در کارزار انتخاباتی آمریکا، ترامپ به سراغ خرید بیگ دیتای توییتر رفت تا میزان بازنشر هر کلمه از سخنرانی‌اش را دریابد و برای تبلیغات انتخاباتی خود را آماده کند. آیا چیزی که او خرید، تنها مشتی کلمه بود؟

همه نقاطی که امکان دارد مجرم آنجا پنهان شود، تحت محاصره پلیس است. نفوذ به مخفیگاهش دشوار و ریسک بزرگی است؛ چون هم مسلح است، هم به اندازه کافی انگیزه برای چند فقره قتل دیگر دارد. اگر این فرصت از دست برود، شاید دیگر هیچ‌گاه دست پلیس به او نرسد. دو تن از ماموران پلیس وارد خانه می‌شوند و درگیری مسلحانه بالا می‌گیرد. آن دو مامور گلوله خوردند و شدیدا مجروح شدند؛ اما بهروز حاجیلو نتوانست از دست پلیس قصر در برود و در این درگیری مسلحانه کشته شد.

بهروز حاجیلو که بود؟ اراذل شهر همدان خیلی خوب می‌توانند معرفی‌اش کنند؛ ولی اردیبهشت ۹۸ رسانه‌های داخلی اینگونه معرفی‌اش کردند: قاتل طلبه همدانی. حاجیلو یک روز قبل از مرگش، امام جماعت مسجد کربعلی همدان را به ضرب گلوله کشته بود؛ اما با مرگ حاجیلو پرونده این قتل بسته نشد.

 پای یک زن در میان است

یک هشتگ توییتری پای یک نام دیگر را به این پرونده باز کرد: مهناز افشار. کاربران توییتر با هشتگ «#مهناز_افشار_را_محاکمه_کنید» خواستار برخورد قضایی با وی شدند. کل ماجرا زیر سر یک ریتوییت بود. ظاهر قضیه چنین بود: یک روحانی زنان ایرانی را به نکاح موقت با نیروهای حشدالشعبی دعوت کرده بود. اما باطن قضیه، خبر از جعلی بودن آن اکانت توییتری داشت. مهناز افشار اما بی‌خبر از باطن قضیه، این توییت را بازنشر داده بود و خواستار محکومیت این دیدگاه شد. البته افشار بلافاصله پس از احراز جعلی بودن این اکانت، توییتش را پاک و عذرخواهی کرد؛ اما از دید کاربران فضای مجازی، این پاک کردن چیزی را عوض نمی‌کرد. کاربران اعتقاد داشتند آن توییت پیش از آنکه پاک شود، به نفرت پراکنی و بدبینی موجود، ضریبش را بخشیده بود.

یک ریتوییت واقعا می‌تواند اینقدر موثر باشد؟ برای پاسخ به این سوال عجله نکنید. به چند دیالوگ از داستان کوتاه «آوای تندر» دقت کنید:

«ممکنه ما در طول سفرمون به گذشته جونور مهمی رو بکشیم. یک پرنده کوچولو، یک سوسک، یا حتی یه گل. این‌طوری یک حلقه مهم توی زنجیره رشد گونه‌ها رو نفله کردیم.»

+یعنی چی؟

-فرض کن ما تصادفا یک موش بکشیم. این یعنی همه خاندان بعد از این موش نفله شدند. درسته؟

+درسته.

- و همینطور خاندان‌های خاندان این یک دونه موش. با یک کوبیدن پا روی زمین، اول یکی، بعد یک دوجین، بعد یک هزار و یک میلیون و لابد یک میلیارد موش نابود میشه.

+خب بمیرن! که چی؟

-پس تکلیف روباه‌هایی که زنده این موشها رو نیاز دارند چی میشه؟ بخاطر نبود هر ده موش یک روباه می‌میره. به خاطر نبود هر ده روباه، یک شیر از گرسنگی سقط میشه. بخاطر نبود هر یک شیر، همه گونه‌های حشرات، ‌ کرکس‌ها، میلیاردها میلیارد گونه حیاتی توی آشفتگی و نابودی می‌افتن. خلاصه همه اینها یعنی که: پنجاه و نه میلیون سال بعد، یک انسان غارنشین، میره که برای غذا خرس وحشی‌ای یا ببر گراز دندانی شکار بکنه. منتها رفیق، تو همه ببرهای این منطقه رو زیر قدمات لگدمال کردی. اون هم فقط با له کردن یک موش زیر پات!....

بعید است کسی قانون علیت را رد کند. همه متفق القولیم که «هر معلولی علتی دارد»؛ همه ما باور داریم امروز، زاده افعال دیروز است و فردا، زاده افعال امروز. این گردش ایام یک زنجیره می‌سازد که هر دانه زنجیر آن، از دانه قبلی اثرپذیر و بر دانه بعدی اثرگذار است. ولی شاید کمی عجیب به نظر برسد که بگوییم «معلولی بزرگ، می‌تواند علتی کوچک داشته باشد».

فقط بخاطر۰.۰۰۰۱۲۷!

لورنز، ریاضیدان و هواشناس آمریکایی در سال ۱۹۶۱، یک روز که پشت سیستم نشسته بود و با نرم‌افزار مدل‌سازی آب و هوا کار می‌کرد، حس کنجکاوی‌اش گل کرد و یکی از داده‌های ورودی آب‌وهوا را از ۰.۵۰۶ به ۰.۵۰۶۱۲۷ افزایش داد. با این افزایش، همه پیش‌بینی‌های آب‌وهوایی، تغییرات بزرگ و قابل توجهی به خودشان دیدند. تغییراتی که اصلا به آنها نمی‌آمد کار ۰.۰۰۰۱۲۷ نیم وجبی باشند! همین اتفاق، انگیزه‌ای برای لورنز شد تا مقاله‌ای بنویسد تحت عنوان: «آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تگزاس شود؟» مقاله‌ای که می‌گفت بال زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تگزاس شود. همین مقاله، اثر پروانه‌ای را به اثبات رساند.

اثر پروانه‌ای؛ از جنگ تا انتخابات

نگاهی به رویدادهای گوشه و کنار جهان کافیست تا پی ببریم علت‌ها را نباید از روی جثه‌شان قضاوت کرد:

  • راننده ماشین حامل ولیعهد اتریش-مجارستان، در خیابان‌های بوسنی به جای مسیر همیشگی از مسیر دیگری می‌رود و در راه، با ملی‌گرای صرب برخورد می‌کنند و ولیعهد ترور می‌شود و جنگ جهانی اول رخ می‌دهد. تغییر مسیری که منجر به جنگی بزرگ می‌شود!

  • در آخرین بازی از دور گروهی مسابقات آسیایی، وینگر تیم فوتبال الاهلی، در یک موقعیت دو به یک با دروازه‌بان تیم الدحیل، بدون توجه به موقعیت بهتر یار خود نسبت به دروازه، توپ را درون دستان دروازه‌بان حریف جای می‌دهد و تیمش را از صعود به دور بعد ناکام می‌گذارد تا تیمی به جای آنها صعود کند که در همان سال قهرمان آن رقابت‌ها می‌شود. یعنی یک تصمیم اشتباه و عدم پاس، تیمی که در آستانه سقوط از رقابت‌ها بوده را قهرمان می‌کند.

  • در کارزار انتخاباتی آمریکا، ترامپ به سراغ خرید بیگ دیتای توییتر می‌رود تا میزان بازنشر هر کلمه از سخنرانی‌اش را دریابد و برای تبلیغات انتخاباتی آتی خود را آماده کند. یعنی این کلمات هستند که تعداد هواداران و در نتیجه تعداد رای‌های رئیس جمهور بعدی آمریکا را کم و زیاد می‌کنند!

انصاف داشته باشیم و نگوییم آنچه ترامپ از توییتر خرید، یک مشت کلمه بود. حقیقتا هر کدام از آن کلمه‌ها، یک سرباز پیاده نظام بودند که یک لشکر عظیم را به سوی افکار عمومی می‌فرستاد و سرنوشت ریاست جمهوری آمریکا را رقم می‌زد. آنچه ترامپ خرید، قطعا چیزی فراتر از یک مشت کلمه بود و یقینا کلماتی که ما هر روزه بوسیله آنها به اتفاقات گوناگون واکنش نشان می‌دهیم نیز فراتر از مشتی کلمه‌اند. حالا اگر یک کاربر معمولی باشیم، پیاده نظام این میدان هستیم و اگر مشهور باشیم و اسم و رسم دار، سواره نظامیم. این ما هستیم که تجمعات را، پویش‌ها را، اعتراضات را و حتی انقلاب‌ها را به راه می‌اندازیم یا خنثی می‌کنیم.