تهران- ایرنا مدرسه- رسانه برای اکثر مردم وسیله­‌ی سرگرمی با در بهترین حالت ابزار کار و تحصیل است؛ اما گروهی از مردم هستند که رسانه­‌ها را می‌­سازند و می‌­شود آن‌­ها را صنعت‌­گران رسانه دانست. آن‌­ها می‌­دانند از چه راه‌­هایی باید اقدام کنند تا مردم بیش از پیش به رسانه­‌ها وابسته شوند و خودشان از قبال این وابستگی سود ببرند.

احتمالاً شنیده باشید که کمپانی آمازون فقط برای فصل اول سریال «ارباب حلقه‌ها»، ۴۵۰ میلیون دلار هزینه کرده‌است. میشل و باراک اوباما، تا سال ۲۰۱۷، از فروش کتاب‌هایشان ۶۵ میلیون دلار درآمد کسب کرده‌اند و یک گروه موسیقی کره‌ای در سال ۲۰۲۲ ارزشی بیشتر از یک میلیارد دلار دارد. رسانه راهی‌است برای به اشتراک گذاشتن فرهنگ‌های مختلف، شنیدن موسیقی، فیلم دیدن، مطلع شدن از اخبار و ارتباط برقرار کردن با سراسر جهان؛ اما با یک نگاه به این مبالغ به نظر می‌رسد که رسانه، مفهومی فراتر از این‌ها داشته باشد. رسانه، درواقع یک صنعت بزرگ پولساز است؛ به این معنا که بیشتر رسانه‌هایی که ما با آن‌ها سر و کار داریم، توسط افرادی خاص و برای منافع مالی خاصی ایجاد شده‌اند.

گروه کوچکی رسانه­‌ها را می‌­سازند و افراد بی­شماری از آن­ها استفاده می­‌کنند. مخاطبان رسانه و مصرف‌کنندگان آن باید بدانند که چرا و چگونه ساخته می‌­شود. چرایی ساخت رسانه، دو علت دارد که هر دوی آن‌ها در نهایت منجر به پول‌سازی می‌شود. علت اول، مجاب کردن مردم برای خرید محصول با تبلیغات است. زمانی که شما در تلویزیون، بیلبوردهای شهری، شبکه‌های اجتماعی و هرجایی که در معرض دیدتان است، چشم می‌گردانید و تبلیغ یک آبمیوه را می‌بینید؛ به‌­طور ناخودآگاه از آن برند آبمیوه استفاده می­‌کنید. تبلیغات فقط مختص به محصولات فیزیکی نیستند. رسانه‌ها، رسانه­‌های دیگر و محصولات آن‌ها را هم تبلیغ می‌کنند. اگر همین الان یوتیوب را باز کنید، احتمالاً تبلیغ یک موزیک ویدئو یا فیلم سینمایی را ببینید.

حاشیه مهم­تر از متن

دلیل دوم اما مهم‌تر است و آن اثرگذاری فرهنگی ­است. سال ۲۰۱۷ در ژانر وحشت فیلمی به نام برو بیرون (get out) ساخته شد. در نگاه اول این فیلم، یک جوان سیاه‌پوست آمریکایی را نشان می‌دهد که قرار است به دیدن خانواده­‌ی دوست سفیدپوستش برود و خانواده‌ی دختر قصد کشتن او را دارند. این برداشت از فیلم اشتباه نیست؛ اما تمام ماجرا هم نیست. در نگاه عمیق‌تر می‌توانیم نوع نگاه آمریکایی‌های سفیدپوست به سیاه‌پوستان، مشکلات یک جوان سیاه‌پوست و نژادپرستی مدرن را هم ببینیم. رسانه‌ها می‌توانند، ایدئولوژی و اندیشه‌ای که می‌خواهند را کاملاً غیر مسقیم به جامعه تزریق کنند. این فیلم در نهایت سعی می‌­کند مردم را متوجه این کند که حتی انتخاب یک رئیس‌­جمهور سیاه­‌پوست و رفتارهایی که به صورت عادی با آن‌­ها دارند هم، نوعی از نژادپرستی است که کمتر کسی به آن دقت می‌­کند.

به جز این موارد، رسانه می‌­تواند تمرکز مخاطبانش را از اصل ماجرا پرت کند. ممکن است تجربه کرده باشید که خبری را فقط به ­خاطر تیتر جذابش خوانده باشید. تیتر خبر می‌­تواند مخاطب را گمراه کند تا به اصل متن توجه نکند. یا اینکه درگیر مسئله‌­ای شده باشید که داستان واقعی را نمی­‌دانید؛ اما حواشی آن، شما را به خودش جلب کرده‌­است. این اتفاق، برای کسانی که فعالیت‌­های فرهنگی و اجتماعی می‌­کنند، دردسرساز است. مثلاً رسانه‌­ها می­‌گویند حقوق زنان در ایران ضایع شده‌­است و مردم هم این موضوع را باور دارند، اما آیا مسائلی که آن‌­ها مطرح می­‌کنند، همان مسائل اصلی زنان در جامعه است؟ به­‌طور کلی و در سایر موضوعات هم، پاسخ این پرسش منفی‌ ­است. در این شرایط است که خواسته‌­های اصلی و حرف کسانی که واقعاً دغدغه دارند، شنیده نمی‌­شود.

اثر دیگری که چرایی ساخت رسانه­‌ها بر مردم دارد، از طریق بازنمایی اقلیت‌­ها اتفاق می­‌افتد. رسانه‌­ها می­‌توانند اقلیت­‌های دینی، قومی، زبانی و... را هرطور که می­‌خواهند نشان دهند. مردم هم روایت آن­‌ها را باور می‌­کنند؛ هرچند که آن روایت واقعی نباشد. بازنمایی اقلیت­‌ها فقط با هدف فروش بیشتر نیست؛ اما درنهایت سود زیادی را نصیب راویان آن می‌­کند. فیلم فهرست شیندلر که ماجرای هولوکاست و کشتار یهودیان را در جنگ جهانی دوم از نگاهی خاص نشان می­‌دهد، صرفاً با قصد سودآوری مالی ساخته نشده است؛ ولی چون مردم به آن توجه زیادی نشان دادند، فروش خیلی خوبی داشت.

اینجا هیچ­­ چیز رایگان نیست

رسانه­‌ها چه‌­طور می‌­توانند این کارها را انجام دهند و بر جامعه اثر بگذارند؟ چگونه می­‌توانند یک اندیشه را رواج دهند و یک فرهنگ را از بین ببرند؟ تصویر کشوری را خوب و مثب نشان دهند و تصویر کشوری را سیاه ارائه کنند؟ جنگ چند ساله‌­ای که یک ملت با آن درگیر هستند را ساده جلوه دهند و کشته شدن یک نفر را در نقطه­‌ی دیگر دنیا، فاجعه‌­ی انسانی بدانند؟ یا چه می‌­شود که ناگهان فرشته­‌ی مهربان سیندرلا تبدیل به یک مرد سیاه‌­پوست می­‌شود؟ مردم چرا حرف آن‌­ها را باور می­‌کنند؟ پاسخ این سؤالات بسیار واضح است؛ با پول. پول هرجا که وارد شود، راه خودش را باز می‌­کند.

شما می­‌توانید از شبکه­‌های اجتماعی بسیاری، رایگان استفاده کنید؛ ولی برای دسترسی به اینترنت باید پول پرداخت کنید. هرچند که الان در تعدادی از شبکه­‌های اجتماعی مانند لینکدین و یوتیوب، لازم است برای استفاده از امکانات بیشتر یا حذف تبلیغات، اشتراک بخرید. تمام رسانه­‌های چاپی مثل کتاب و روزنامه­‌ها هم پولی هستند. بسیاری از شبکه‌­های تلویزیونی هم رایگان نیستند. ما نمی­‌توانیم بدون رسانه، اینترنت و شبکه­‌های اجتماعی زندگی کنیم. بدون حضور آن­ها در زندگی­‌مان، انگار تنها در یک جزیره­‌ی ناشناس گیرافتاده‌­ایم. یعنی برای ساخت رسانه به پول نیاز است، مخاطب برای استفاده از رسانه باید پول پرداخت کند و تمام این­‌ها به جیب سازندگان همان رسانه­‌ها برمی‌گردند. این چرخه باعث شده صدای افراد دیگر شنیده نشود. آن‌ها به راحتی صدای مخالفانشان را حذف می‌کنند و تک‌صدایی باعث می‌شود مردم بیش از پیش حرفشان را بپذیرند و همانندسازی فرهنگی رخ دهد.

در سال ۱۹۴۴ تئودور آدورنو، نظریه‌پرداز انتقادی، درباره‌ی همین موضوع نوشت «امروز همانندسازی فرهنگی همه چیز را آلوده کرده‌است.» او این­طور فکر می‌­کرد، فرهنگ یکسانی که کل دنیا را در برمی‌گیرد، باعث منفعل شدن مردم می‌شود. مردم همین‌ که با فیلم و موسیقی و سرگرمی‌ها مشغول باشند، به سایر مسائل توجهی ندارند. امروز این مسئله را می‌توانیم در بسیاری از کشورها ببنیم. مردم آن‌چنان غرق در دنیای سرگرمی شده‌­اند که به مسائل دیگر نمی‌­توانند فکر کنند.

ما تقریباً هر ثانیه از زندگی‌مان با رسانه‌ها سروکار داریم. رسانه‌هایی که نمی‌دانیم چه کسی و با چه هدفی آن‌ها را ساخته است. شاید یکی از راه‌هایی که بتوانیم از این حالت تک‌ صدایی خارج شویم این باشد که فقط یک رسانه‌ی خاص یا گروهی از افراد منبع ما نباشند. به خاطر داشته‌باشید یادگیری مهارت‌های رسانه‌ای در این عصر، یکی از ارزشمندترین دانش‌هایی است که بایستی به آن دست یابید.