به گزارش همشهری در این میان گسترش زیرساختهای کار بر محور اطلاعرسانی مثل شبکههای اجتماعی هم اگرچه با ایجاد تکثر در کانالهای انتشار محتوا، نقش بسیار مهمی در رفع انحصار و بسط شفافیت ایفا کرده است، اما در عین حال، این بسترها هم زمینهای بکر برای کنشگری وسیع تخریبگران مجازی، روباتهای اجارهای و کمپینهای دروغپراکنی فراهم کردهاند و این مسئله فضای اطلاعرسانی را بیش از پیش مغشوش و آشفته کرده است. با تمام این اوصاف، اما جامعه از روزنامهنگاری حرفهای، علاوه بر اطلاعرسانی سریع، دقیق و شفاف، افشاگری علیه فساد را هم طلب میکند. این درحالی است که اگر در گذشته وظیفه روزنامهنگار فقط کشف حقیقت و اطلاعرسانی سریع و بهموقع از طریق رسانههای مکتوب و رادیو و تلویزیون بود و او این کار را در یک قالب تعریفشده و استاندارد انجام میداد، امروز مجبور است متناسب با مجاری فوقالعاده متکثر و متفاوت انتشار محتوا، لحن و ادبیات و نحوه نگارش و بیان خاصی را برگزیند و نمیتواند به قالبهای کلاسیک روزنامهنگاری بسنده کند. روزنامهنگار امروز هم باید ساختن ویدئوهای مستند را یاد بگیرد، هم راه و رسم تولید پادکست را بداند، هم بتواند برای مخاطب اینستاگرام، توییتر و تلگرام محتوا تولید کند و هم در بسترهای جدیدتر رسانههای اجتماعی همچون کلابهاوس و وبینارها مناظرههای تخصصی برگزار کند. همه اینها البته درحالی است که روزنامهنگاران همچنان درگیر حقوق اولیه خود هستند، نداشتن امنیت شغلی آنها را آزار میدهد و از همه بدتر اینکه با محدودیت و سانسور مواجهند و از سوی جامعه به فاصله گرفتن از مردم متهم میشوند. در همین چارچوب موضوعی و به بهانه روز خبرنگار با اهالی رسانه گفتوگو کردیم و از آنها خواستیم که از چالشهای این شغل در این روزگار بگویند.
فشار همزمان مردم و حاکمیت به خبرنگاران
جواد حیدریان که یکی از روزنامهنگاران باسابقه در حوزه محیطزیست ایران است و هماکنون در مجله تجارت فردا فعالیت میکند، شفافسازی درباره اخبار غلط در شبکههای اجتماعی را یکی از دغدغههای اهالی رسانه در سالهای اخیر میداند. او در اینباره میگوید: «حضور شهروند خبرنگاران در جامعه هم مفید است و هم مضر. مفید است چون در موقعیتهایی که خبرنگاران حضور فیزیکی ندارند، میتوانند نقشآفرینی کنند و مؤثر باشند، اما در بسیاری از موارد هم اطلاعات ناقص، غیرموثق و حتی غلطی ارائه میدهند که میتواند جریان اصلی اطلاعرسانی را تحتتأثیر قرار دهد و اجازه ندهد که تحلیل واقعی و درستی پیرامون یک موضوع شکل گیرد.» او معتقد است که نوع مهندسی اخبار در ایران هم به این بحران دامن زده و باعث شده که مرجعیت خبر از دست رسانههای رسمی خارج شود؛ « وقتی تمام راههای رسیدن خبرنگاران داخلی به اطلاعات و منابع اصلی مسدود میشود و در برخی موارد با آنها برخورد صورت میگیرد، این میشود که اخبار و اطلاعات غلط میدان را در دست میگیرد یا رسانههای فارسیزبان خارجی منبع میشوند. نمونه آن را در موضوع بحران آب میبینیم که وزارت نیرو به هیچ عنوان راضی نمیشود که اطلاعات در این حوزه را در اختیار خبرنگاران داخلی قرار دهد، اما با درز همین اطلاعات به رسانههای خارجی، جریان اطلاعات بهدست آنها میافتد و ما نیز بهعنوان خبرنگار داخلی باید به آنها استناد کنیم.» فشار دوجانبه به خبرنگاران داخلی از موضوعاتی است که حیدریان از آن گلایه دارد؛ « از یک طرف خبرنگاران برای بخشی از گزارشها از سوی دولتها و مراجع دیگر بازخواست میشوند و بعضا تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند و از طرف دیگر مردم آنها را متهم به نرساندن صدا و خواستهشان به ساختار حاکمیت میکنند. این تراژدی تمامی ندارد و بر سر اکثر مسائل تکرار میشود.»
هیچکس به فکر ما نیست
زهرا رفیعی، از خبرنگاران باسابقه اجتماعی در مطبوعات ایران است که هماکنون در روزنامه همشهری فعالیت دارد. او در اتوبوس حامل خبرنگارانی که در پیرانشهر واژگون شد، حضور داشت. اگرچه او در این حادثه آسیب جسمی چندانی ندید، اما روحش از فوت ۲خبرنگار جوان یعنی مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی هنوز جراحت دارد و نتوانسته همچون خبرنگاران حاضر دیگر در آن اتوبوس با این حادثه تلخ کنار بیاید. رفیعی میگوید، این حادثه به جز از دست دادن ۲جان عزیز، یک دستاورد تلخ دیگری هم برای او داشته؛ «باور عمیق به نداشتن امنیت شغلی؛ حتی این حادثه هم باعث نشد که مسئولان رسانهها و انجمنهای صنفی روزنامهنگاری به فکر نگارش و تصویب یک پروتکل درست و دقیق برای ماموریت خبرنگاران بیفتند. کل حادثه تا ۲هفته بر سر زبانها بود و بعد بدون هیچ دستاورد خاصی رها شد. جامعه فکر میکند خبرنگاران در امنیت بالا و با صرف هزینههای زیاد برای تهیه گزارش به ماموریت خارج از شهر میروند و دستگاههای دولتی آنها را همراهی میکنند؛ درحالیکه این حادثه نشان داد که اصلا اینگونه نیست و هزینه اندکی حتی صرف امنیت خودروی حامل خبرنگاران نمیشود.» او درباره نقدهای غیرمنصفانهای که در این مدت شنیده، میگوید: «همان اول عدهای گفتند تصادفات جادهای فقط برای خبرنگاران نیست و هر روز تعداد زیادی از هموطنان بر اثر این حادثه مصدوم شده یا جان خود را از دست میدهند، پس پیگیری و ناراحتی خبرنگاران بیمورد است و آنها باید به جای پیگیری حادثه خود، کل حوادث جادهای را ببینند و برای رفع آن گزارش بنویسند و کاری کنند؛ درحالیکه پیگیری این دو موضوع منافاتی با هم ندارد. جز این، مگر قبل از این حادثه خبرنگاران کم از حوادث جادهای و جانهای عزیزی که ستانده شد، گزارش نوشتند؟ ضمن اینکه خبرنگاران برای تهیه گزارش از وضعیت آب که زندگی مردمان همین سرزمین به آن وابسته است به سفر استانی رفته و حین ماموریتی که حالا کسی مسئولیت آن را قبول نمیکند، دچار حادثه شدهاند. اینگونه هم نیست که الان رسانهها تمام پتانسیل و هم و غم خود را صرف پیگیری این حادثه کنند که بگوییم از رانت روزنامهنگاری استفاده شده، فعلا تنها امید ما پرونده شکایتی است که در دادگاه داریم و وکیلی که داوطلبانه مسئولیت این پرونده را قبول کرده است.» رفیعی معتقد است که خبرنگاران حلقه واسطه بین جامعه و حاکمیت هستند که تنها به وظایف ذاتی خودشان عمل میکنند و اگر عدهای از آنها در این میان از هدف اولیه خارج شدهاند، دلیل نمیشود که به همه بدبین بود و با یک چوب آنها را راند.
آفت مرجعیتزدایی از رسانههای رسمی
برخی از اهالی مطبوعات معتقدند که برخوردهای سختگیرانه و سیاستگذاری غلط در حوزه رسانه باعث شده که تعداد زیادی از خبرنگاران عطای این شغل را به لقایش ببخشند؛ اتفاقی که تحریریهها را خالی از نیروهای خوشفکر، مجرب و حرفهای کرده و نتیجهای جز مرجعیتزدایی از رسانههای رسمی نداشته است. محمد طاهری، سردبیر مجله تجارت فردا جزو همین گروه است. او میگوید: «وقتی ریسک فعالیت روزنامهنگاری در کشور افزایش یافت و وزارت ارشاد به دخالت در اداره مطبوعات روی آورد، بسیاری از خبرنگاران خلاق از این شغل دست کشیدند یا از کشور مهاجرت کردند و تحریریهها از وجود آنها بیبهره شد.» او بیشترین آسیب را متوجه مطبوعات در بخش خصوصی میداند و در اینباره توضیح میدهد: «محدودیتهای متعدد موجب شد نهادها و سازمانهای دولتی و حاکمیتی به جای بخش خصوصی روزنامه تاسیس کنند که هماکنون ما را با هفتنوع مالکیت سرگشته رسانهای در کشور مواجه کرده است؛ مالکیت مبتنی بر دولت، مالکیت حاکمیتی، مالکیت عمومی، مالکیت غیررسمی دولتی، مالکیت نهادهای شبهدولتی، نهادهای حاکمیتی غیردولتی و در نهایت مالکیت خصوصی. این آشفته بازار باعث شد که در قدم اول کسبوکار روزنامهها غیررقابتی شود. در قدم دوم بهمرور اعتماد مردم از این رسانهها سلب شود و در قدم بعدی روایت رسمی حذف و روایت غیررسمی جایگزین آن شود.» سردبیر مجله تجارت فردا ادامه داد: «یک زمانی تحصیل در رشته روزنامهنگاری پررونق بود و روزنامهنگاری در ایران منزلت اجتماعی داشت و فضیلت بهحساب میآمد و اهالی مطبوعات نزد جامعه افراد قابل احترامی بودند اما هماکنون اینگونه نیست. چون سیاستهای غلط وزارت ارشاد و معاونت مطبوعاتی در دادن سهمیه کاغذ و یارانه به جایگاه رسانهها آسیب جدی وارد کرد.»
خبرنگاران در بین ۲بحران
۲بحران اقتصادی ایران و اپیدمی کرونا، خبرنگاران را هم بینصیب نگذاشته است. از یک سو اغلب خبرنگاران حوزه سلامت همچون کادر درمان بهطور مستقیم درگیر حواشی بیماری کرونا هستند و برای تهیه گزارش باید دائم به مراکز درمانی و داروخانهها حاضر بروند و از سوی دیگر خبرنگاران حوزههای خبری دیگر بهدلیل تداوم موجهای جدید کرونا مجبور به دورکاری شدهاند. بحران اقتصادی هم که گرانی کاغذ و کاهش تعداد صفحات روزنامهها و مجلات را رقم زده و مدیران رسانهها را مجبور به تعدیل خبرنگاران کرده است. نرگس جودکی، سردبیرسابق روزنامه شهروند و دبیر اجتماعی ماهنامه شبکه آفتاب در اینباره میگوید: «بیشترین آسیب دوران کرونا برای خبرنگاران حوزه بهداشت و درمان است، زیرا آنها بیشتر از بقیه در معرض اخبار و آمار ناخوشایند قرار میگیرند و باید برای تهیه گزارش در بیمارستانها و مراکز درمانی حاضر شوند. دورکاری و کاهش گزارشهای میدانی هم از آسیبهایی است که در این دوره به خبرنگاران بهخصوص در حوزه اجتماعی وارد شد. بهعنوان سردبیر مهمترین دوراهیای که بر سر آن قرار گرفتم این بود که در شرایط کرونا تا چه حدی باید خبرنگاران را برای تهیه گزارش به سطح جامعه فرستاد.» او معتقد است که در این دوره وضعیت اقتصادی خبرنگاران بیش از هر زمان دیگری رو به وخامت رفته است؛ «با توجه به افزایش فعالیت رسانهها در دوران کرونا، مسئولان فرهنگی کشور باید توجه بیشتری به امنیت و حقوق اقتصادی خبرنگاران نشان دهند تا رسانهها بتوانند نقش نظارتی خود را حفظ کند چون زمانی که رسانهها بحران و محدودیت کمتری داشته باشند، روند توسعه کشور نیز تسریع میشود.»
نظر شما