تهران- ایرنا مدرسه- توسل به اکثریت می‌تواند بر همه انواع تصمیماتی که در زندگی می‌گیریم اثر بگذارد. نگرانی اصلی این است که آیا تفکر انتقادی افراد، که منجر به گرفتن تصمیمات مثبت می‌شود را هم از بین می‌برد یا نه. تصمیماتی که به نفع دیگران است لزوماً نمی‌تواند به نفع ما هم باشد.مهم است که ما به افکار عمومی به عنوان ابزاری برای قضاوت درباره ارزش‌ها و افکار اعتماد زیادی نداشته‌باشیم.

محمدمهدی در شهر یزد زندگی می‌کند و طرفدار سرسخت تیم بسکتبال محلی‌شان است. این تیم ملقب به «قهرمانان» هستند و طرفداران زیادی دارند. تیم مورد علاقه محمدمهدی همیشه در صدر جدول رقابت‌هاست و بسیاری از مردم محله به دیدن بازی آن‌ها می‌روند.

یک روز مسئولان لیگ بسکتبال شهر یزد اعلام کردند که تیم بسکتبال جدیدی در محله همسایه‌ی آن‌ها ایجاد شده‌است که ملقب به «مبارزها» هستند. این تیم تازه تاسیس به سرعت به صدر جدول امتیارات صعود کرد و تقریبا در تمامی بازی‌های خود در آن فصل پیروز شد. محبوبیت این گروه در محله‌ی محمدمهدی به شدت افزایش پیدا کرد. به زودی می‌شد مردم محله را دید که لباس «مبارزها» را می‌پوشند و برای تشویق آن‌ها به تماشای مسابقات می‌روند.

اما تیم «قهرمانان» چندان عملکرد خوبی نداشتند. دوستان محمدمهدی، که از حامیان این تیم بودند به آرامی شروع به تغییر کردند و به سمت تیم «مبارزها» رفتند. ناگهان محمدمهدی هم احساس کرد که دیگر نمی‌خواهد از تیم «قهرمانان» حمایت کند و طرفدار تیم جدید است! روز بعد او برای تشویق تیم «مبارزها» به تماشای مسابقه رفت و با خود فکر کرد آیا واقعا تیم «قهرمانان» دیگر هیچ شانسی برای قهرمانی نداشت؟

محمدمهدی درگیر اثر نوعی پروپاگاندا به نام «توسل به اکثریت» شده بود و به همین علت تیم مورد علاقه خود را تغییر داد. می‌خواهیم در این متن کمی بیشتر راجع به این اثر روانشناختی صحبت کنیم.

قطاری برای همه

توسل به اکثریت یک پدیده روانشناختی است که در آن افراد، یک کار را به این خاطر انجام می‌دهند که دیگران آن کار را انجام می‌دهند. آن‌ها به اعتقادات خودشان توجه نمی‌کنند و ممکن است آن‌ها را نادیده بگیرند. تمایل افراد به همسو کردن باورها و رفتارهایشان با یک گروه، «ذهنیت گله‌ای» هم نامیده می‌شود.

در زبان انگلیسی به توسل به اکثریت «Bandwagon» می‌گویند که به معنای افرادی است که همگی سوار یک واگن شده و درحال حرکت هستند. توسل به اکثریت برای سیاستمداران و سرمایه‌گذاران بسیار مهم است و باعث پیشبینی رفتار مصرف‌کننده می‌شود.

توسل به اکثریت، از عوامل روانی، جامعه‌شناختی و اقتصادی ناشی می‌شود. مردم دوست دارند در تیم برنده حضور داشته‌باشند و هویت اجتماعی داشته باشند. از نظر اقتصادی، داشتن مقادیری از احساس توسل به اکثریت مفید است به این علت که به افراد اجازه می‌دهد تا با تکیه بر دانش و نظر دیگران، در زمان جمع آوری اطلاعات صرفه‌جویی کنند. اما اثر Bandwagon در بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی اثر میگذارد، از بازارهای سهام گرفته تا سلیقه لباس و هواداری یک تیم ورزشی.

اهمیت تفکر انتقادی

توسل به اکثریت می‌تواند بر همه انواع تصمیماتی که در زندگی می‌گیریم اثر بگذارد. نگرانی اصلی این است که آیا تفکر انتقادی افراد، که منجر به گرفتن تصمیمات مثبت می‌شود را هم از بین می‌برد یا نه. تصمیماتی که به نفع دیگران است لزوماً نمی‌تواند به نفع ما هم باشد. مورد توجه قرار گرفتن یک رشته خاص تحصیلی در کشور را درنظر بگیرید؛ ممکن است بسیاری از افراد علاقه داشته‌باشند که در رشته پزشکی تحصیل کنند اما آیا این رشته مناسب تمام افراد و تمام روحیات است؟ برخی افراد ممکن است در رشته‌های دیگر فرد موفق‌تری باشند اما به دلیل آن‌که رشته‌ای طرفداران زیادی دارد به سمت آن رشته سوق داده می‌شوند.

درواقع Bandwagon به ما می‌گوید که تصمیم درست، تصمیمی است که بین مردم محبوب است!

فقدان تفکر انتقادی می‌تواند پیامدهای مخربی به همراه داشته باشد. جنبش‌های سیاسی و اجتماعی معمولاً از این نوع پروپاگاندا تغذیه می‌شوند. یقیناً تمام جنبش‌های اجتماعی یا انتخاب‌های سیاسی به نفع مردم و خدمت به منافع عمومی نبوده‌اند! تاریخ نشان داده‌است که جنبش‌های خطرناک پوپولیستی -و گاهی فاشیستی- با جذب افراد به همین شکل هدایت می‌شوند.

توسل به اکثریت می‌تواند برای اقتصاد هم خطرناک باشد و بر  آن تاثیر منفی بگذارد. برای مثال در امور مالی، سرمایه‌گذاران ممکن است جایی که همه می‌گویند قرار است افزایش قیمت سهام ادامه داشته باشد، دچار جنون خرید سهام شوند. در این شرایط «حباب قیمت» ایجاد می‌شود که می‌تواند عواقب وحشتناکی برای سرمایه‌گذاران و افراد عادی داشته باشد. درست مثل بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکا.

چی شد که اینطور شد؟

با افزایش محبوبیت یک ایده یا باور، احتمال بیشتری وجود دارد که آن را بپذیریم. این اتفاق به چند دلیل رخ می‌دهد:

اول) مغز ما از راه میانبر استفاده می‌کند.

این راه میانبر «راه حل سریع» است. این میانبر به ما امکان می‌دهد که سریع تصمیم بگیریم. فکر کردن به اینکه یک رفتار یا ایده درست است یا نه، ارزش حمایت کردن دارد یا نه بسیار زمانبر است. بسیاری از ما پذیرش گسترده را نشانه‌ای از صحت تفکر می‌دانیم و فکر می‌کنیم باید موضع مشابهی اتخاذ کنیم. در اینجا ما از روند طولانی ارزیابی فردی صرف نظر می‌کنیم و به افراد دیگر تکیه می‌کنیم.

دوم) می‌خواهیم محبوب باشیم.

بسیاری از ما دوست نداریم که از اجتماعات، رویدادهای جمعی و... طرد شویم. متأسفانه طرد شدن می‌تواند یکی از نتایج «متفاوت شدن» باشد. برای جلوگیری از عجیب بودن، بسیاری از ما با عقاید گروه‌ها و ایده‌های آن‌ها همراهی می‌کنیم.

سوم) می‌خواهیم سمت برنده باشیم

اغلب، عقاید و ایده‌های اکثریت است که دیده می‌شود، به آن توجه می‌شود و گاهی پذیرفته می‌شود. بنابراین ما ممکن است ناخودآگاه سمت اکثریت را برگزینیم تا در سمت برنده باشیم! ما بصورت غریزی از باورهای عمومی حمایت می‌کنیم زیرا ایستادن در برابر جریان اکثریت می‌تواند مضر و حتی خطرناک باشد.

مهم است که ما به افکار عمومی به عنوان ابزاری برای قضاوت درباره ارزش‌ها و افکار اعتماد زیادی نداشته‌باشیم. همانطور که بالاتر گفتیم، چیزی که برای اکثریت خوب است ممکن است برای شما خوب نباشد. علاوه بر این ممکن است کار اکثریت، کار اخلاقی‌ای هم نباشد.

قضاوت درباره ایده‌ها و رفتارها، براساس شایستگی آن‌ها می‌تواند تفکر انتقادی ما را توسعه دهد. همچنین می‌تواند یک ثمره ی بزرگ برای شما داشته باشد:

موضع گیری‌های منحصر به فرد، حس هویت شما را تقویت خواهد کرد. همه ما نمی‌خواهیم مثل هم باشیم.

چطور از دست این پروپاگاندا خلاص شویم؟

غیرممکن است که بتوانیم کاملا از دست bandwagon خلاص شویم. ما باید بتوانیم از نشانه‌های اجتماعی به عنوان یک عامل تأثیرگذار در تصمیماتمان دوری کنیم. هرچه سرعت فرایند تصمیم‌گیری شما کندتر شود بیشتر می‌توانید روی افکار و ایده‌هایتان فکر کنید. درنتیجه تصمیم عاقلانه‌تر و به دور از موج مردم خواهید گرفت. نکته دوم این است که باید تلاش کنید در محیطی به دور از فشار دیگران تصمیم بگیرید. فراموش نکنید همیشه افرادی موفقند که مستقل از دیگران و با کمک از قوه عاقله خود دست به تصمیم‌گیری می‌زنند.