نزدیک به یک قرن است که آموزش روزنامهنگاری در جهان، در حال آماده کردن افراد جوان به عنوان نیروی کار تمام وقت و حرفهای سازمانهای رسانهای هستند (در ایران این مدت زمان حتی کمتر است و به چیزی نزدیک به 50 سال میرسد)؛ این درحالی است که مدل تجاری تبلیغات پایه که روزنامهنگاری را (در کشورهای دموکراتیک و توسعهیافته) تا کنون زنده و پایدار نگهداشته است در حال فروپاشی است چراکه تکنولوژیهای جدید در حال از بین بردن و کمیاب کردن مشاغل قدیمی هستند. این درحالی است که در کشور ما این مدل (بقا با مدل تجاری) هنوز شکل نگرفته است و رسانهها همچنان با بودجهی دولتی خود را حفظ کردهاند؛ در نتیجه بحران هم بزرگتر است. در چنین زمانی، مدلهای آموزشی واجب است خودشان را با واقعیتهای جدید تطبیق دهند و شروع به تغییر کنند. کسی نمیداند، اما شاید تا کمتر از 10 سال آینده دیگر شاهد سازمانی عریض و طویل در قالب خبرگزاریها نباشیم و باید افراد را برای این زمان آماده کنیم.
رسانههای سنتی، به خصوص چاپ، با حرکت مخاطبان به سمت فضای برخط و در پی آن، حرکت مسیر درآمدی به سمت پلتفرمهای عظیمی چون گوگل و متا، روبه افول قرار گرفتهاند. در نتیجه این امر بسیاری از این رسانهها را به تعطیلی کشیده و خبرنگاران بیکار یا تعدیل شدهاند. همین الان با وجود حمایتهای دولتی تعداد عناوین روزنامهها و نشریات چاپی در کار تیراژشان، به کمترین میزان خود در تاریخ روزنامهنگاری ایران رسیده است.
تقاضا برای فارغ التحصیلان روزنامهنگاری کاهش پیداکرده است و در این میان نقش افراد غیرحرفهای در فرآیند تغذیهی اطلاعاتی جامعه افزایش یافته است. دانشگاهها و مؤسسات آموزش روزنامهنگاری هم بایستی خود را برای پذیرش نوع و نسل جدیدی از دانشجوبان آماده کنند و سیستم تحصیلی خود را برای دنیای جدید روزنامهنگاری پساحرفهای (post-professional) باز طراحی کنند. اگر این اتفاق رخ ندهد، در خطر از دست دادن کارکرد خود قرار میگیرند ولی اگر در این مسیر گام بردارند فرصتهای جدید را پیش روی خود قرار خواهند داد.
آموزش برای یک نقش حرفهای
تقریباً یک قرن پیش، زمانی که روزنامهنگاران شروع به معرفی خود به عنوان افرادی حرفهای کردند، آموزش روزنامهنگاری هم متولد شد. اولین دانشکدهی روزنامهنگاری در سال 1908 در دانشگاه میسوری ایالت متحده تأسیس شد. از همان زمان، دانشجویان شروع به تحصیل روزنامهنگاری کردند تا مهارتها و دانش مورد نیاز برای کار تمام وقت در سازمانهای رسانهای و اتاقهای خبر را کسب کنند.
در افریقا نیز (به عنوان سرزمینی با پیشنهی روزنامنگاری کم همانند ایران) آموزشگاها و دانشکدههای روزنامهنگاری و و ارتباطات به امری رایج و معمول تبدیل شد.
آلان فینلی[1]، پژوهشگر، در یک مطالعهی نقشهبرداری مینویسد: «آموزش روزنامهنگاری در جنوب صحرای آفریقا در حال شکوفایی است.»
با این که او پذیرفته است که مطالعه به صورت محدود انجام شده است، اما توانسته است 127 آموزشگاه را در 19 کشور برشمرد.
با این حال امروزه دانشجویان روزنامهنگاری (در سرتاسر جهان) به سختی میتوانند شغلی تماموقت به عنوان روزنامهنگار حرفهای برای خود بیابند. همانطور که محقق هلندی، مارک دویز[2]، بیان میکند، در بخش شمالی جهان روزنامهنگاری به شغلی «پسا صنعتی، کارآفرینانه و غیر معمول» تبدیل شده است.
دورهی صنعتی رسانههای ژورنالیستی، همراه با خباری که توسط افراد حرفهای تولید شدهاند، به نظر میرسد که در حال پایان است. به احتمال زیاد در اقتصاد gig economy [3] امروزی روزنامهنگاران مجبورند مانند کارآفرینان رفتار کنند و از یک قرار داد کوتاه مدت به قرار بعدی منتقل شوند. روزنامهنگاری امروز وجودی متزلزل است.
در آفریقا (تقریباً مشابه به کشور خودمان ایران) مدت بیشتری است که روزنامهنگاری به دلایلی متفاوت متزلزل است؛ فشارهای سیاسی و اقتصاد رسانهای ناپایدار به این معنی است که کار کردن برای رسانههای مستقل معمولاً به صورت فریلنسینگ و همراه با حقوق کم و نامشخص است. در ایران حتی کارکردن برای رسانههای دولتی هم چیزی نزدیک به همین شکل است؛ کمتر سازمان رسانهای به این راحتیها شما را استخدام دائم میکند و در شرایطی مساعد، صرفاً شما را به عنوان رابط خبری یا روزنامهنگار خرید خدمت میپذیرد.
روزنامهنگاری در مفهوم یافتن، پایش و اشتراکگذاری اطلاعات همچنان دارای اهمیت است؛ با این حال دیگر در اختیار روزنامهنگاران حرفهای نیست. سازمانهای خبری همچنان مهم باقی خواهند ماند اما باید بپذیرند دیگر منوپول و مالک انحصاری اطلاعات نیستند. اطلاعات قابل اتکا همچنان برای کارکرد درست جامعه ضروری خواهند بود اما این اطلاعات به جای اتاقهای خبر سنتی، توسط طیفی از مردم ایجاد خواهند شد.
برخی انواع روزنامهنگاری را در جهت کمک به اکوسیستم اطلاعات میدانند. برای مثال سوگان نایدو، یک معلم ریاضی آفریقایی، انتشار اخبار روزانهی کووید 19 را به بخشی از کار روزانهی خود تبدیل کرد. او خود را به عنوان یک روزنامهنگار تلقی نمیکند اما کاری که انجام میدهد از بسیاری مقالات خبری و برخی مواردی که رسانههای جریان اصلی نشر میدهند، به روزنامهنگاری و ژورنالیسم نزدیکتر است. نایدو کسی است که به اکوسیستم اطلاعات کمک میکند و با این تعریف، روزنامهنگار تلقی میشود (شاید فرد رسانه کلمهی بدی نباشد).
کیفیت اطلاعات منتشر شده هم اهمیت شگرفی دارد؛ یکی از چالشهای اصلی جهان رسانههای اجتماعی میزان اطلاعات نادرست موجود است. سختی تشخیص اطلاعات ارزشمند از زبالههای اطلاعاتی موجب پرورش بی اعتمادی نسبت به روزنامهنگاران شده است؛ این دقیقاً همان جایی است که بحران، برای دانشکدههای روزنامهنگاری فرصت ایجاد میکند یعنی جایی که هنوز میتوان به بقای روزنامهنگاری حرفهای و متعهد (البته نوع بروزشدهای از آن) امیدوار و نیازمند بود.
بقای آموزش روزنامهنگاری
جوانانی که منتظر تبدیل شدن به یک روزنامهنگار تمام وقت هستند دیگر تنها کسانی نیستند که میخواهند و نیازدارند مهارتهای روزنامهنگاری را فرا بگیرند؛ افراد دیگری هم از نفرات درون جامعهی رسانهای، کار آفرینان رسانهای و حتی «روزنامهنگاران تصادفی» (کسانی که خود را روزنامهنگار نمیدانند اما اطلاعات ارزشمندی را عرضه میکنند) هم به این مهارتهای احتیاج دارند. در عین حال روزنامهنگاران درحال کار هم نیاز جدی دارند تا مهارتهای خود را برای هماهنگی با جهان مداوماً در حال تغییر امروز، بروزرسانی کنند.
همانگونه که در بسیاری کشورها به دلیل آب رفتن و کوچک شدن بازار کار جوانان را از ورود به این حوزه منع میکنند، در مقابل دلایل میدانی هم برای شناسایی مدلهای جدید دانشجویان مستعد وجود دارد. گروههای جدید دانشجویانی که خطهای مالی جدیدی را به سوی دانشگاههای با مشکل بودجه باز کنند. دانشگاه باید به مکانی تبدیل شود که دانشجویان، خودشان بودجهی آن را با فعالیتهای کارآفرینانهی خود تأمین کنند (شاید با تصویر امروزی دانشگاههای ما رؤیا بنظر برسد اما اگر به این سمت حرکت نکنیم چیزی به اسم نهاد دانشگاه باقی نخواهد ماند).
دانشکدههای روزنامهنگاری علاوه بر این موارد، بایستی برنامهی آموزشی خود را بازنگری کنند. هنوز هم به مهارتهای قدیمیای مثل اعتبارسنجی خبر یا تشخیص این که چه چیزی برای مردم مهم است و ارزش خبری دارد، نیاز است، اما به مهارتهای جدید هم نیاز جدی وجود دارد؛ از روزنامهنگاری داده گرفته تا پادکستسازی و هوش مصنوعی.
توجه داشته باشید که یک نگاه جامع به آموزش روزنامهنگاری تنها به دنبال مهارتهای تکنیکی نیست؛ بلکه به خودآگاهی و تفکر انتقادی با تمرکز بر خلق ارزش مستقلانه و خدمت عمومی هم توجه ویژه دارد. روزنامهنگاری ممکن است در زمینههای مختلفی ورود پیدا کند اما اگر به دنبال خدمت به عموم مردم نباشد چیزی جز یک صدای آزاردهنده نخواهد بود؛ این دقیقاً همان چیزی است که آن را از سایر قالبهای ارتباطات متمایز میکند.
در مجموع دانشکدههای روزنامهنگاری موظفاند که از صرف تربیت نسل آیندهی روزنامهنگاران جوان فراتر روند؛ آنها میتوانند و باید در نظر بگیرند که برای حفظ و بهبود سیستمهای اطلاعاتی جامعه خود چه کاری میتوانند انجام دهند. تحقیق و مشارکت در مباحثه پیرامون مسائل و مشکلات رسانهای تنهای یکی از راههای کمک آنها به جامعه است.
هرچه زمان به جلو حرکت میکند فرصتها و چالشهای جدید در مقابل ما قرار خواهد گرفت. برای زنده ماندن و حفط کارکرد، دانشکدهها و آموزشگاههای روزنامهنگاری باید انعطافپذیری به خرج دهند و حس مرکزیت جامعه و نیاز مستمر این مرکز به اطلاعات قابل اعتماد را در خود تقویت کنند.
[1] Alan Finlay
[2] Mark Deuze
[3] اقتصاد گیگ یا gig economy عملاً یک بازار آزاد است. در این بازار، افراد بدون اینکه بهشکل ثابت یا برای طولانی مدت به استخدام یک کسب و کار و کارفرما در بیایند، در ازای انجام یک پروژه یا کار کوتاهمدت، دستمزد میگیرند.