ایرنا: ورود جنابعالی به ایرنا چگونه رقم خورد؟
نصیری: مرداد ۵۹ وقتی ۲۶ ساله بودم، به خبرگزاری پارس آمدم. قبل آن باید یک پستی را می گرفتم که مشروط به شرایطی بود که زیر بار آن نرفتم و بالطبع آن پست منتفی شد. تازه مدرک مهندسی ام را از آمریکا گرفته بودم. خصوصیاتی داشتم که بعد از انقلاب خریدار پیدا کرده بود.البته هیچ کس فکر نمی کرد انقلاب پیروز شود. شلوغی هایی بود اما این که منجر به براندازی رژیم پهلوی شود را کسی باور نمی کرد.
در دوران دبیرستان محمدعلی رجایی و محمد جوادباهنر معلمانم بودند. سال ۵۴ با مرتضی مطهری و سید محمد حسینی بهشتی آشنا شدم. دانشگاه بورس شده و برای تحصیل در رشته مهندسی به آمریکا رفتم. در دوران دانشجویی در آمریکا عضو انجمن اسلامی دانشجویان و دانشجویی سیاسی و به اصطلاح «شلوغ» بودم. شهریور ۵۷ که درسم تمام شد و مدرک مهندسی ام را گرفتم یک روز هم در آمریکا نماندم. واقعه میدان ژاله که اتفاق افتاده بود و نمی توانستم خود را از نظر احساسی قانع کنم که در آمریکا بمانم.
بعد از انقلاب مشی حسن آیت در حزب جمهوری اسلامی را نمی پسندیدم. احساس می کردم او فردی ملی نیست. با تعریفی که او و برخی از هم حزبی هایش از انقلاب می کردند موافق نبودم. قرار بود وزیر شوم ولی زیر بار شرایط این حزب نرفتم و نشدم. پیش خودم گفتم وزیر که نمی شوم لااقل کارمند خبرگزاری شوم.
کمال خرازی را از دوران دانشجویی در انجمن های اسلامی دانشجویان در آمریکا می شناختم. سابقه انقلابی و شلوغ کاری ام از کمال خرازی هم بیشتر بود. من بودم که در کنفدراسیون علیه شاه سخنرانی کردم. خط مذهبی ها را دنبال می کردم. قبل از انقلاب کسی در آمریکا جرات نمی کرد عکس امام را بالا ببرد. بگذریم، وقتی کمال(خرازی) مدیرعاملی ایرنا را برعهده گرفت اصرار کرد که من هم پیش او بروم. قبول کردم. حمید هوشنگی و کمال پرویزی هم آمدند.
ایرنا: هنگامی که وارد ایرنا شدید، سابقه کار خبری داشتید؟
نصیری: اصلا. هوشنگی پیشینه خبری داشت، اما من فقط سابقه فعالیت سیاسی داشتم. البته تا قبل از آن هوشنگی را ندیده بودم.
ایرنا: سمتتان در هنگام شروع کار در خبرگزاری پارس چه بود؟
نصیری: چون مسائل سیاسی را می شناختم سردبیر گروه سیاسی شدم. مدتی بعد هم مدیراخبار داخلی شدم و سپس قائم مقام مدیرعامل شدم که خود خرازی بود. سال ۶۸ هم مدیرعامل ایرنا شدم. هنگامی که از خبرگزاری بیرون آمدم، هیچ یک از کارکنان خبرگزاری بدون خانه نبود الا خود من. طی ۱۱ سالی که در خبرگزاری بودم نه خانه گرفتم، نه ماشین، نه اضافه کار.
ایرنا: اوضاع خبرگزاری در بدو ورود شما چطور بود؟
نصیری: وقتی وارد خبرگزاری شدم، عده ای از آن اخراج شدند. از حدود بیش از ۴۰۰ نفر پرسنل، نزدیک ۱۰۰ نفر از خبرگزاری رفتند.
ایرنا: موضع تان در قبال حذف این نیروها چه بود؟
نصیری: موافق حذف این افراد نبودم. معتقد بودم باید به هر کس که موی سفید دارد و کار خود را بلد است باید حرمت گذاشت. این را نه تنها در خبرگزاری که در همه مسوولیت هایی که بعد از انقلاب گرفتم رعایت کردم. من موافق حذف این افراد نبودم. در مسوولیت هایی که بعد از انقلاب گرفتم به هر فرد که موی سفید داشت و کارش را بلد بود، حرمت گذاشتم.
ایرنا: آقای خزاری موافق حذف این افراد بود؟
نصیری: جو تندی در خبرگزاری وجود داشت و خرازی چندان در این فضا نبود که جلوی این جریان بایستد. من شلوغ تر از خرازی بودم. بر این باور بودم که بعد از انقلاب، کسانی باید از کار کنار گذاشته شوند که منافع ملی را در زمان شاه، لجن مال کرده اند. کسانی که میلیاردی خورده بودند. اما بالاخره هر فردی که برای مثال ۴ سال زودتر از من به دنیا آمده بود باید به کاری مشغول می شد، این که جرم نبود. طبعا اگر می خواستیم افرادی را بیاوریم که کارمند خبرگزاری پارس در حکومت قبلی نبودند، باید می رفتیم و چند حاجی بازاری را می آوردیم!
با این حذف ها موافق نبودم. یک بار هم به یکی از دوستان گفتم که من تار موی امثال حاجی «برخوردار»، که مدیریت مدرسه مدیریت و پارس توشیبا را داشت به هزار تا از این نوکیسه های بعد از انقلاب نمی دهم. یک نفر از من شعار پیرخرفت ایران را نسبت به بازرگان نشنید. من راجع به مصدق هیچ وقت کوتاه نیامدم. راجع به شریعتی هم همین طور. ممکن بود روش کار بازرگان را نپسندم اما هیچ وقت، به ایشان بی حرمتی نمی کردم.
ایرنا: کار جذب نیرو به کجا کشید؟
نصیری: خرازی عمدتا کسانی را که در دانشگاه می شناخت جذب کرد، از جمله من و هوشنگی. من هم تعدادی از دوستانم را که حس می کردم توان فعالیت درعرصه روزنامه نگاری را دارند وارد خبرگزاری کردم، از جمله آنها احمد بورقانی، مسعود مشایخی و مهدی هراتی بودند. البته هیچ کدام از این ها، سابقه روزنامه نگاری یا مدرک تحصیلی خاصی نداشتند. بلکه در مصاحبه قبول و جذب شدند. اعضای گروه سیاسی را از طریق مصاحبه جذب کردم. همان اسامی ای که گفتم به اضافه «غلامحسین اسلامی فرد» که آن موقع گرایش بنی صدری داشت. دو نفر دیگر را هم جذب کردم. «رضا ضیایی» را که جمهوری چی (طرفدار حزب جمهوری اسلامی) بود، مسوول اخبار حزب جمهوری اسلامی کردم. «غلامرضا حسن آبادی» هم به دلیل جسارت خاصش خبرنگار احزاب شد. کار شروع شد. مدتی بعد مهرنوش جعفری و سپس علی اکبر جوانفکر آمدند که از بچه های انجمن اسلامی خبرگزاری شدند.
ایرنا: مصاحبه تان برای جذب نیرو، ایدئولوژیک بود یا حرفه ای وتخصصی؟
نصیری: همه چیز در مصاحبه بود. می خواستم روحیه افراد را به دست بیاورم و آنها را متناسب با علایقشان به کار گیرم.
ایرنا: آقای هوشنگی را هم که گفتید خود آقای خرازی جذب کرد؟
نصیری: بله. چون هوشنگی در جریان انقلاب با کیهان کار می کرد و مصاحبه هایی هم با برخی متهمان دادگاه های انقلاب کرده بود. بعد از آن هم به تلویزیون رفته بود. البته در لندن هم کار رسانه ای کرده بود و خرازی او را از نزدیک می شناخت.
ایرنا: رابطه تان با انجمن اسلامی ایرنا چطور بود؟
نصیری: یک بار ۶ نفر از انجمن اسلامی پیش من آمدند و با من ملاقات کردند. به آنها گفتم من با شما فقط به عنوان ۶ تن از کارکنان خبرگزاری دیدار می کنم و هیچ اسم دیگری را برای شما به رسمیت نمی شناسم. علی اکبرجوانفکر هم جزو آنها بود. شخص دیگری در خبرگزاری مثل من با این ها حرف نمی زد. خرازی خیلی با آنها راه می آمد. آنها خیلی خرازی را تحت فشار می گذاشتند و یک سری چیزها را هم می گرفتند.
ایرنا: جوانفکر چه طور جذب ایرنا شده بود؟
نصیری: خودش نزد من آمد و اصرار کرد که به ایرنا بیاید. شاید توان این کار را هم نداشت ولی من قبول کردم. یک نسبت خانوادگی با اسلامی فرد داشت. اسلامی فرد او را به من معرفی کرد.
ایرنا: گفتید که عده ای در ایرنا حذف و تعدادی دیگر جایگزینشان شدند. روال کار خبرگزاری پس از آن چه بود؟ آیا سعی می کرد انعکاسی از قدرت حاکم باشد یا واقعیات انقلاب را نشان دهد؟
نصیری: بحث این بود که به چه شکلی باید کارنامه انقلاب را مطرح کرد. من و برخی دیگر معتقد بودیم باید به عمق ماجرا رفت و واقعیات را گفت. اما آقای خرازی نگاه محافظه کارانه ای داشت.
ایرنا: حمید هوشنگی چه؟
نصیری: او حرفه ای به قضیه نگاه می کرد و آن دغدغه من را نداشت. البته به نظر من حرفه ای خالص وجود ندارد. شما در کار روزنامه نگاری یا مناسبات قدرت را بازتولید می کنید یا در مقابل آن می ایستید. فرض کنید در خیابان ها تظاهراتی برپا بود. می گفتند اگر این طرفی ها زدند ننویسید اما اگر آن طرفی ها پاسخ این آنها را کتک زدن دادند، بنویسید. اما ما زیر بار نمی رفتیم و هر دو را می نوشتیم.
ایرنا: برای نمونه، خبر تظاهراتی را که آن سال ها توسط مخالفان حجاب انجام شد، روی خروجی عادی ایرنا منتشر کردید یا درخروجی محرمانه یا همان ویژه قرار گرفت؟
نصیری: روی خروجی عادی خبرش را دادیم.
ایرنا: خروجی محرمانه ایرنا بعد از انقلاب راه انداخته شد، یا قبل از انقلاب هم بود؟
نصیری: قبل از انقلاب هم بود. ما ادامه دادیم. ما فعالیت مجاهدین خلق و بکش بکش های آن سال ها را هم روی خروجی عادی ایرنا و هم خروجی ویژه ایرنا منتشر کردیم. وقتی خود من بودم این ها را در خروجی عادی قرار می دادم. اما خرازی تلقی محافظه کارانه ای داشت و می گفت خبرگزاری نباید وارد هر دعوایی شود. من تعریف شیک تری داشتم و معتقد بودم باید بیشتر داخل وقایع شد و به آنها پرداخت.
ایرنا: خرازی به خاطر مناسباتی که با ساخت قدرت داشت چنین نگاه به تعبیر شما، محافظه کارانه ای داشت؟
نصیری: خرازی همیشه یک نگاه محافظه کارانه را داشته و دارد. ماندگاری اش در قدرت تا کنون هم به این خاطر است. اگر چنین تلقی ای نداشت بالاخره در این مرده باد، زنده بادها می افتاد. کمال (خرازی) البته بیش از هر کسی با من رفیق بود و هست. او آدم یک لاقبایی نبود. پرنسیپ های خاص خود را داشت. سابقه فعالیت قبل از انقلاب داشت و آن موقع شاید گرایش به نهضت آزادی داشت. اما بعد از انقلاب یک دفعه این طرف ی شده بود.
ایرنا: رابطه تان با عبدالمجید معادیخواه وزیر وقت ارشاد چطور بود؟
نصیری: او شدید به خبرگزاری پیچیده بود. من آن موقع مدیراخبار داخلی بودم. فشار بیشتر به من بود اما یک قدم عقب ننشستم.
ایرنا: فشاری که معادیخواه می آورد چه بود؟
نصیری: می خواست روی اخبار ایرنا کنترل داشته باشد. سابقه انقلابی نه چندان زیادی هم داشت. فکر می کرد چون وزیر ارشاد است می تواند خبرگزاری را کنترل کند. آن قدر گزارش ها علیه من در ایرنا زیاد شد که یک روز خرازی گفت برو و معادیخواه را ببین. گفتم حرفی ندارم. به دفتر معادیخواه زنگ می زنم و وقت می گیرم. به دفترشان می روم ولی اگر بیشتر از ۵ دقیقه پشت در معطل شوم، برمی گردم.
ایرنا: رفتید؟
نصیری: خیر. نرفتم. اهل این نبودم که بخواهم برای کارم، شرایطی را از کسی قبول کنم. ولی انجمن اسلامی های ایرنا نزد معادیخواه رفتند. انجمن اسلامی ایرنا ضد کمال(خرازی) بود. البته با من بیشتر مخالف بودند. مهرنوش جعفری هم همراه آنها بود. البته مهرنوش بچه خوبی بود. همان موقع هم من یادداشتی نوشتم که مهرنوش با این که تند و تیز می نویسد ولی اصالت دارد، برخلاف عده دیگری که اصالت ندارند.
یک تیمی هم از این طرف پیش معادیخواه رفت. بورقانی این ها بودند. تا روی صندلی نشسته بودند معادیخواه گفته بود شما بچه های آقای نصیری هستید!؟ گفته بودند بله ما بچه های نصیری هستیم.
ایرنا: معادیخواه به طور مصداقی به اخبار ایرنا ایراد می گرفت یا اشکالات وی کلی بود؟
نصیری: کلی بود. می خواست ایرنا را اداره کند و این مسایل اصلا برایش مهم نبود. کسی مصداقی به ما نگفت، یعنی هیچ کدام از وزرای ارشاد به آن مرحله نرسیدند که برای خبرگزاری مصداق تعیین کنند. این ها می خواستند از خبرگزاری به عنوان یک ابزار استفاده کنند. برای همین گاهی از قدرت تمکین می کردند. اما من هیچ وقت چنین کاری نکردم. البته هر مدیری که می آید می خواهد در ادامه پست بالاتری بگیرد. خبرگزاری هم می توانست یک ابزار خوب برای این هدف باشد.
ایرنا: دوره وزارت ارشاد سیدمحمد خاتمی چه؟
نصیری: یادم است نقدی نسبت به یک کتاب در ایرنا منتشر شد. من آن موقع از اخبار داخلی کنار کشیدم و مدیرکل اخبار بین الملل بودم. این کتاب راجع به ۲۸ مرداد نوشته و با مجوز ارشاد هم چاپ شده بود. برخی کارهای رضا خان مثل کشیدن راه آهن را هم بیان کرده بود. از وزارت ارشاد خاتمی، نامه ای به ایرنا نوشته شد که به نظرم خیلی زشت بود. این نامه درباره این نقد نگاشته شده بود. البته خود خاتمی آن را ننوشته بود و من می دانم چه کسانی این کار را کرده بودند. همه در ایرنا می گفتند چه کار کنیم؟
من گفتم: نامه را منتشر نمی کنیم.
گفتند: آخر نمی شود.
گفتم: می شود و مسوولیتش را من برعهده می گیرم.
خبر پخش شد که نصیری جلوی چاپ نامه ارشاد را در ایرنا گرفته است. همین باعث دعوای بین من و خاتمی شد. خاتمی هم که تازه وزیر شده بود می خواست مرا از خبرگزاری بیرون کند.
خلاصه از وزارت ارشاد آمدند و پرسیدند مشکل نامه چه است؟
گفتم: بی ادبانه است. وزارت ارشاد باید طرفدار نقد آرا باشد وبه نظرات متفاوت اجازه رشد و نمو دهد. این که در این نامه ایراد گرفته شده است که این کتاب مال نهضت آزادی است و در نامه فحش و بد و بیراه به نویسنده کتاب داده شده است، که نشد. این تغییرات را در نامه بدهید. در متن آن هم از خبرگزاری تشکر کنید که در ادامه فعالیت هایش به نقد کتاب هم رسیده است.
از ارشاد امدند گفتند نامه چه است گفتم نامه بی ادبانه است. یعنی چه وزارت ارشاد باید طرفدار نقد آرا باشد. نظرات متفاوت را اجازه نشو و نما بدهد. موضع ارشاد باید پدرانه باشد نه رقیبانه! اقتضای انقلاب این طور نوشتن نیست. به نظر من امام هم طرفدار برخورد پدرانه با این موضوعات است. نامه را اصلاح کردند و همانی شد که من خواسته بودم. بنابراین منتشرش کردیم. جالب است که همین در آینده، بستری برای رفاقت من و خاتمی شد.
ایرنا: گویی در زمان مسئولیت جنابعالی؛ اجلاس خبرگزاریهای کشورهای غیرمتعهد نیز توسط ایرنا برگزار شد. داستان چه بود؟
نصیری: اواخر دورانی که درایرنا مشغول بودم، تلاش کردم ریاست اجلاس خبرگزاری کشورهای غیرمتعهد را بگیرم.
نزد آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت رفتم. ایشان گفت: نصیری خام نباش! در این شرایط بین المللی ریاست این اجلاس را به ما نمیدهند.
پاسخ دادم: من آن را میگیرم آقای هاشمی. ولی اگر گرفتم چه؟
ایشان با ناباوری گفت: اگر گرفتی برای ما خیلی اهمیت دارد پس فکر خرج آن نباش!
وقتی با تلاش همکاران، میزبانی و ریاست این اجلاس را گرفتیم آقای هاشمی باورش نمیشد. کنفرانس در مدیریت، طرح مباحث و نتایج، ظاهراً فوق العاده بود و همه به حرفهای بودن آن اذعان داشتند. یکی از اعضای هندی کنفرانس گفت حتی در جزئیات کنفرانس هم اشکالی پیدا نشد. حضور عراق و کویت پس از اشغال عراق، کوبا، یوگسلاوی و … برای اولین بار با برنامه ریزی های انجام شده حضور نمایندگان آسیای مرکزی و همسایگان و اداره آن اهمیت بسیار داشت.
ایرنا: آقای هاشمی پول برگزاری این همایش را داد؟
نصیری: خیر. آن موقع دولت پول نداشت.
ایرنا: از چالشهای دیگر آن سالها بگویید؟
نصیری: سال بعد بود که در اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد و به عنوان رئیس خبرگزاریهای غیرمتعهد شرکت کردم. وقتی به تهران برگشتم دیدم در خروجی ویژه ایرنا، گزارشی درباره رابطه دختر و پسر نوشته شده است. معاون خبر را خواستم و گفتم این را چه کسی نوشته است؟
گفت: دو تن از همکاران ایرنا به نامهای فلان و فلان.
جالب است هر دو نویسنده گرایش انجمن اسلامی آن موقع ایرنا را داشتند. علی لاریجانی که وزیر ارشاد بود مرا خواست و گفت این گزارش دیگر چیست؟ گفت: اصلاً نباید وارد این مقوله می شدید.
گفتم: اتفاقاً باید خبرگزاری به این مقولات ورود پیدا کند. اما نحوه پرداخت مطالب درست نیست. کسی که شنا بلد نیست نباید وارد عمق ۴ متری شود.
گفت: مثلاً چگونه باید نوشته میشد.
برایش شرح دادم.
گفت: این طور اگر نوشته میشد اشکالی نداشت. اما حالا بگویید چه کسی این را نوشته؟
گفتم: به شما ارتباطی ندارد. من مسؤول خبرگزاری هستم و خودم هم باید پاسخگو باشم.
گفت: وقتی این گزارش نوشته شده شما ایران نبودهای؟
گفتم: بله و مدعی شدم تک تک خبرها را میخوانم و بعد اجازه انتشار آن را میدهم.
بعد لاریجانی نامهای را نشان من داد که یکی از مقامات خطاب به او نوشته بود و در آن درج شده بود که کسی که این مطلب را نوشته فاسق فاجر است.
گفتم: چرا این نامه را برای من ننوشتهاند. من رئیس خبرگزاری ام.
نامی را به ایشان نگفتم و مدتی بعد از خبرگزاری بیرون آمدم شنیدم یکی از آن دو خبرنگار نویسنده گزارش گفته بود حزب الله پیروز شد. اما سالها بعد شنیدم این خبرنگار گفت نصیری مرد بود و در مقابل فشارهای بیرونی از کارکنان، مردانه دفاع کرد.
در حالی که اگر فقط من کنار میکشیدم دستگیری آن دو نفر کاملاً محتمل بود. با آن جملهای که ان مقام نوشته بود نویسندگان این مطلب فاسق فاجرند.
ایرنا: در آن سالها دیگر چه اتفاقاتی در ایرنا افتاد؟
نصیری: یکی از مسائل دیگری که در آن ایام پیش آمد بمب گذاری منافقین در نزدیکی ایرنا بود. یک مغازه لوازم ورزشی فروشی در زیر ساختمان خبرگزاری بود که یک روز بمبی در آن منفجر شد. من خبر را روی خروجی عادی ایرنا قرار دادم با ذکر جزئیات. نوشتم امروز ساعت فلان در کوچه مجاور خبرگزاری بمبی منفجر شد و شدت انفجار به حدی بود که کفشهای مغازه کفش فروشی به خانههای اطراف پرت شد. البته آن موقع من مسؤول سرویس بین الملل ایرنا بودم و این خبر را هم در سرویس خود کار کردم. هر چند آقای خرازی برای انتشار اخباری با این مضامین تحفظ داشت و از طرفی بر اساس تعریف، نخستین خبر بیشترین اثر را بر جای گذاشته و توجه جلب میکند و اخبار و گزارشهای بعدی تنها در تبیین جزئیات موثرند.
ایرنا: از سایر فعالیتهایتان در ایرنا بگویید؟
نصیری: دانشکده خبر ایرنا هم در آن دوران تأسیس شد هر چند الان مدعیان متعددی دارد. حتی افزودن بعضی از دروس و نیز سیلابس دروس آن را بنده نوشتم. البته شروع کار از قرار با فوق دیپلم و سیر دروس آن تا لیسانس بود. دروسی مثل کامپیوتر و حقوق خبرنگاری را در این دروس قرار دادم. با این وصف دو دوره پیاپی در مدیریت بنده، دانشجو گرفته شد. البته بگویم که بسیاری از فارغ التحصیلان دانشکده های ارتباطات وقتی در آزمون استخدام ایرنا شرکت کردند در مصاحبه رد شدند چون توانایی لازم را برای خبرنگاری نداشتند. از اتفاقات دیگری که آن سالها رخ داد مجروح شدن سه تن از خبرنگاران ایرنا در جبهههای جنگ بود. عباس جعفری دولت آبادی دادستان پیشین تهران که در بخش آرشیو ایرنا کار میکرد به اتفاق اسلامی فرد و کریمی ترکش خورده و زخمی شده بودند.
علی اکبرجوانفکربه من زنگ زد و گفت دکترها میخواهند پای اسلامی فرد را قطع کنند. من مخالفت کردم و گفتم با مسؤولیت من او را به تهران بیاورید. با دو پرواز ابتدا اسلامی فرد را به تبریز و سپس به تهران آوردند و پایش را هم قطع نکردند. الان اسلامی فرد روی دو پای خود راه میرود. حتی خبر مجروح شدن این سه نفر را خود من به خانوادههایشان دادم با اینکه میدانید دادن این خبرها به خانوادهها کار آسانی نیست و هر کسی زیر بار آن نمیرود. همچنین حرمت پیش کسوتان را در ایرنا حفظ میکردم. هیچکس در سالهایی که در ایرنا مسؤولیت داشتم از من حتی یک بی حرمتی نسبت به پیشکسوتان ایرنا ندید. البته یک بار با حراست هم درگیر شدم.
ایرنا: چطور؟
نصیری: یک روز به من اطلاع دادند حراست به یکی از همکاران خانم که از خانوادهای محترم و متدین هم بود به خاطر اینکه کفش، مانتو و مقنعه اش یکدست طوسی و به اصطلاح با هم ست بود، گیر داده و از ورود ایشان به ساختمان ایرنا جلوگیری کرده است. این خانم مدیر بودند. من ایشان را همراه خود به ساحتمان مجلس شورای اسلامی هم میبردم. خانم محترمی بود. حتی در فضای آن سالها در جلساتم در مجلس به ایشان تریبون میدادم تا از طرحهای ایرنا بگوید.
با این اوصاف، حراست مانع ورود ایشان به ساختمان شده بود. به سرعت رئیس وقت حراست را خواستم و گفتم پوشش این خانم چه اشکالی دارد؟ ریاست حراست دلیل قانع کنندهای نداشت. به شرط ماندگاری در ایرنا و عذرخواهی ایشان از این خانم محترم و پذیرش آن از سوی خانم، از این قضیه اغماض کردم. آن خانم هم بلافاصله با دستور من به سر کار برگشت.
حراست کوتاه آمد و این خانم توانست با همان پوشش دوباره سرکار حاضر شود. البته بعد از ترک ایرنا دیدم که گزارشهای مضحک و دروغینی از سوی شخص یا اشخاص بداخلاقی در حراست علیه من نوشته شده بود. حداقل تا کنون هیچ معذرت خواهی از این بابت از من خواسته نشده است.
نظر شما