بنیاد کواکبی که البغدادی [نویسنده این مقاله] در آن فعالیت میکند ماهها نتایج اقدامات عربستان در چنین فضایی را تحت نظر داشتهاند و با توجه به حجم بالا، هماهنگی و ظرافت فوقالعاده انتظار میرود چنین اقداماتی بهصورت متمرکز و بهصورت کنترلشده باشد. با توجه به فقدان شفافیت در حکومتهای دیکتاتوری، پیگیری تبلیغاتشان نشان میدهد که آنها چه اولویتهایی دارند.
جمال خاشقچی از پیشگامان حوزه عمومی و عمیقا نگران سلامت گفتوگوهای عمومی در جهان عرب بود. موضوع آخرین مقاله او در روزنامه واشنگتن پست، آزادی بیان بود و او ارتباط مستقیم بین سلامت حوزه عمومی و توانایی شهروندان برای رهایی خود از روایتهای تحمیلشده را درک میکرد. وی همچنین این موضوع را درک میکرد که در جهان عرب، دیگر حوزه عمومی بهمعنای واقعی آن در میادین شهر، روزنامهها و شبکههای تلویزیونی وجود ندارد.
حوزه عمومی یا سپهر عمومی، مکانی در زندگی جمعی انسانها است که با تحقق آن، افراد جامعه میتوانند از طریق آن با هم حرف بزنند و به یک موضوع عمومی توجه نشان دهند و در مورد آن بحث و گفتگو کنند. در حوزه عمومی افراد در وضعیتی آزاد، دور از تحمیلها و اجبارها، امر عمومی را مورد بحث و نظرات یکدیگر را مورد ارزیابی قرار میدهند. بدین وسیله، امکان رسیدن به یک توافق جمعی واقعی به حداکثر میرسانند. این گفتگو و تفاهم و توافق، از آنجا که مبتنی بر نیروهای هدایتکنندهای چون قدرت و پول و تبلیغات نیست، «سیاستی دیگر» و متفاوت با برداشتهای معمول را میآفرینند.
دولتهای مستبدی که بیشتر جهان عرب را تحت کنترل داشتند، آماده این انفجار آزادی بیان نبودند. آنها تا چند دهه در رسانههای سنتی سرمایهگذاری کرده بودند. تلاشهای اولیه چنین دولتهایی برای مقابله با این امر با توسل به خشونت بود و بر روی حسابهای کاربری خودکار «ارتش های آنلاین» را ایجاد کردند که این ارتشها همچون پلیس شورشی در فضای آنلاین گسیل شدند
بعد از قیامهای سال ۲۰۱۱ بهار عربی، حوزه عمومی به فضای آنلاین تغییر پیدا کرد. اعراب بهویژه جوانان برای بیان آزادیهای جدید خود و در مواجهه با رسانههای سنتی بهشدت کنترلشده به رسانههای اجتماعی رو کردند. توییتر بهسرعت به یکی از مهمترین چنین حوزههای آنلاینی تبدیل شد که این شبکه را به مرکز حوزه عمومی جوانان عرب که امیدوار و فعال بودند تبدیل کرد.
دولتهای مستبدی که بیشتر جهان عرب را تحت کنترل داشتند، آماده این انفجار آزادی بیان نبودند. آنها تا چند دهه در رسانههای سنتی سرمایهگذاری کرده بودند. تلاشهای اولیه چنین دولتهایی برای مقابله با این امر با توسل به خشونت بود و بر روی حسابهای کاربری خودکار «ارتش های آنلاین» را ایجاد کردند که این ارتشها همچون پلیس شورشی در فضای آنلاین گسیل شدند.
بعد از سال ۲۰۱۳ میلادی، آنها شروع کردند به بازداشت و حذف صداهای برجسته در فضای آنلاین.
وقتی خاشقچی در تابستان سال ۲۰۱۷ تبعید را انتخاب کرد، تنها چند هفته از آغاز موج بازداشتهای جمعی - که مخالفان و روشنفکران را هدف قرار می داد - میگذشت. این بازداشتها بیش از اینکه مخالفان را هدف قرار دهند، بخشی از طرح گستردهتری برای تضعیف و سلطه بر آنچه بود که از حوزه عمومی عربی به جا مانده بود.
طرح عربستان در این زمینه شامل دو نوع اقدام مختلف بود. در ماههای قبل از آغاز بازداشتها، دهها حساب کاربری به تریبون تبلیغاتی حکومت تبدیل شده بودند که برخی از آنها به افراد سرشناسی مربوط میشد که ظاهرا بهطور داوطلبانه یا تحت فشار به تلاشهای تبلیغاتی حکومت سعودی پیوسته بودند.
برخی دیگر که قبلا ناشناس بودند هزاران فالوئر پیدا کردند. هر یک از آنها صدها حساب کوچکتر داشتند که به نظر میرسید به دست انسان هدایت میشدند و نقش سربازان پیاده نظام را در یک ارتش خوب هماهنگشده در فضای آنلاین را ایفا میکردند.
سپس بازداشت جمعی صداهای مستقل شروع شد و موتور تبلیغات تحت کنترل دولت بلافاصله خروجی خود را افزایش داد تا این خلا را پر کند.
برای احترامگذاشتن به میراث بهجامانده از خاشقچی فقط درخواست برای اجرای عدالت علیه قاتلان او کافی نیست بلکه باید اهداف این نویسنده عرب را نیز دنبال کرد. هر چند خاشقچی دیگر زنده نیست تا نتیجه تلاشهایش را ببیند اما این انگیزه را در بسیاری ایجاد کرد که دنبالهرو او باشند
تا پایان سال ۲۰۱۷ میلادی، محمد بنسلمان ولیعهد عربستان و مشاور وقت خود، سعود القحطانی، عمدتا به اهداف خود رسیده بودند و اولین ابزار ما برای آزادی بیان به ابزار ابتدایی آنها برای سرکوب و کنترل اجتماعی تبدیل شد. تعداد معدودی از صداهای مخالف در عربستان جرات میکردند پیامهای انتقادی خود را به اشتراک بگذارند و بیشتر آنهایی که در خارج از عربستان زندگی میکردند نگران امنیت خانوادههایشان بودند.
اما جمال خاشقچی یک استثنا بود. او نه تنها آزادانه توییت میکرد بهسرعت پلتفرم بزرگتری را که همان روزنامه واشنگتن پست بود، به دست آورد و با آزادی عمل بیشتر مطلب نوشت و وارد مباحث توییتری شد. او از جایگاه نسبتا امن خود استفاده کرد و به این فکر میکرد که چطور میتوان حوزه عمومی ازدسترفته را احیا کرد.
مسائل زیادی درباره قتل بیرحمانه خاشقچی گفته شده اما درباره دیدگاههای او درباره جهان عرب کافی نبوده است. برای احترامگذاشتن به میراث بهجامانده از این روزنامهنگار، فقط درخواست برای اجرای عدالت علیه قاتلان او کافی نیست بلکه باید اهداف این نویسنده عرب را نیز دنبال کرد. هر چند خاشقچی دیگر زنده نیست تا نتیجه تلاشهایش را ببیند اما این انگیزه را در بسیاری ایجاد کرد که دنبالهرو او باشند.
منبع:
واشنگتن پست
نظر شما