زاویه نگاه هرکس به موضوعات مختلف، متفاوت است. یک نوجوان ممکن است بارش باران را زیبا و دراماتیک بداند و یک کشاورز بابت آبیاری زمینهای کشاورزیاش خشنود باشد اما برای کسی که سرپناهی ندارد، باران فقط باعث عذاب است. رسانه هم مانند باران یا هرچیز دیگری، از منظر هرکس معنایی متفاوت دارد. شاید مخاطبان عام رسانه، تا به حال به دستهبندیهای آن توجهی نکرده باشند؛ ولی انواع رسانه از دید متخصصان علوم مختلف، فرق میکند. اگر از یک جامعهشناس یا منتقد فرهنگی بخواهید رسانهها را برشمرد، احتمالاً پاسخ میدهد «تلویزیون، رادیو، سینما و اینترنت» و اگر نظر یک منتقد هنری را راجع به دستهبندیهای رسانه بپرسید؛ فهرست او شامل « موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، ادبیات، نمایشنامه، اپرا، عکاسی و معماری» میشود. یک فیلسوف مکتب پدیدارشناسی رسانهها را به گروههای شنیداری، دیداری و کلامی تقسیم کند. برای باستانشناسان پاپیروس، کتیبهها و حتی سکهها هم جزئی از رسانهها به حساب میآیند. همانطور که دیدید، دستهبندیهای متفاوتی از رسانه در علوم مختلف وجود دارد و این فهرست، تمام آنها نیست. اگر از روایتشناسان بخواهیم برای رسانهها دستهبندی اعلام کنند؛ پاسخشان چه خواهد بود؟
پیش از بررسی پاسخ روایتشناسان، لازم است معنای واژهی رسانه را بررسی کنیم. رسانه در فرهنگ لغت وبتسر[۱] به دو معنا آمدهاست:
۱. تعریف انتقالی؛ شبکه یا سیستم ارتباطی، اطلاعاتی یا سرگرمی
۲. تعریف شناختی؛ وسایل مادی یا فنی برای بیان هنری
رسانههای انتقالی شامل پدیدههایی مثل تلویزیون، رادیو، اینترنت، گرامافون، تلفن (همهی انواع فناوری) و همچنین کانالهای فرهنگی مانند کتاب و روزنامه است. در این مفهوم از رسانه، پیامهای آماده به روشی خاص کدگذاری، از طریق کانال ارسال و در طرف دیگر رمزگشایی میشوند. زبان، صدا، تصویر، کاغذ، رنگ و... جزئی از رسانههای شناختی به حساب میآیند. مثالی که در ادامه میآید، به روشنتر شدن این تعاریف کمک میکند. تلویزیون میتواند فیلم و سریال، اخبار و موسیقی نشان دهد و پخش زنده داشته باشد. پیش از آنکه محتوای تلویزیون در معنای انتقالی، کدگذاری شوند، در معنای شناختی قابل درک هستند. برای ایجاد یک رسانهی انتقالی مانند کتاب، نیاز به کاغذ و زبان است. برای داشتن یک قطعه موسیقی باید از یک رسانهی شناختی که ساز موسیقی است، استفاده کرد.
والتر اونگ در کتاب «فنآوری کلمه» [۲] با معنای انتقالی رسانه مخالفت میکند. او رسانه را به لولهای توخالی تشبیه میکند که از طریق آن اطلاعات بدون تأثیر گرفتن از شکل لوله، منتقل میشوند. او معتقد است «این اصطلاح میتواند تصور نادرستی از ماهیت ارتباط کلامی و همچنین سایر ارتباطات انسانی ایجاد کند. اندیشیدن به یک رسانهی ارتباطی یا رسانهی انتقالی نشان میدهد که ارتباطات، صرفاً انتقال موادی به نام اطلاعات از یک مکان به مکان دیگر است. ذهن من یک جعبه است، من یک واحد اطلاعات را از آن جعبه برداشته و کدگذاری میکنم. آن اطلاعات از یک سمت به سمت دیگر لوله حرکت میکند و در یک ذهن دیگر قرار میکند. این [تعریف] بیش از چیزی که به نظر بیاید ارتباطات انسانی را مخدوش میکند.»[۳]
اگر استعارهی اونگ را بپذیریم؛ نقش روایت و تجزیه و تحلیل را در انتقال اطلاعات نادیده گرفتیم. تعاریف، بدون روایت بسیار غیرقابل دفاع هستند؛ برای همین به پتانسیل روایی نیاز دارند. پس برای آنکه بتوانیم نقش روایت در رسانه را مطالعه کنیم، باید نظر اونگ را بدون هیچ قید و شرطی رد کنیم.
رسانه، جهانی بسیار پیچیده دارد. همیشه به راحتی نمیشود شیء کدگذاری شده را تشخیص داد. سینما را در نظر بگیرید. فیلم یک شیء هنری مستقل نیست؛ بلکه با هدفی خاص فیلمبرداری و پس از ویرایش به یک شیء هنری تبدیل شدهاست که اصلاً مستقل از فیلمبرداری نیست. این معنای دوم رسانه است که تجربههای متفاوتی ایجاد میکند. تماشای یک فیلم در سینما و تماشای همان فیلم در تلویزیون خانگی، تجربهی یکسانی ندارند.
رسانه در نگاه روایتشناسان
در دستهبندی رسانه برای روایتشناسان، تعریف شناختی بر تعریف انتقالی غالب است. به عنوان یک رسانه برای آنها این مقوله اهمیت دارد که یک داستان را چگونه میشود گفت، چرا مردم با یک داستان ارتباط برقرار میکنند و مردم چه تجربهای از آن داستان به دست میآورند. برای روایتشناسان تفاوت روایی در سه حوزه اتفاق میافتاد؛ معناشناسی، نحو و عملشناسی. در نظریههای روایی، معناشناسی به معنی مطالعهی طرح یا داستان است. نحو به مطالعهی گفتمان یا فنون روایی گفته میشود و عملشناسی، حوزهای که هنوز برای منتقدان ادبی نسبتا ناآشنا است، به اجرای روایت میپردازد. به طور مشخصتر، عملشناسی روایی به بررسی کاربردهای داستانسرایی و نحوهی مشارکت عوامل انسانی در رویداد روایی میپردازد. در سطح معنایی، تغییراتی را در ساختار شناختی ایجاد میکنند. در حوزه گفتمانی، روایتشناسان راههای مختلفی برای ارائهی داستانها ارائه میکنند که نیاز به تفسیر از سوی مخاطبان است. در نهایت در سطج عملگرایانه، آنها حالتهای متفاوتی را برای مشارکت کاربران با رسانه را ارائه میدهند.
در پایان قرن نوزدهم، روزنامه و گرامافون هردو جزء رسانههای پیشتاز بودند. گرامافون برای مردم پدیدهای شگفتانگیزتر بود؛ چراکه به لطف فناوری جدید میشد صدا را ضبط و با گرامافون پخش کرد. ولی از دید روایتشناسان چهطور؟ آنها گرامافون را در گروه رسانههای اولیه قرار دادند. از منظر روایتشناختی، گرامافون که یک رسانهی صرفاً انتقالی بود، پیامد مهمی به حساب نمیآمد. دربارهی روزنامه، موضعی متفاوت داشتند. روزنامهها، ژانر متفاوتی ایجاد کردند که پیش از آن وجود نداشت. آنها باید حوادث ۲۴ ساعت گذشته را جمعآوری و روز بعد آن را منتشر میکردند. همین اتفاق سبب میشد که گزارش آنها کامل نباشد و از نگاهی خاص و محدود به ماجرا نگاه شود. همین گزارشهای جانبدارانه، نوع خاصی از روایت را ایجاد کردند که پیش از آن وجود نداشت. این معیاری است که روایتپژوهان با آن رسانهها را میسنجند. اما آنها چهطور رسانهها را دستهبندی میکنند؟
برای اینکه رسانهها به عنوان یک رسانهی روایی واجد شرایط شوند، نه تنها باید در زمینههای داستان، گفتمان یا عملشناسی متفاوت باشند، بلکه باید ترکیبی منحصر به فرد از ویژگیها را نیز ارائه دهند. این ویژگیها را میتوان از حوزههایی مانند موارد زیر استخراج کرد:
- گسترش مکانی-زمانی: رسانهها به سه دسته کلی تقسیم میشوند؛ رسانههای صرفاً زمانی، که منحصراً توسط زبان یا موسیقی پشتیبانی میشوند. رسانه های صرفاً مکانی، مانند نقاشی و عکاسی و رسانه های مکانی-زمانی که سینما (ترکیب تصویری، زبانی و متون دیجیتال) یکی از آنها است. رسانهی صرفاً شفاهی، ممکن است رسانهای مکانی به نظر برسد؛ چون برای ظهور نیاز به یک فضای خاص دارد. اما با وجود رادیو و ابزاری شبیه به آن، در هر موقعیتی امکان استفاده از رسانههای شفاهی وجود دارد، بنابراین در گروه رسانههای زمانی قرار میگیرند.
- خواص جنبشی: یک رسانهی مکانی-زمانی میتواند ایستا باشد (یعنی ترکیبی از تصاویر ثابت و متن؛ مانند کمیک بوکها) و یا پویا باشند (تصاویر متحرک، یا رسانههای متکی بر بدن انسان به عنوان ابزار بیان، مانند آکروبات یا تئاتر)
- حواس مورد توجه قرار گرفته و انواع کدهای نشانهشناختی مورد استفاده: این حوزه چیزی است که ما میتوانیم آن را رسانه «چند رسانهای» یا بهطور دقیقتر «چند کانالی» بدانیم. کانالهای مختلف یک رسانه میتواند توسط زبان اشغال شود، رمزی که از طریق معنای متعارف نشانههای آن با ذهن ارتباط میگیرد؛ یا با شیوههای بیانی صرفا حسی، مانند صدا یا تصویر معانی را منتقل میکند.
- اولویت کانالهای حسی: برای توضیح این مورد لازم است از مثال استفاده کنیم. اپرا و تئاتر موزیکال هردو دارای ابعاد حسی و رمزهای نشانهشناختی یکسانی هستند؛ اما در اپرا صدا بر اجرا اولویت دارد و در تئاتر موزیکال این اجرا است که اهمیت بیشتری نسبت به صدا دارد.
- پشتیبانی تکنولوژیکی و مادی بودن علائم: در اینجا چند نمونه از تفاوتها در پشتیبانی فناوری وجود دارد که منجر به تغییرات قابل توجهی در بیان روایت میشود. تلویزیون به دلیل توانایی آن در پخش روایات در زمان واقعی با سینما متفاوت است. عکاسی با نقاشی متفاوت است، زیرا اثر مکانیکی یک صحنه واقعی است. در نتیجه، روایتهای عکاسی ارزش شهادتبخش بیشتری نسبت به روایتهای تصویری دارند، حتی اگر عکسها را بتوان دستکاری و واقعیت را صحنهسازی کرد.
- نقش فرهنگی و روشهای تولید و توزیع: کتاب و روزنامه هردو در دستهی رسانههای چاپی/نوشتاری قرار دارند؛ اما چون زمان و نحوهی توزیع آنها متفاوت است مخاطب دریافت یکسانی از آنها ندارد.
رسانههایی که در بالا نام برده شدند، تفاوتهای گستردهای در داستانسرایی دارند. روایتشناسان به دنبال این نیستند که تمام رسانهها را در موضعی برابر قرار دهند؛ بلکه میخواهند رسانهها براساس ظرفیت خودشان بتوانند روایتها را منتقل کنند. از زبان به عنوان رسانهای روایی نام برده شد؛ اما منظور فقط زبانی که با آن سخن میگوییم نیست. ریاضی و منطق هم جزئی از زبان هستند و چون میتوانند رابطهی علی و معلولی بین رویدادها ایجاد کنند و رموز نشانهشناختی دارند، در گروه رسانههای روایی قرار میگیرند. بالاترین پتانسیل روایی بدون شک متعلق به آن دسته از رسانههایی است که میتوانند داستانی کاملاً جدید و موثر را خلق کنند؛ مانند روایتهای شفاهی، درامها و سینما که به طور ذاتی با روایت پیوند خوردهاند. این بدان معنی نیست که رسانههای صرفاً حسی نمیتوانند نقشی در شکلگیری معنایی روایی داشته باشند. همواره معنایی وجود دارد که نمیتواند از طریقی جز تصویر و صدا منتقل شوند و نوشتار برای آنها کافی نیستند. در سال ۱۸۱۲ چایکوفسکی قطعهی اورتور را ساخت. این قطعه موسیقی نمیتوانست استراژیهای نظامی را توضیح دهد؛ اما روح جنگ را بسیار قدرتمندتر از هر کتاب تاریخی نشان داد. روایت در تمام رسانهها وجود دارد؛ اما نمود آن ممکن است متفاوت باشد.
[۱] . معنای رسانه در متن بالا از فرهنگ لغت وبستر گرفته شده که توضیحاتی که در ادامه آورده میشود هم بر اساس همان معنای هستند. رسانه در فرهنگ معین به معنای «هر وسیله انتقال دهنده» است و در فرهنگ دهخدا ذیل مدخل رسانه «وسیلهی رساندن، رسانههای گروهی، وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو و تلوزیون و مطبوعات» آمده است.
[۲] Orality and Literacy: Technologizing of the Word
[۳] . همان، ص ۱۷۶