تهران- ایرنا مدرسه- ابزار رسانه گاه زندگی یک فرد را تغییر می‌دهد، گاه صدها انسان را شاد می‌کند و گاه نتیجه یک جنگ را، آن هم جنگی به عظمت جنگ جهانی، تحت تأثیر قرار می‌دهد. گوبلز، استاد مسلم رسانه، این ابزار را در نهایت قدرت خود به خدمت آلمان نازی درآورد. وجهه‌ای رعب‌آور از دنیای رسانه‌ در طول تاریخ.

«همه‌­ی این افراد جوان طرف من هستند و چشمشان به دهان من دوخته شده است، چون می‌توانم بی‌پرده هر چیزی را [که] باید گفته شود به سمع و نظر پیشوا برسانم.»

یوزف گوبلز، معتمدترین دستیار هیتلر و از مهم‌ترین مهره‌های شطرنج نازیسم بود. وزیری که بعد از کیش و مات شدن نازی­‌ها، به زندگی خود پایان داد.

کتاب «آخرین روزها - یادداشت‌های روزانه گوبلز»، به قلم یوزف گوبلز و به همت هیو تره‌ور روپر، بازتابی از خاطرات وزیر تبلیغات و رهبر بسط ایدئولوژی نازیسم است. این کتاب، نشان‌دهنده‌­ی آخرین تپش‌­های قلب حکومت نازی است که با برپایی دیوار برلین، هم­زمان شده­‌است. روایتی از روزهای جنگ جهانی دوم که سرشار از امید است.

دروغ هرچه بزرگ‌تر، برای مردم باورپذیرتر

یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر و مسئول ارائه‌­ی تصویر پیشوا به نازی‌ها بود. تصویری بزرگ و قابل اعتماد؛ همان تصویر مستحکم و شکست‌ناپذیری که برای طرح‌ریزی ایدئولوژی نازیسم و جنبش هیتلر باید به آن پرداخته می‌شد. هوش سیاسی گوبلز در کنار وفاداری بی‌کران او به پیشوای خود، هیتلر، قابل توجه­ است. گوبلز بر اساس جمله‌­ی تاریخی هیتلر، «دروغ هرچه بزرگ‌تر، برای مردم باورپذیرتر»، عمل می‌کرد و تصویری آن‌چنان باشکوه از ایدئولوژی نازیسم و قدرت هیتلر به نمایش می‌گذاشت که کمتر کسی می‌توانست بی‌اعتنا از کنار آن عبور کند.

گوبلز، اهمیت صنعت فیلم را برای شکل دادن ذهن مردم و پیشبرد اهداف نازیسم، دریافت و آن را به امضای شخصی خود تبدیل کرد. تسلط بر رسانه‌­های زمان خود، توانایی کنترل اندیشه‌­ی مردم و ارتقای قدرت هیتلر را به او بخشید.

وسواس و آشفتگی، لابه‌لای خطوط منظم گوبلز

در بسیاری از گزارش‌هایی که از روحیات گوبلز باقی مانده‌اند، آشفتگی مشهود است. وسواسی که او را ملزم به هر روز نگاشتن و ثبت دقیق خاطراتش می­‌کرد. یادداشت‌ها و نوشته‌های گوبلز، از معدود روایات دست اول حوادث جنگ جهانی دوم و تصمیم‌گیری‌های پشت پرده‌­ی هر حادثه هستند. این مجموعه­‌ی باارزش برای اولین بار در سال ۱۳۹۹ توسط هوشنگ جیرانی به زبان فارسی برگردانده شد و در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به چاپ رسید. روایت یادداشت‌های روزانه­‌ی  گوبلز از جنگ جهانی، متفاوت از دیگر روایات است. امید و باور گوبلز به سیاست هیتلر و نحوه‌­ی بیان احساسات او نسبت به رهبران جبهه‌های مخالف، در کنار ایده پردازی‌هایش برای حفظ تصویر ارتش آلمان حتی در واپسین لحظات، روایتی خاص و به یاد ماندنی آفریده­‌است که هر خواننده‌ای را به تفکر وا می‌دارد.

کشمکش میان احساسات و منطق گوبلز، برای تصمیم‌گیری­‌های مهم سیاسی در گفتگوهای درونی او مشهود است. ایمان گوبلز به آرمان‌های نازیسم و حس وطن‌پرستی عمیقش، گاه همراه با حسرت و گاه با غرور از زیر خاکستر ناامیدی زبانه می‌کشد و فرازوفرودهایی را به نمایش می‌گذارد که بی‌شباهت به آخرین دم و بازدم‌­های حکومت هیتلر نیست.

پنجره‌ای روشن به دوران تاریک تاریخ

بخش اعظم کتاب آخرین روزها، اشاره به پایان دوران درخشش و آغاز افول حکومت نازی‌ها دارد. روزهایی که گوبلز با سلاح مخصوص خود، به امیدبخشی پرداخته و تا آخرین لحظه برای حفظ شکوه و عظمت هیتلر و جبهه­‌ی آلمان جنگیده ­است.

«نامه‌هایی که این روزها دریافت می‌کنم نشان می‌دهد که روحیه جنگندگی در آلمان به نقطه‌­ی حضیض خود رسیده است. البته انبوهی از نامه‌ها در حال رسیدن هستند که دربرگیرنده­‌ی ستایش فراوان از فعالیت‌های مطبوعاتی و سخنرانی‌های من هستند. آخرین سخنرانی من تأثیر خوبی داشته است. طبیعتاً از آنجا که نتوانستم جز مسئله عقب‌نشینی‌ها به پیروزی‌های نظامی اشاره کنم، این سخنرانی نمی‌توانست تأثیر زیادی داشته باشد. از یک سو مردم به‌ویژه قدردان طمأنینه‌­ی این سخنرانی بودند. از سوی دیگر گاه‌گاهی از من خواسته شده که شور و حرارت بیشتری را چاشنی آن کنم. به نظرم بسیاری از مردم بیشتر خواهان لحنی آرام هستند تا عصبی.»

با پیش رفتن تاریخ به سمت سقوط هیتلر و نازی‌ها، آشفتگی و نگرانی در خطوط خاطرات گوبلز پررنگ‌تر و پررنگ‌تر می‌شود. نارضایتی عام از عملکرد ارتش هیتلر در جنگ و درهم شکستن تصویر شکست‌ناپذیر پیشوا که بنای اتحاد نازی‌ها به شمار می‌رفت، ترسی در دل سران نازیسم برانگیخت که در میان خطوط «آخرین روزها» به خوبی لمس می‌­شود.

یک پله عمیق‌تر

نکته­‌ی جالب توجهی که در این کتاب به چشم می‌خورد، اهمیت تأثیرگذاری تبلیغات و رسانه می‌باشد. از معرفی گوبلز به عنوان بانفوذترین دستیار هیتلر، تا پایه‌گذاری دقیق هر بخش از تبلیغات و برنامه‌ریزی برای ارتباط با مخاطبین مختلف، همگی بر این سیاست مهم متمرکز هستند. هویتی که پایه و بنیاد نازیسم را حفظ می‌کرد و با ترک خوردن آن، محبوبیت و تقدس هیتلر نیز در هم شکست. همان‌طور که در یادداشت‌های روزانه­‌ی گوبلز نیز به چشم می‌خورد، رقیب سرسخت هیتلر و گوبلز به‌عنوان فرمانده­‌ی سنگر تبلیغات، نه قدرت نظامی دشمن که رهبران بانفوذ و محبوبیت ایشان بود. بارها در میان نوشته‌های گوبلز نام چرچیل دیده می‌شود و اقدامات تبلیغاتی او علت ناآرام شدن وزیر تبلیغات هیتلر بود.

بخش­‌های مهم تبلیغات؛ مانند سخنرانی، برنامه‌­های رادیویی، حرکات نمادین و حتی نمایش‌­هایی که اجرای آن‌­ها در زمان جنگ بیهوده به نظر می­‌رسند، به خوبی طراحی شده بودند. این تبلیغات نشان می‌­داد، حکومت نازی بیش از هرچیزی، وابسته و مدیون شخص هیتلر و سیاست­‌های او بود.  

نگرانی گوبلز بعد از هر سخنرانی و بررسی دقیق تمام نامه‌هایی که به دستش می‌رسید؛ علی‌رغم مسئولیت‌های بسیارش، نشان از تاثیر او بر افکار عمومی بود. مسئولیت سنگین تزریق امید به مردم و سربازان در جنگ در برابر دریافت اعتماد، تنها خط‌مشی گوبلز به شمار می‌رفت.

گاه در نوشته‌های او می‌بینیم که چطور حتی همکاران خود را با همین معیار سنجیده و در برابر کم‌کاری‌های آنان واکنش پرخاشگرانه‌ توأم با نامیدی نشان می‌دهد. گویی در نظر گوبلز برای موفقیت، به عاملی فراتر از قدرت نظامی، همانند سلاحی نامرئی، نیازی مبرم وجود داشت؛ عاملی با عنوان قدرتِ محبوبیت.

«با اسپرینگ، سردبیر رایش، جدی برخورد کردم. به‌خاطر اشتباه تازه‌ای که این روزنامه مرتکب شده بود. نمی‌خواهم اجازه دهم که رایش به‌مرور به یک روزنامه­‌ی ورشکسته تنزل کند، باید احترام نام خود را پاس بدارد و پرچم مقاومت ما را به اهتزاز درآورد. غیر قابل اغماض است که روزنامه رایش بخواهد محلی برای یاوه‌گویی‌های روشنفکری باید، این روزنامه باید مضمون‌های جنگی آلمان را در بهترین قالب‌های هوشمند، روشنگرانه و اثرگذار ارائه کند.»

می‌توان به راحتی ادعا کرد که در کنار جنگ نظامی، آلمانِ نازی همواره در جبهه‌ای دیگر، در نبرد بر سر محبوبیت و مقبولیت، شمشیر می‌زد و مشغول مبارزه بود.

«خلاصه اینکه ما در مرحله‌ای از جنگ هستیم که به دلیل تلفات بالای دشمن، می‌توانیم احترام آن‌ها را نسبت به خود برانگیزیم. بی‌تردید این وضعیت اثر عمیقی روی افکار عمومی می‌گذارد.»

کتاب یادداشت‌های روزانه‌­ی  گوبلز، آخرین روزهای جنگ جهانی را به تصویر می‌کشد. ما را به میزهای تصمیم‌گیری حمله‌های نظامی جنگ می‌برد و کوچک‌ترین حرکات و اتفاقات پشت پرده‌­ی سیاست‌های هیتلر، رهبر جنبش نازیسم را برایمان روشن می‌کند.

گوبلز شعاری معروف داشت که آن را هر لحظه فریاد می‌زد. «آیا شما یک جنگ تمام‌عیار می‌خواهید؟» یک جنگ تمام‌عیار، معانی مختلفی می‌تواند داشته باشد؛ اما برای یوزف گوبلز، به معنای استفاده از تمام ابزارهای موجود برای پیروزی است.

گوبلز به تاکتیک‌­های نظامی‌ای برای پیروزی در میان جنگ پرداخته است که بر اندیشه و قلب مردم اثر دارد. او از تبلیغات در مسیر موفقیت استفاده کرده است.

سرانجام پس از ورود ارتش سرخ به برلین، در ۱ می ۱۹۴۵ و در ۴۷ سالگی، گوبلز به زندگی خود پایان داد. او که بخش بزرگی از زندگی خود را صرف تبلیغ اندیشه­‌های هیتلر کرده بود، نتوانست پس از پیشوایش به حیات خود ادامه دهد.