یکی از ابتدایی‌ترین آموزه‌های خبرنگاری لزوم دوری از تعصبات و جهت‌گیری غیر منطقی است؛ فهم سوگیری در گزاره‌های افراد چندان سخت نیست اما در بسیاری موارد این شما هستید که درگیر یک سوگیری متعصبانه شده‌اید.

نقطه‌ی کور سوگیری یک مغالطه‌ی شناختی است که باعث می‌­شود افراد از سوگیری‌های خود نسبت به سایر افراد ناآگاه باشند و فرض کنند نسبت به دیگران، کمتر مستعد سوگیری هستند. برای مثال، نقطه‌ی کور سوگیری می­‌تواند باعث شود فردی فرض کند که موضع سیاسی افراد دیگر تحت تأثیر سوگیری‌های گوناگون است، در حالی که موضع سیاسی خودش کاملاً منطقی است.

نقطه‌ی کور سوگیری می‌­تواند قویاً افراد شامل خود شما را در حوزه های مختلف تحت تأثیر قرار دهد، بنابراین درک آن دارای همیت است. در ادامه‌ی مقاله، در مورد نقطه‌ی کور سوگیری بیشتر می­‌آموزید و درک می‌­کنید. در قسمت بعدی نوشتار هم خواهید آموخت برای کاهش آن چه کاری می­‌توانید برای خودتان و دیگران انجام دهید.

مثال‌هایی از نقطه‌ی کور سوگیری

یک مثال از نقطه‌ی کور سوگیری این است که وقتی از افراد خواسته می‌­شود  یک تضاد اجتماعی را ارزیابی کنند، اغلب فرض می‌کنند تفسیر خودشان عادلانه است، اما تفاسیر افراد دیگر از آن سوگیرانه است. 

نقطه‌ی کور سوگیری می‌تواند در افراد تصورات زیر ایجاد شود:

  • باعث می‌­شود افراد فرض کنند کمتر تمایل به تجربه‌ی سوگیری‌های مختلف نسبت به همتایان یا دیگر افراد دارند.
  • باعث می‌­شود افراد وقتی صحبت از سوگیری‌های خودشان می‌­شود «آشکارسازهای سوگیری» بدی باشند، حتی اگر به خوبی سوگیری‌های دیگران را شناسایی کنند. 
  • باعث می­‌شود افراد در درک اینکه سوگیری خاصی نشان داده‌­اند شکست بخورند، حتی وقتی  به آنها توضیحی واضح از سوگیری ارائه می‌­شود.
  • باعث می­‌شود افراد فرض کنند قضاوت‌ها و تصمیمات آن‌ها  هدفمند است؛ حتی در مواردی که سوگیری‌هایی را در قضاوت و فرآیند تصمیم‌­گیری‌ خود تشخیص می­‌دهند.
  • باعث می­‌شود فرد فرض کنند اتصال شخصی­ آن‌ها به مسئله‌ای خاص، منبع دقت و روشن‌گری برای آن‌ها و برای کسانی است که موضع خودشان را به اشتراک می­‌گذارند، اما همان ارتباط به سوگیری‌هایی در بین افرادی منجر می‌­شود که موضعی مخالف دارند.

عواقب عینی دیدن خود در حالی که استراتژی قضاوتی کسی را مغرضانه می بینیم، ممکن است جدی باشد؛ یک مطالعه مثال‌های متعددی را نشان می­‌دهد که خطرات بالقوه‌ی نقطه‌ی کور سوگیری را بیان می‌کند.

گروهی از هیئت منصفه را در نظر بگیرید که به تازگی در معرض شهادت قرار گرفته‌اند و اکنون به آن‌ها گفته شده است که آن‌ها را نادیده بگیرید و غیرقابل قبول هستند. هر عضو هیئت منصفه ممکن است مقدماتی را بپذیرد که قرار گرفتن در معرض شواهد غیرقابل قبول، قضاوت را مغرضانه می­‌سازد. بهرحال، با بودن در معرض این اطلاعات، هر یک احتمال دارد باور کند قضاوت خودش عینی است (گرچه این قضاوت احتمالاً  شواهد غیرقابل قبولی را در نظر بگیرد)

یا یک تیمی از مسئولان منابع انسانی را در نظر بگیرید که  فرآیندی استخدامی دارند که در آن عکس متقاضیان را قبل از ارزیابی ویژگی‌­های متقاضیان می‌­بینند. هر مسئول ممکن است این فرآیند را به صورت مقدمه یک سری سوگیری‌های بالقوه در نظر بگیرد، اما هر یک ممکن است اعتقاد داشته باشند که آنها شخصاً می‌توانند بر این سوگیری غلبه کنند (در نتیجه، از توانایی «پیوست یک چهره» به متقاضی سود ببرند).  این کوری می‌­تواند به ویژه تضاد بین افرادی که پس از گذراندن همان فرآیند قضاوتی با هم اختلاف نظر دارند را تقویت کند. هر یک ممکن است نه تنها به عینیت خود اطمینان داشته باشد بلکه به سرعت سوگیری را به فردی که موافق نیست و کسی که در معرض  یک فرآیند تصمیم‌­گیری سوگیرانه بوده است نسبت دهد.

این تحقیق بیان می‌کند که «افراد ادعای عینیت دارند بعد از اینکه آگاهانه از استراتژی‌­های سوگیری استفاده می­‌کنند» (هنسن و همکاران، 2014).

در نهایت نقطه‌ی کور عصب می‌تواند به بینش افراد در مورد سایر افراد بسط یابد. برای مثال، نقطه‌ی کور سوگیری می‌­تواند باعث شود افراد احتمال سوگیری در آمار مسئولین را دست کم بگیرند؛ به این معنی که برای مثال، افرادی که بینش مثبتی در مورد مأموران پلیس یا مشاوران مالی دارند تمایل دارند آن‌ها را با سوگیری‌های کمتر از دیگران در نظر بگیرند.

روانشناسی و دلایل نقطه‌ی کور سوگیری

تمایل افراد به دست کم گرفتن یا ناآگاه بودن از سوگیری‌هایشان به سه دلیل اصلی نسبت داده شده است:

  1. رئالیسم ساده لوحانه؛ این مورد نشان می‌­دهد افراد تمایل دارند فرض کنند دیدگاه آنها کاملاً عینی است، به این معنی که آن‌ها می­‌توانند چیزها را مانند واقعیتشان ببینند.
  2. توهم درون نگری؛ در نتیجه این مورد افراد برای محتواهای ذهنی مانند افکار و احساست، وقتی اولویت‌ها، انگیزه‌­ها و اقدامات خاص خودشان را ارزیابی می­‌کنند، بهای بیش از حد قائل می­‌شوند اما نه قتی که این موارد را در افراد دیگر ارزیابی می­‌کنند. 
  3. نیازهای مرتبط با نفس؛ این نیازها باعث می‌­شود تا افراد با نفس خود تعامل داشته باشند و سوگیری‌های خود را برای احساس بهتر در مورد خودشان نادیده بگیرند.

وقتی صحبت از واقع‌گرایی ساده‌لوحانه به عنوان عامل نقطه‌ی کور سوگیری می‌شود، یک مطالعه این پدیده را به صورت زیر توضیح می­‌دهد:

«... ما تجربه خود از افراد، اشیاء و رویدادهای جهان خود را ادراکی واقعی و کمابیش «بدون واسطه» از واقعیت می‌دانیم. ما این موضع معرفتی را بیشتر بسط می‌­دهیم تا ادراک اشیای پیچیده‌­تر مانند ارزیابی‌ استدلال‌­ها، تأثیر و حتی تفاسیر واقعیت تاریخی را در بربگیرد.  این حس که ما واقعیتی را بدون هیچ گونه انحرافی درک می­‌کنیم در بخشی به دلیل نبود دسترسی مستقیم به شناخت و فرآیندهای انگیزشی رخ می‌­دهد که ادراک ما را تحت تأثیر قرار می‌­دهند.

چون ما دسترسی فوری به این فرآیندها نداریم، به طور اگاهانه تجربه نمی‌­کنیم یا در غیر اینصورت از دسترسی مستقیم به اثرات سوگیرانه آن‌ها لذت می‌­بریم. در عوض، عملیات سوگیری باید استنباط شود. چنین استنباط­هایی دقیقاً همان‌هایی هستند که هنگامی انجام می‌­دهیم که بنظر می‌­رسد یک تناقض بین چیزی باشد که فرد دیگری درک می‌‍­کند، یا حداقل چیزی که وی ادعا به درک آن دارد و چیزی که ما فرض می‌کنیم واقعیت است. چون همتایان ما، به ویژه دشمنان ما، اغلب در اشتراک دیدگاه‌های ما شکست می‌­خورند،  ما ناچاراً استنباط می­‌کنیم که آن‌ها نسبت به ما عینیت کمتری دارند.

...اعتقاد ما در زمان انجام قضاوتی خاص این است که ما صرفاً « چیزها را طوری که هستند می‌بینیم» و سپس «آن‌ها را همانطور که می‌بینیم فرا می‌­خوانیم». - از «نقطه‌ی کور سوگیری: درک سوگیری در خود و دیگران» (پرونین، لین و رز[1]، 200).

تغییرپذیری در نقطه‌ی کور سوگیری

در مورد اینکه چه کسی و چه زمانی نقطه‌ی کور سوگیری را تجربه می‌کند، تنوع چشمگیری وجود دارد. برای مثال، فاکتورهای شخصی مانند سن می‌­تواند احتمال اینکه فراد  نقطه‌ی کور سوگیری را نشان دهند تحت تأثیر قرار دهد؛ برخی افراد نسبت به سایرین بسیار مستعد آن هستند.

به طور مشابه، ویژگی‌­های خود سوگیری‌، مانند در دسترس بودن شناختی و مطلوبیت اجتماعی آن‌ها، می‌­تواند احتمالی که افراد برای آنها نقطه‌ی کور سوگیری نشان دهند را تحت تأثیر قرار دهد. برای مثال، هر قدر مطلوبیت اجتماعی یک سوگیری خاص کم باشد احتمال زیادی دارد که افراد برای آن تعصب نشان دهند.

[1] Pronin, Lin  & Ross