تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۲

تهران – ایرنا مدرسه- یک گوشی پزشکی را روی گوش‌های مخاطب قرار دهید و سر آن را روی مغز شخصیت‌های داستان بگذارید. اجازه دهید مخاطب، صدای ذهن آن‌ها را بشنود و افکار و احساسات‌شان را متوجه شود.

یک کلیشه در روایتگری این است که برای معرفی شخصیت‌ها، اوضاع و احوال آن‌ها را برای مخاطب شرح دهیم. اما اگر می‌خواهید متفاوت و خلاقانه رفتار کنید، می‌توانید مخاطب را به درون ذهن شخصیت‌ها ببرید و او را از خصوصی‌ترین افکار آن‌ها مطلع کنید. با این کار آشنایی مخاطب با نقش‌های مختلف داستان، جذاب‌تر و کامل‌تر حاصل می‌گردد. در مقاله‌ی «سیل فکر و احساس در روایت» پیرامون این سبک جدید از روایتگری، نکاتی را ذکر کردیم. در ادامه موارد مهم دیگری درباره‌ی این نوع از روایت را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

راوی، روان‌شناس می‌شود

در روایت‌های قدیمی، قهرمان بودن شخصیت‌ها برگ برنده‌ی نویسنده بود. روایت قهرمانانه اگر سیر درستی را طی می‌کرد، مورد پسند عامه‌ی مخاطبان واقع می‌شد. اما به کارگیری متعدد این سبک توسط نویسندگان مختلف در طی سالیان متمادی، مزه‌ی این زیست قهرمانانه را برای بسیاری از مخاطبان، عادی و گاهی خسته‌کننده کرده است. نویسندگان مدرن، برای حل این معضل، راهکارهایی را اتخاذ کردند. آن‌ها سعی کردند جذابیت‌های نو و خلاقانه‌‎ای را به روایت اضافه کنند که یا جایگزین قهرمان‌محوری داستان‌ها شوند یا به صورت مکمل در یک روایت قهرمانانه ظاهر شوند. یکی از این جذابیت‌های پیشنهادی، با الهام گرفتن از علم روان‌شناسی محقق شد.

همه‌ی ما می‌دانیم که حقیقت انسان‌ها، درون و باطن‌شان است و آن‌ها می‌توانند ظاهری مغایر با باطن اصلی خود داشته باشند. به همین خاطر برای شناخت آدم‌ها سعی می‌کنیم از شواهد و قرائن استفاده کنیم تا ذات آن‌ها را بشناسیم و فریب ظاهر کسی را نخوریم. مسیر این کشف برای همه جذاب است. نفوذ به ذهن شخصیت‌های داستانی هم بر اساس همین اصل است. شما با مرور ذهنیات یک شخصیت، به مخاطب اجازه می‌دهید تا این افکار را در کنار قرائن دیگر موجود در داستان بگذارد و باطن حقیقی شخصیت را خودش کشف و درک کند. هرچقدر مخاطب در این مسیر تلاش و تقلا کند، در زمان کشف نهایی لذت بیش‌تری خواهد برد. معماگونه بودن در هر روایتی جذاب و موثر است اما در این نوع از روایت اثری دوچندان دارد.

شما برای این‌که بتوانید به خوبی این روش را در روایت خود پیاده کنید، لازم است تا حدودی با علم روان‌شناسی خو بگیرید و بر اساس آن روایت کنید. برای مثال بدانید که یک آدم وسواسی چگونه فکر می‌کند و بر اساس آن افکار و احساسات موجود در ذهئ شخصیت را برای مخاطب شرح دهید. با این کار روایت شما برای مخاطبی که روایت شما را می‌خواند و خودش یا یکی از نزدیکانش به آن مشکل دچار هستند، ملموس‌تر و اثرگذارتر خواهد بود. برای مثال کسی که خودش افسردگی دارد و با ذهنیات یک شخصیت افسرده در داستان روبه‌رو می‌شود که منطبق بر خودش است، کاملاً با او همزادپنداری می‌کند و مشتاقانه روایت را تا آخر دنبال می‌کند تا از سرنوشت آن شخصیت مطلع شود.

یک تیغ دو لبه در دستان راوی

در مقاله‌ی «سیل فکر و احساس در روایت» بیان کردیم که تا جای ممکن از کلیشه‌ی رایج در این سبک دوری کنید و از روش‌های خلاقانه‌تری را که پیشنهاد دادیم، به کار بگیرید. این کلیشه‌ی مرسوم، همین است که برای توصیف افکار و احساسات ذهنی یک شخصیت، حرف‌هایی را که او در ذهنش می‌گذارند، به مخاطب منتقل کنیم. البته گاهی چاره‌ای جز توسل به این کلیشه نداریم. تک‌گویی درونی و کلنجار رفتن یک شخصیت با خودش در ذهنش، همیشه هم غیرجذاب و نچسب نیست. اما همیشه این را در کمین ما می‌آفریند که سرعت روایت به صورت آزاردهنده‌ای آهسته شود و خواننده‌ی داستان، از کثرت جزئیات پیش پا افتاده کلافه شود. شما باید از این تله‌ها پرهیز کنید و واژه‌ها را با وسواس انتخاب و به کار گیرید. داستان با این سبک باید با کم‌ترین کلمات ممکن و واژه‌های غیرتکراری روایت شود.

کشف حقایق ذهنی یک فرد جذاب است اما حواس‌تان باشد که همه‌ی وقایع داخل ذهن افراد برای مخاطبان جذابیتی ندارند. بنابراین آن‌ها را گزینش کنید و تا می‌توانید از زوائد و هجویات بکاهید. تنها حالاتی را شرح دهید که برای ادامه‌ی داستان اهمیت دارند. هم‌چنین برای کاستن از عدم جذابیت نسبی این روش، می‌توانید در ساختمان دستوری متن خود تنوع ایجاد کنید و جملات را به شکل‌های غیرتکراری و گوناگون به کار ببرید. نبوغ در استخدام واژه‌ها، پرهیز از شرح افکار پیش پا افتاده و تنوع هوشمندانه در ساختمان دستوری، به شما کمک می‌کند تا این روش را هرچند که کلیشه‌ای است، به زیباترین شکل ممکن تبدیل کنید.

سفر به ذهن شخصیت‌های داستانی

شما برای معرفی شخصیت‌های داستان و پیش بردن روایت خود، راه‌های گوناگونی را پیش روی خود می‌بینید. اگر مسیری را انتخاب کنید که جدیدتر باشد و افراد کم‌تری قبل از شما به سراغ آن رفته باشند، به شرطی که آن را به درستی پیاده و اجرا کنید، روایتی خلاقانه و جذاب خلق خواهید کرد. یکی از این مسیرهای جدید، بیان افکار و احساسات ذهنی شخصیت‌های داستان برای شناخت بیش‌تر مخاطب است.

این روش نوین، می‌تواند روایت شما را متمایز و برجسته کند اما باید توجه داشته باشید که استفاده‌ی موفقیت‌آمیز از آن بسیار دشوار است. چراکه ذهن ما به کلیشه‌ها عادت کرده است. اگر موفق نشوید به درستی این سبک را در روایت خود به کار بگیرید، چیزی جز یک روایت کسل‌کننده که مخاطبان را کلافه خواهد کرد، برایتان حاصل نخواهد شد. به کارگیری این روش مستلزم رعایت نکاتی مانند آشنایی با علم روان‌شناسی و استفاده از آن و هم‌چنین تسلط به تکنیک‌های نویسندگی جذاب مانند انتخاب واژگان، حذف زوائد و تنوع در ساختمان دستوری جملات، است. گزیده‌ای از این نکات را در این مقاله و مقاله‌ی «سیل فکر و احساس در روایت» برای شما عنوان کردیم. در آینده نیز موارد مهم و کاربردی دیگری را مورد بررسی قرار خواهیم داد.