مجله توفیق، یکی از کهن سالترین نشریههای طنز و فکاهی ایران است. این مجله از سال ۱۳۰۲ شروع به چاپ کرد و تا اواسط سال ۱۳۵۰ به صورت هفتگی به چاپ میرسید. توفیق در سالهای نخست خود نشریهای صرفاً ادبی بود و به مرور زمان به نشریهای فکاهی بدل شد. این نشریه در سه دوره مختلف انتشار یافت و در مجموع ۱۴۰۰ شماره ار آن به چاپ رسید.
اولین دوره توفیق بین سالهای ۱۳۰۲ تا سال ۱۳۱۸ منتشر شد. اولین شماره در ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۰۲ به چاپ رسید و انتشار آن در دوره نخست تا سال ۱۳۱۸ زیر نظر حسین توفیق ادامه یافت.
دوره دوم، پس از مرگ حسین توفیق بود. این نشریه فکاهی در سال ۱۳۱۹ توسط فرزندش محمد علی توفیق جان دوباره یافت و تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعال بود. توفیق در بحبوحه کودتای ۲۸ مرداد در مقالهای با عنوان «فتنه روسیاه» به تندی از پهلوی انتقاد کرد. به سبب این مقاله، محمد علی توفیق مورد غضب قرار گرفت و در ۲۸ مرداد دفتر نشریه و خانهاش به تاراج رفت؛ خود او نیز به جزیره خارک تبعید شد. او پس از یک سال، به شرط اینکه فعالیت سیاسی نکند، آزاد شد.
مجله توفیق در دوره سوم خود بسیار موفقتر بود و با انتقادات صریح و اساسی خود بسیار شیرینتر از دورههای گذشته در نظر مخاطبین میآمد. برادران توفیق (حسن، حسین و عباس) که در دورهی دوم توفیق کاریکاتوریست، نویسنده، شاعر، سردبیر و در سالهای آخر آن دوره، گردانندگان اصلی تحریریهی توفیق بودند حق انتشار روزنامهای به نام «فکاهی» را گرفتند. بعدها نام این روزنامه به «فکاهی توفیق» و بعدتر «توفیق» تبدیل شد.
مطالب این دوره، با انتقاداتی طنزآمیز به اوضاع اجتماعی (همچون بیکاری، گرانی، فقر و بیعدالتی) و سیاسی (انتقاد به مجلس و شاه) میپرداخت.
در ادامه برای شناخت مجله خاطره انگیز توفیق در دوره سوم خود، به گفتوگو با غلامرضا کیانی رشید؛ روزنامهنگار و طنزپرداز پیشکسوت که سالها در توفیق مشغول به کار بوده است، پرداختهایم :
با مجله توفیق چگونه آشنا شدید و همکاری شما از کجا آغاز شد؟
در سن ۲۵ سالگی به دعوت کتبی روزنامه توفیق و لطف مرحوم حسین توفیق از زاهدان به تهران آمدم و در تحریریه این مجله مشغول به کار شدم. من تا آخرین سال انتشار مجله عضو هیئت تحریریه آن بودم؛ حتی سالها پس از توقیف آن، در تیم این مجله فعالیت داشتم.
طنز نویسی را از زاهدان شروع کردم. سالها قبل از حضور در تحریریه روزنامه توفیق را هر از چند گاهی که به دستم میرسید، میخواندم. قیمت روزنامه آن زمان ۷.۵ ریال بود. به نوشتهها و کاریکاتورها نگاه میکردم تا ببینم انگیزه نوشتن و کشیدن آنها چه بوده است.
اولین کارم را با کشیدن یک کاریکاتور از نحوه کار در ادارات زاهدان و کُندکاری آنجا شروع کردم که در سال ۱۳۴۷ در روزنامه توفیق چاپ شد. بعد از آن کارم را با توفیق ادامه دادم و علاوه بر کاریکاتور، مطلب هم میفرستادم. اسامی مستعارم در مجله توفیق «اجل معلق» و «کنیز حاجی باقر» بود. ستونهایی که در آن فعالیت داشتم عبارت بود از انگولک به جراید، اشعار برای کودکان، طرح جدول، صفحه تصویری (فرهنگ مصور)، ستونهای طنز، معلومات عمومی و ...
نخستین کلاسهای آموزشی روزنامه نگاری طنز و فکاهی در ایران
نشریه چطور جذب نیرو میکرد؟ تربیت نیرو به چه شکل بود؟
توفیق برای توسعه هر چه بیشتر، لازم بود خود به آموزش و تربیت کادر مورد نیازش بپردازد؛ هیچ جای دیگری برای این کار وجود نداشت. به این منظور ابتدا اقدام به تأسیس «نخستین کلاس اموزشی کاریکاتور در ایران» کرد. این کلاس توسط و زیر نظر حسن توفیق اداره میشد. اقدام بعدی، تأسیس «نخستین کلاس آموزش روزنامه نگاری فکاهی و طنز آمیز در ایران» بود. شبهای جمعه که توفیق از انتشار شمارهی آن هفته خلاص میشد، دفتر مجله محل برگزاری جلسات کلاس بود. کلاس تحت نظر حسین و عباس توفیق اداره میشد.
از طرف دیگر توفیق اقدام به کار بسیار وسیعتری کرد؛ مجله به تشویق همکاری خوانندگان خوش ذوق خود که سراسر کشور زندگی میکردند، پرداخت. به این گروه به صورت «مکاتبهای» آموزش داده میشد. عدهای از بهترین اعضای هیئت تحریریه توفیق نیز مأمور اصلاح و چاپ اشعار، مقالات و کاریکاتورهای ارسالی خوانندگان با ذوق شده بودند.
تیم سر دبیری توفیق چه محدودیتها و مرزبندی برای کاریکاتوریست مشخص کرده بود؟
کاریکاتوریستها در جلسات هفتگی شرکت و بر روی سوژه فکر میکردند. سوژهها بعد از تصویب بین آنها تقسیم میشد. بعد از کشیدن کاریکاتورها، تیم سردبیری آن را رؤیت میکرد و در نهایت برای چاپ ارسال میشد.
آیا سانسور وجود داشت؟ اگر بله، توفیق چگونه سانسور را دور میزد؟
بله سانسور شدیدی وجود داشت. معمولاً سانسورچیها آدمهای خشک و بیتجربهای در زمینه طنز و فکاهیات بودند، که فقط سختگیری را میفهمیدند. توفیق نقطه ضعف و درک سانسورچیها دستش آمده بود؛ سانسورچیان معمولاً متوجه معانی پنهان سوژهها نمیشدند. یکی از روشهای توفیق برای مقابله با سانسور این بود که ابتدا یک متلک به خودش میگفت تا بتواند ده تا متلک به رجال بگوید!
شخصیت سازی از دل دنیای واقعی
شخصیتهای اصلی توفیق چگونه خلق شدند؟
توفیق موفق به خلق چندین شخصیت بسیار محبوب نظیر بادمجون، فسنجون، اوس عباس، آمیرزا، کاکاتوفیق، گشنیز خانوم، ممولی، ملت، کری و.... شد. برای مثال یکی از این شخصیتها فسنجون بود. این شخصیت (توفیق او را بیشتر از بقیه دست میانداخت) وسعت بیشتری پیدا کرده بود و همه فهمیده بودند که مقصود توفیق همان نماینده رفسنجان است؛ نام توفیقی او، نام اصلیاش را آن چنان تحت الشعاع قرار داده بود که یکی از دوستانش میگفت دیگر بچههایش هم در منزل او را فسنجون صدا میزنند. فسنجون به وسیله این و آن برای توفیق پیام میفرستاد:
«اسم واقعی را که نمینویسید، اقلاً کاریکاتور مرا که میکشید، شبیه خودم بکشید! ...»
عمر مجلس آن دوره تمام شد اما نماینده رفسنجان، هم چنان در صفحات جراید و مجلات و در محافل رسمی و غیر رسمی باقی ماند. سالها بعد، طی سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ روزنامه توفیق و کلیه نشریاتش و حتی چاپخانه یآن را یکی پس از دیگری توقیف کردند و مؤسسه توفیق نابود شد.
سالها پس از آن (حسین شفیعی پور کرمانی) نماینده رفسنجان درگذشت و خبر فوت او در روزنامهها چاپ شد. کسانی که فسنجون را فراموش نکرده بودند، مدتها به شماره تلفنهایی که از ما باقیمانده بود تماس میگرفتند و فوت این سوژه معروف توفیق را به ما تسلیت میگفتند!
عبارتی پشت جلد مجله درج شده بود: «توفیق روزنامهای است ملی و مستقل که به هیچ حزب و دسته و جمعیتی بستگی ندارد». آیا واقعا مستقل بودید؟
بله؛ دلیل هم این بود که توفیق بتواند یکی از جالبترین پدیدههای اجتماعی ایران بشود؛ در یکی از پر تلاطمترین دورههای تاریخ ایران طی حدود نیم قرن. با همه سانسورها و توقیفها، ناگفتنیها را بگوید، حقایق را بنویسد، در دل شب روشنگری کند، زبان مردم باشد و از غم و درد مردم سخن براند!
توفیق با چه چالشها و انتقاداتی روبهرو بود؟
در آن سالهایی که توفیق منتشر میشد، برخی به اصطلاح «هنر شناسان» از کاریکاتورهای توفیق، که بهترین مندرجات توفیق بودند، ایراد میگرفتند؛ اظهار فضل میکردند که کاریکاتور خود باید گویا باشد، کاریکاتور نباید نوشته یا شرح داشته باشد، کاریکاتورهای فرنگی تشریح ندارند. ولی کاریکاتورهای توفیق شرح دارند؛ در صورتی که اولاً در مورد کاریکاتورهای خارجی، حرف بیربطی میزدند و فقط کاریکاتورهای بدون شرح خارجی، شرح نداشت. ثانیاً قسمت مهمی از شیرینی و طنز کاریکاتورهای توفیق در شرح آنها بود و اگر شرح آنها را حذف میکردید چیز زیادی از آن باقی نمیماند. کاریکاتورهای خارجی و به ویژه کاریکاتورهای اجتماعی و سیاسی فرنگی همراه با خبر چاپ نمیشود ولی در زیر تمام کاریکاتورهای سیاسی و اجتماعی توفیق خبر هم چاپ میشد. این را راست میگفتند اما ما کورکورانه دنباله روی مطبوعات فرنگی نبودیم و هر چه را که درستتر و بهتر میدانستیم، انجام میدادیم. علت چاپ خبری که در ارتباط با هر کاریکاتور کشیده شده بود این بود، که مردم بدانند این کاریکاتور درباره و در انتقاد و دست انداختن کدام خبر، حرف و یا اتفاق کشیده شده است؛ این اقدامی لازم و روشی درست و پیشرو بود. البته مهمترین چالش توفیق، توقیف و تعطیلی مداوم آن بود.
خر؛ موجودی شریف و درستکار
درباره تأسیس حزب خران و کارت عضویت حزب میفرمایید؟ ریشه تفکر آن در چه بود؟ چه چیزی را میخواست اثبات کند؟
روزنامه توفیق در دوره سوم انتشار پر سر و صدای خود ( ۱۳۳۷-۱۳۵۰) برای انتقاد از سقوط اخلاقی جامعه که اگر کسی دزدی نمیکرد، رشوه نمیگرفت، کار خیر میکرد، و... میگفتند «خر است» حزب خران را تجدید حیات کرد. دوره نخستین این حزب، دایر کردن صفحهای به نام آن در شمارههای سال ۱۳۳۵ بود. ولی در دوره سوم توفیق «حزب خران» با شعار «گاوان و خران بار بردار – به ز آدمیان مردم آزار» یک حزب اخلاقی، در حمایت از اخلاق نیک و در تنقید، ریشخند و نیشخند اخلاق فاسد و بدِ مستولی بر جامعه بود. در دوره اول حزب، «خر» به معنی احمق و کلمهای بسیار توهینآمیز طلقی میشد. ولی در اخرین دوره آن، از خر به عنوان موجودی شریف، زحمت کش، با وجدان و درستکار یاد میشد؛ بر خلاف آدمهای حقهباز، بیوجدان، متقلب و نادرست. جالب اینکه این معنای جدید مورد پذیرش صمیمانه جامعه هم قرار گرفت.
آقای حسن توفیق صاحب امتیاز نشریه صحبتی راجع به پس گرفتن مجلات فروخته شده کردند، این روش بر اساس چه منطقی بود؟
در بیش از نیم قرن پیش، نشریه آمریکایی که خصوصیات جالب مطبوعات دنیا را منتشر میکرد، نوشته بود: «برای نخستین بار در جهان روزنامهای منتشر میشود که روزنامهاش را پس از فروش پس میگیرد! و آن، روزنامه فکاهی و طنزآمیزی به نام توفیق در ایران است.»
در آن زمان روزنامه توفیق به بهای ۵ ریال فروخته میشد. روزنامه فروش یک ریالش را برای دستمزد خودش بر میداشت و به ما ۴ ریال میداد. ما یک ریال هم روی آن میگذاشتیم و هر کس روزنامه را پس از خواندن پس میآورد، به او ۵ ریالش را پس میدادیم؛ حتی اگر جدول آن را حل کرده و حتی آبگوشت هم روی آن ریخته بودند! این کار را ما به آن خاطر میکردیم که بیپولها هم بتوانند به رایگان توفیق را بخوانند. تا آنجا که من اطلاع دارم تا کنون هیچ نشریهی دیگری در جهان چنین کاری را نکرده است.
یکی دیگر از خصوصیات باور نکردنی توفیق (که حقیقت داشت) این بود که روزنامه موردعلاقهی بیسوادها هم بود! شاید بگویند آخر چطور بیسواد؟ خیلی ساده است؛ بی سوادهای زیادی پول میدادند دیگران برایشان توفیق را بخوانند! در کارخانهها و کارگاههای مختلفی کارگران بیسواد روی هم پول میگذاشتند، یک نفر هم روزنامه را میخرید تا در ساعات استراحت، یک نفر از جمع که سواد داشت، آن را برایشان بخواند.
یک صورتش را من پس از نیم قرن هنوز خوب یادم است؛ در ابتدای دوره سوم، روزنامه توفیق ۸ صفحه و بهایش ۵ ریال بود. پس از مدتی ما تعداد صفحههای آن را ۱.۵ برابر کردیم. یک هفته بعد حسن بذر افشان کارگر کارخانه پارچه بافی کازرونی اصفهان، در اعتراض به این کار ما نوشت:
«کاکاجون، ما ۱۰ نفر کارگرهای کارخانه کازرونی، یکی ده شاهی روی هم میگذاشتیم و با ۵ ریال هر هفته یک نسخه توفیق را میخریدیم و در ساعاتهای استراحت و ناهار، من که با سوادشان بودم برای بقیه میخواندم. کاکا جون، تو وقتی توفیق را ۷.۵ ریال کردی، هیچ فکر نکردی ما کارگرها چه کنیم؟ ولی نگران نباش کاکاجون، ما ۵ نفر دیگر را هم پیدا میکنیم و ۱۵ نفری روزنامهات را میخریم، میخوانیم و میخندیم!»
در مصاحبههای مختلفی از تابلوها، زنگ اعلان، پرچم سفید و... که بر در و دیوار توفیق بود گفتید، این ایدهها از کجا میآمد؟
توفیق با همه گرفتاریهایی که با آنها دست و پنجه نرم میکرد، با ذوق ادبی، به توسعه و پیشرفت خود میپرداخت. ذوقهایی نظیر انتشار ماهنامه توفیق، انتشار سالنامه توفیق، انتشار کتاب توفیق. با همین کارها، هفته نامه به یک مؤسسه بزرگ مطبوعاتی تبدیل شد. انتشار کارت تبریک، انتشار آلبوم توفیق، چاپ توفیق هوایی، تأسیس کلاسهای کاریکاتور توفیق، تأسیس کلاسهای روزنامهنگاری فکاهی و طنزآمیز و گرد همایی یکصد نفر شاعر و نویسنده و... از جمله مواردی بود که خروجی آنها این ایدهها میشد و خودشان هم ایدههای اجرا شدهی توفیق بودند.
هویدا بدنبال تصاحب توفیق
رویکرد سیاستمداران در برهههای مختلف سیاسی در مواجه با طنز فکاهی توفیق چگونه بود؟
مهمترین رویکرد سیاسی با توفیق از طرف هویدا بود؛ او میخواست با خریدن ۵۱ درصد سهام شرکتی که برای روزنامه توفیق درست شده بود، مالک حقوق صاحب اکثریت سهام یعنی حق اداره و کنترل شرکت شود؛ در نتیجه کنترل صددرصد روزنامه توفیق را در دست بگیرد. با اینکار میخواست هم توفیق را بخرد هم برادران توفیق را که موفق نشد. در نهایت دست به تعطیلی روزنامه زد و آن را برای همیشه توقیف کرد.
چه چیزی را ویژگی برجستهی توفیق میدانید؟
در جامعهای که قبح کارهای غیر اخلاقی از بین رفته باشد، کوبیدن غیر اخلاقیات و در نتیجه مجدداً قبیح شناخته شدن آنها در همان جامعه هنر است؛ توفیق این هنر را داشت. توفیق در این جامعه رسانهای مورد قبول و پر نفوذ بود. یکی از رسالتهایی که توفیق آن را وظیفه خود میدانست، مبارزه با اخلاق فاسد اشراف زمان بود. سمبل این اشراف یک مرد کلاه سیلندری شکم گنده با پاپیون و لباس فراک، با همهی عیب هایش یعنی متظاهر، بیرگ، بیعرضه، مال مردم خور، ظالم، حقه باز و پابوس بود.