تا جایی که خود نویسنده، یعنی سینکلر تصمیم داشت نسخهای خلاصهتر از آن را منتشر کند.
خلاصهای از داستان کتاب
این کتاب بر مبنای مشاهدات واقعی سینکلر نوشته شده است اما داستان آن پرداخته ذهن اوست. داستان کتاب جنگل درباره یورگیس است، مردی از اهالی لیتوانی که همراه با خانواده پرجمعیتش بهدنبال رؤیای آمریکایی، به این کشور مهاجرت کرده و در شهری کوچک در حومه شیکاگو ساکن شده است. پس از اینکه یورگیس [۲]، همسرش اونا [۳]، نامادری اونا و شش بچهاش، پدر یورگیس و... موفق میشوند یک خانه تقریباً غیرقابل سکونت پیدا کنند و آنجا ساکن شوند، موضوع یافتن کار پیش میآید و افراد خانواده مجبورند کار کنند. آنها با رؤیای یک زندگی خوش مهاجرت کردهبودند اما اکنون خود را در یک جنگل میبینند که باید هرلحظه برای بقا تلاش کنند.
در خلال داستان اتفاقات غمبار بسیاری رخ میدهد. پدر یورگیس میمیرد، یورگیس در تلاش برای احقاق حقوق کارگری خویش به هیچکجا نمیرسد. اونا تنها یک هفته بعد از اینکه آنتاناس را به دنیا میآورد، مجبور میشود به کار برگردد. پای یورگیس در کار آسیب میبیند و مجبور میشود سه هفته بدون حقوق در خانه بماند. این موضوع وضعیت بد خانواده را بحرانی میکند. بعد از سه ماه خانهنشینی یورگیس ضعیفشده، توجه هیچ کارفرمایی را جلب نمیکند او مجبور میشود در یک کارخانه تولید کود کار کند، جایی که کارگرانش تنها چند سال بعد از کار، به خاطر مواد شیمیایی، بیمار میشوند و میمیرند. در ادامه داستان اتفاقات بدتری رخ میدهد. یورگیس معتاد به الکل میشود، کارفرمای اونا به او تجاوز میکند و به خاطر بازگشت سریع به کار، خودش و فرزند جدیدش میمیرند. یورگیس کار جدیدی پیدا میکند و خودش را وقف فرزندش آنتاناس میکند اما امیدش دوباره ناامید میشود و آنتاناس نیز در یک حادثه میمیرد.
انتهای کتاب با این تصویر پایان میپذیر که یورگیس در یک راهپیمایی با سوسیالها آشنا میشود و همین موضوع او را متحول میکند به امید اینکه بتوانند شیکاگو را تغییر دهند.
چرا نام جنگل انتخاب شد؟
جنگل استعارهای است از وضعیت زندگی کارگران در شهرهای آمریکای آن عصر که بهشکلی غیرقابل کنترل بهسوی صنعتیشدن و پیشرفت صنعتی و اقتصادی میشتافتند. سرعتی که شهرها را به کلونی کارگران مورچهوار تبدیل کرده بود که باید تلاش میکردند زیر دست و پای ثروتمندان له نشوند و البته از فقر و گرسنگی هم نمیرند! بهخصوص استعارهای است از شهر پکینگتَون که یورگیس در آن زندگی میکرد و در شرکت بستهبندی گوشت آنجا کار میکرد.
رمان جنگل چرا و چطور نوشته شد؟
در اوایل قرن بیستم چهار شرکت بزرگ بستهبندی گوشت، بیشتر قصابیهای کوچک را خریدند تا بتوانند قیمت دلخواهشان را روی قیمت گوش اعمال کنند. آنها فعالیتهایشان را در چند شهر محدود کردند که یکی از آنها و البته بزرگترینشان، شرکت بستهبندی گوشت شیکاگو بود. این شرکت بزرگ که شامل بخشها متعددی بود، در کنار خانههای کارگران آنجا و دیگر ساختمانها به مرور معروف شد به پکینگتَون (Packingtown) که معنای تحتاللفظی آن چیزی شبیه شهرک بستهبندی است.
کارگران این شرکت بزرگ را زنان، مردان و کودکان بالای ۱۴ سال تشکیل میدادند و در شرایط بسیار نامناسبی مجبور به کار بودند و برخی از آنها برای هر ساعت کاری یک پنی دریافت میکردند و باید ۱۰ ساعت در روز کار میکردند. در سال ۱۹۰۴ کارگران کارخانه دست به اعتصاب زدند اما موفقیتآمیز نبود و با استخدام کارگران تازهنفس، اعتصاب شکسته شد. در همین ایام گردانندگان هفتهنامه سوسیالیستی Appeal to Reason از آپتون سینکلر که روزنامهنگار توانمندی بود، خواستند، این واقعه را روایت کند. سینکلر که روزنامهنگاری ۲۶ ساله بود به شیکاگو سفر کرد و با انجام مصاحبه با کارگان و خانوادههایشان، وکلای کارگران، پزشکان و مددکاران اجتماعی، وضعیت نامساعد کار و کارگران آنجا را از نزدیک مشاهده کرد و نوشتن این رمان را آغاز کرد.
رمان جنگل با هوشیاری نشریه Appeal to Reason و نیز تعهد و هنرمندی سینکلر نوشته شد و توانست تأثیرات مهمی اولاً بر جامعه آمریکا و ثانیاً بر بهداشت صنایع غذایی این کشور بگذارد. اگرچه نشریه یادشده، در انتشار نهایی کتاب سینکلر را تنها گذاشت و او مجبور شد ناشر دیگری بیابد.
تأثیرات رمان جنگل
انتشار این کتاب یکی از نقاط برجسته تاریخ مطبوعات آمریکا و از وقایع تأثیرگذار معاصر در ایالات متحده است. با انتشار کتاب جنگل آپتون سینکلر، مردم سراسر کشور و مهمتر از همه دولتمردان، با وضعیت زندگی نابهسامان کارگران و مهاجران آشنا شدند، وضعیت شغلی غیرانسانی کارخانهها و صنایع را عمیقتر درک کردند و البته از تخلفات آنها هم آگاه شدند.
یکی از این تخلفات، وضعیت مراکز بستهبندی گوشت بود. سینکلر وضعیت گوشتهای آلوده، فاسد و ناقل بیماری آنجا را بهخوبی توصیف کرد. این موضوع آنقدر مورد توجه مردم قرار گرفت که همگی خواستار رسیدگی به این وضعیت شدند.
این کتاب بعد از چهار کتابی که سینکلر منتشر کرده بود و همگی از نظر تجاری شکست خورده بودند، نقطه عطفی در زندگی او شد. جنگل بعد از چند ماه به ۱۷ زبان ترجمه شد و تا خانههای افراد مشهوری چون وینستون چرچیل و تئودور رزولت رئیس جمهور وقت ایالات متحده رسید. چرچیل بعد از خواند آن سینکلر را ستود و روزولت از او دعوت کرد برای دیدار، به کاخ سفید بیاید.
مهمترین اثر این کتاب این بود که مردم را آگاه کرد مواد گوشتی مثل سوسیس و کنسروها و گوشتهای بستهبندی که مصرف میکنند در چه شرایطی تهیه میشود. مثلاً در داستان، کارگاههای بستهبندی گوشت اینطور توصیف میشوند که گوشتها قبل از اینکه به سوسیس یا کنسرو تبدیل شوند مدتها روی زمین میمانند، زمینی که محل ادرار کارگران است و پر از فضله و حتی جنازه موش. چربی خوک در قوطیهای کنسرو بستهبندی میشوند و بهجای گوشت مرغ فروخته میشود. اگر گوشت تازه تمام شود، کارگران باید از گوشت حیوانات مرده یا بیمار استفاده کنند تا چرخه تولید سوسیس و کنسرو متوقف نشود!
کار ارزشمند این خبرنگار تأثیری جدی بر تصویب قانون فدرال نظارت بر تولید گوشت ۱۹۰۶ (FMIA) و قانون دارو و بهداشت غذایی ۱۹۰۶ داشت. قوانینی که صنعت تولید گوشت را چند پله بهبود بخشیدند و نقش مهمی در سلامت مردم کشور داشتند. این قوانین تولید گوشت را منوط به نظارتهای منظم و رعایت اصول بهداشتی خاصی کردند و شرکتها را ملزم کردند، از برچسبهای صحیح و با اطلاعات درست روی محصولات گوشتی خود استفاده کنند. بعدها (۱۹۱۶) فیلمی هم بر اساس داستان این کتاب در هالیود ساخته شد. نکته قابل توجه این است که سینکلر معتقد بود مردم هدف اصلی کار او را درک نکردهاند. او در تلاش بود سراسر زندگی مصیبتبار کارگران را بهعنوان یک کل نمایش دهد اما خوانندگان بر آلودگی غذاها متمرکز شدند! خودش در این باره گفته است: «من قلب مردم را هدف گرفته بودم اما تصادفاً زدم توی شکمشان!»[۴]
رمان جنگل هنوز هم بین مردم سراسر جهان خواننده دارد و به خاطر واقعنمایی آن در روایت کارگران و مهاجران اوایل قرن بیستم آمریکا، ارزشی تاریخی نیز پیدا کرده است. روایت جنگل از زندگی دشوار مردم یادآوری میکند که برای رسیدن به وضعیت کنونی، چقدر راه طی شده و چرا نباید از تغییر ناامید شد. مهمتر از همه، اگر روزی خودخواهی عدهای خواست زندگی مردم را شبیه یورگیس قصه جنگل کند، با یادآوری صحنههای دراماتیک این قصه، شجاعت مقابله با آنها را خواهیم داشت.
[۱] Upton Sinclair
[۲] Jurgis
[۳] Ona
[۴] "I aimed at the public's heart and by accident I hit it in the stomach."