تعصب بخشی از وجود انسان است و تغریباً غیرممکن است که بتوان از آن دور شد؛ همین امر یکی از چالش‌های اصلی روزنامه‌نگاری در قرن بیستم بود. چگونه می‌توان اخبار را خالی از سوگیری منتشر کرد؟

«یکی از سردرگمی‌های بزرگ در مورد روزنامه‌نگاری، مفهوم عینیت است»

این جمله‌ای است که بیل کواچ و تام روزنستیل در کتاب عناصر روزنامه‌نگاری خود نوشته‌اند. در ابتدایی که مفهوم عینیت یا «Objevtivity» تکامل یافت، به دنبال این نبود که بگوید روزنامه‌نگاران عاری از تعصب هستند؛ بلکه کاملاً برعکس، بر این باور بود که روزنامه‌نگار درگیر بسیاری از تعصبات و سوگیری‌ها است.

این اصطلاح پس از آغاز قرن بیستم، به ویژه در دهه ۱۹۲۰، به عنوان بخشی از روزنامه‎نگاری ظاهر شد. دلیل آن هم این بود که می‌دانستند روزنامه‌نگاران اغلب و به طور ناخودآگاه سرشار از تعصب هستند. مفهوم عینیت از روزنامه‌نگاران خواست تا روشی ثابت برای آزمایش اطلاعات (رویکردی شفاف به شواهد) ایجاد کنند تا سوگیری‌های شخصی و فرهنگی دقت کار آن‎ها را تضعیف نکند.

ظهور مفهوم واقع‌گرایی در روزنامه‌نگاری

در اواخر قرن نوزدهم، روزنامه‌نگاران بیشتر از آن که به عینیت بپردازند در مورد چیزی به نام «واقع گرایی یا Realism» صحبت می‌کردند. ایده آن زمان به زبانی ساده این بود که اگر خبرنگاران حقایق و داده‌ها را کشف کنند و آن‌ها را به صورت منظم در کنار یکدیگر قرار دهند، حقیقت به طور طبیعی آشکار می‌شود.

مفهوم عینیت از روزنامه‌نگاران خواست تا روشی ثابت برای آزمایش اطلاعات (رویکردی شفاف به شواهد) ایجاد کنند

واقع گرایی در زمانی ظهور کرد که روزنامه‌نگاری سعی داشت از وابستگی‌های حزبی سیاسی جدا و دقیق‌تر شود. این زمان، مصادف بود با اختراع چیزی که روزنامه‌نگاران آن را «هرم وارونه» می‌نامند؛ در هرم وارونه یک روزنامه‌نگار حقایق را از مهم‌ترین به کم اهمیت‌ترین ردیف می‌کند، با این تفکر  که این کار به مخاطبان کمک می‌کند تا مسائل را به طور طبیعی درک کنند.

با این حال، در آغاز قرن بیستم، برخی از روزنامه‌نگاران نگران ساده لوحی نهفته در مفهوم رئالیسم شدند؛ زمانی که خبرنگاران و سردبیران داشتند کم کم به افزایش تبلیغات و نقش کارکنان مطبوعات، آگاه می‌شدند. در آن زمان روزنامه‌نگاران در حال توسعه شناخت بیشتری از ذهنیت انسانی بودند.

روش عینی است نه روزنامه‌نگار!

در سال ۱۹۱۹، والتر لیپمن و چارلز مرز، یکی از ویراستاران نیویورک ورلد، گزارشی تأثیرگذار و کوبنده نوشتند که چگونه افرادی که چشمان خود را به روی فرهنگ بسته‌اند، پوشش نیویورک تایمز از انقلاب روسیه را تحریف کرده بودند. آن‌ها نوشتند:

«در کل، اخبار مربوط به روسیه برای دیدن آن چیزی که اتفاق افتاد نبود، بلکه درباره‌ی دیدن آنچیزی بود که آن‌ها آرزو داشتند ببینند.»

به نظر او نوع نگاه با چنان مملو از سوگیری‌های فکری تولید کننده‌های خبر بود که اجازه نمی‌داد واقعیت انقلاب دیده شود. لیپمن و دیگران شروع به جستجوی راه‌هایی کردند تا هر روزنامه‌نگار «روشن و رها از پیش‌داوری‌های غیرمنطقی، بررسی‌نشده‌ و ناشناخته‌اش در مشاهده، درک و ارائه اخبار باشد».

لیپمن عقیده داشت که در آن زمان که روزنامه‌نگاری دارد توسط «شاهدان تصادفی آموزش ندیده» انجام می‌شود. از نظر او نیت خوب، یا آنچه که برخی ممکن است آن را «تلاش‌های صادقانه» روزنامه‌نگاران بنامند، کافی نبود. لیپمن استدلال می‌کرد که راه حل، این بود که روزنامه‌نگاران بیشتر «روح علمی به دست آورند». از نظر او «در جهانی به تنوع جهان ما تنها یک نوع وحدت ممکن است وجود داشته باشد؛ آن هم وحدت روش است، نه هدف. وحدت بررسی نظام‌مند». منظور لیپمن از این جمله این بود که روزنامه‌نگاری باید به دنبال «یک روش فکری مشترک و یک حوزه مشترک برای واقعیت معتبر» باشد.

لیپمن فکر می‌کرد که برای شروع، حوزه نوپای آموزش روزنامه‌نگاران باید از «مدارس تجاری طراحی شده برای تربیت مردانی که می‌خواهند در ساختار موجود حقوق بالاتری دریافت» تغییر یابد. در عوض، این حوزه باید سنگ بنای خود را مطالعه‌ی شواهد و تأیید آن‌ها قرار دهد.

در واقع لیپمن قصد داشت بیان کند که این روش است که باید عینی باشد، نه خود روزنامه‌نگار. او کلید رهایی از سوگیری را در نظم و انضباط روش تولید خبر می‌دانست نه هدف آن.

والتر لیپمن، روزنامه‌نگار، خبرنگار و مفسر سیاسی آمریکایی

پیام‌های رویکرد لیپمن

رویکرد لیپمن در مواجهه با مفهوم عینیت چند پیامد مهم دارد.

یکی این که ادعای بی‌طرفی که توسط بسیاری از سازمان‌های خبری به کار می‌رود، آن سبک آشنا و ظاهراً خنثی خبرنویسی که به مخاطبان ارائه می‌کنند، یک اصل اساسی روزنامه‌نگاری نیست. در عوض، وسیله‌ی اغلب مفیدی است که سازمان‌های خبری از آن برای تأکید بر تلاش خود جهت تولید محصولات خبری با روش‌های عینی استفاده می‌کنند.

مفهوم دوم این است که این ادعای بی‌طرفی و داشتن صدایی خنثی، بدون نظم و انضباط برای صحت‌سنجی، روکشی است که چیزی توخالی را می‌پوشاند. روزنامه‌نگارانی که منابعی خاص را برای بیان دیدگاه واقعی خود انتخاب می‌کنند و سپس از «صدای خنثی» استفاده می‌کنند تا آن را عینی جلوه دهند، درگیر نوعی فریب هستند. این کار با غیراصولی، غیرصادقانه و مغرضانه جلوه دادن محصول تولید شده به اعتبار صنعت لطمه می‌زند.

خبرنگاران به اصلاح مفهومی که لیپمن در ذهن داشت ادامه داده‌اند. اما معمولاً این کار را به صورت خصوصی، و به عنوان تکنیک یا روال گزارش‌دهی انجام داده‌اند نه در راستای هدف بزرگ‌ روزنامه‌نگاری. مفهوم روش عینی گزارش دهی به صورت مفهومی تکه تکه که دهان به دهان از خبرنگاری به خبرنگار دیگر منتقل می‌شود وجود دارد.

با این حال و در نگاهی کلان، این استراتژی‌های غیررسمی با هم ترکیب نشده‌اند. هیچ چیز نزدیک به قوانین استاندارد علمی یا روش توافق شده مشاهده، مانند سایر انجام آزمایش‌های علمی، وجود ندارد. اگرچه روزنامه‌نگاری ممکن است تکنیک‌ها و قراردادهای مختلفی را برای تعیین صحت حقایق ایجاد کرده باشد، اما کمتر به توسعه سیستمی برای آزمایش اعتبار تفسیر روزنامه‌نگاری پرداخته است.

در یادداشت‌های بعدی بیشتر در مورد مفهوم عینیت در روزنامه‌نگاری صحبت خواهیم کرد و سعی می‌کنیم روش‌هایی را که می‌تواند به دورشدن از سوگیری کمک کند بیان کنیم.