بسیاری از تئوری‌های ما براساس استدلال‌های نادرست و یا یک باور غیر منطقی شکل می‌گیرد. باورهایی که گاه یک عطسه را دلیل فاجعه و یا یک پیروزی را برای نوشیدن لیموناد فرض می‌کنند. اتفاق اول، دلیل اتفاق دوم فرض می‌شود بدون این که هیچ ربطی به هم داشته باشند.

استدلال نادرست تعاقب یا post hoc (برگرفته از واژۀ post hoc ergo propter hoc به معنای «پس از این، بنابراین، به خاطر این») یک مغالطه‌ی منطقی است و زمانی رخ می دهد که شخص فرض کند چون یک رویداد پس از دیگری رخ داده است، بنابراین رویداد دوم باید ناشی از اتفاق اول باشد.

به عنوان مثال، استدلال غلط post hoc زمانی اتفاق می‌افتد که فرد تصور کند آب پرتقال می‌تواند آنفولانزا را درمان کند، زیرا زمانی که آنفولانزا داشته، آب پرتقال نوشیده و چند روز بعد احساس بهتری داشته است.

استدلال غلط post hoc مهم‌ترین و اساسی‌ترین بخش بسیاری از استدلال‌های نادرست است. در مقالۀ حاضر بیشتر دربارۀ این استدلال نادرست خواهید آموخت و در شماره‌ی بعدی آن خواهید دید که چگونه می‌توانید به طور مؤثر به آن پاسخ داده و خودتان از آن اجتناب کنید.

مثال هایی از مغالطه‌ی تعاقب

نمونه ای از استدلال غلط تعاقب این ادعا است که اگر خروس بلافاصله قبل از طلوع خورشید بانگ می‌زند، بدان معناست که خروس باعث طلوع خورشید شده‌است.

نمونه‌های دیگری از استدلال غلط post hoc در زمینه‌های مختلف مانند علم، پزشکی، روانشناسی، اقتصاد، تجارت، حقوق و سیاست به چشم می‌خورند. به عنوان مثال:

  • در امور مالی و سرمایه‌گذاری: عموماً مردم فرض می‌کنند که چون رویداد خاصی پیش از افزایش یا کاهش قیمت سهام رخ داده‌است، پس آن رویداد لزوماً علت تغییر قیمت است.
  • در بازاریابی و تبلیغات: شرکت‌ها گاهی اوقات از استدلال غلط post hoc استفاده می‌کنند تا نشان دهند که محصول آن‌ها به نوعی سودمند است. برای مثال، یک شرکت ممکن است بگوید که «پس از ارائه‌ی دروس آمادگی برای امتحان، میانگین نمره امتحان در آن سال حدود۵% افزایش یافت»؛ در حالی که این بدان معنا نیست که دروس آمادگی برای امتحان آن‌ها موجب چنین افزایشی بوده است. شاید امتحان ساده‌تر بوده است.
  • در پزشکی: نمونۀ قابل توجهی از استدلال نادرست post hoc در بحث‌های شبه علمی وجود دارد که نشان می‌دهد بین واکسیناسیون و اوتیسم ارتباطی وجود دارد. همانطور که در یکی از مطالعات بیان شد، دکتر اندرو ویکفیلد خاطر نشان کرد که اوتیسم در کودکان مورد مطالعه با واکسیناسیون MMR مرتبط است، زیرا علائم رفتاری این اختلال ابتدا پس از واکسینه‌شدن کودکان ظاهر شد. با این وجود، در این مشاهدات، این حقیقت نادیده گرفته‌شد که علائم اوتیسم در حدود ۱۲ ماهگی بروز می‌یابند که در این زمان کودکان معمولاً اولین دوز واکسن MMR را دریافت می‌کنند.

علاوه بر این، استدلال نادرست post hoc می‌تواند افراد را به سمت تفکرات خرافی سوق دهد (که به آن تفکر جادویی نیز گفته می شود). در این صورت، افراد فرض می کنند که وقایع تصادفی و غیر مرتبط به شیوه‌ای علمی، به ویژه در اثر ماورالطبیعه، به هم مرتبط‌اند. برای مثال، یک هوادار ورزش که در خانه بازی‌ها را دنبال می‌کند ممکن است متوجه شود هر بار که لیموناد می‌نوشد، تیم مورد علاقه‌اش عملکرد خوبی دارد. بنابراین، به این باور می‌رسد که نوشیدن لیموناد در خانه به تیم‌شان کمک می‌کند تا در زمین بازی خوب عمل کنند.

در نهایت، استدلال نادرست post hoc گاهی اوقات با مغالطات دیگر هم ترکیب می‌شود. به عنوان مثال، نمونۀ سادۀ زیر را از استدلال post hoc در زمینۀ آمار جرم و جنایت در نظر بگیرید:

میزان جرم و جنایت پس از روی‌آوردن مردم به بازی‌های ویدیویی افزایش یافت، بنابراین بازی‌های ویدئویی مسئول افزایش نرخ جرم و جنایت هستند.

در اینجا، post hoc را می‌توان با مغالطه‌ی دیگری به نام انکار گزاره‌ی مقدم ترکیب کرد. این مغالطه زمانی رخ می‌دهد که شخص به اشتبا فرض کند: «اگر A و سپس B درست باشد، بنابراین، اگر A نباشد، B نیز نباید صحیح باشد.» برای مثال:

 میزان جرم و جنایت پس از روی‌آوردن مردم به بازی‌های ویدیویی افزایش یافت، بنابراین اگر مردم بازی‌های ویدیویی را متوقف کنند، نرخ جرم افزایش نخواهد یافت.

به همین ترتیب، استدلال غلط post hoc را می‌توان با مغالطۀ دیگری به نام مغالطۀ تصدیق تالی ترکیب کرد. این مغالطه زمانی رخ می‌دهد که شخص به اشتباه فرض کند: «اگر A و سپس B درست باشد، بنابراین، اگر B نباشد، A نیز  نباید صحیح باشد.» برای مثال:

میزان جرم و جنایت پس از روی‌آوردن مردم به بازی‌های ویدیویی افزایش یافت، بنابراین اگر نرخ جرم و جنایت افزایش نمی‌یابد، به این معنی است که مردم بازی‌ ویدیویی انجام نمی‌دهند.

ساختار مغالطه‌ی تعاقب

شکل اصلی استدلال post hoc ergo propter hoc را می‌توان به شرح زیر بیان کرد:

  • A قبل از B اتفاق افتاده‌است، بنابراین A باعث B شده‌است.

این مغالطه بر پایۀ این فرض نادرست است که اگر رویدادی پیش از رویداد دیگر اتفاق بیفتد، پس بایستی رویداد اول علت اتفاق دوم باشد. این فرض اغلب به صورت ضمنی است، یعنی اینکه مردم به صراحت آن را بیان نمی‌کنند و گاهی اوقات حتی از اینکه در استدلال خود بر آن تکیه می‌کنند، غافل‌اند.

یکی از دلایلی که مردم از این نوع استدلال به طور ناخواسته استفاده می‌کنند این است که، به طور کلی، رویداد A باید قبل از رویداد B اتفاق بیفتد تا رویداد B را ایجاد کند (البته مسلماً استثناهایی در این مورد وجود دارد، مانند زمانی که کسی برای آماده‌سازی رویداد B در رویداد A شرکت می‌کند). با این وجود، صرفاً به این دلیل که این نوع ترتیب زمانی برای وجود ارتباط علّی بین دو رویداد ضروری است، به این معنا نیست که چنین ارتباطی لزوماً وجود دارد. علاوه بر این، پدیده‌های شناختی مختلفی وجود دارد که می‌تواند افراد را به صورت ناخواسته در معرض استفاده از این مغالطه و یا باور به استدلال‌هایی قرار دهد که توسط دیگران و بر پایۀ این مغالطه مطرح می‌شوند. از میان این‌ها، به عنوان مثال، می‌توان به چنین مواردی اشاره کرد: «زمانی که افراد بر اساس اطلاعات ناکافی یک رابطۀ علت و معلولی را فرض می‌کنند؛ ارتباط پنداری. زمانی که افراد رابطۀ میان رویدادهای غیر مرتبط را در نظر می گیرند؛ سوگیری تأییدی. در مواردی که افراد به گونه‌ای اطلاعات را جستجو می‌کنند، مورد توجه قرار می‌دهند، تفسیر می‌کنند و به یاد می‌آورند که باورهای قبلی آن‌ها را تأیید کند.»

با این وجود، افراد ممکن است عمداً و حتی زمانی که از استدلال نادرست آن آگاه هستند، از این مغالطۀ غلط استفاده کنند. این مورد، به عنوان مثال، زمانی رخ می‌دهد که مردم بخواهند شخص دیگری را در هنگام بحث بر روی موضوعی قانع کنند. در چنین مواردی، شخصی که از مغالطه استفاده می‌کند، ممکن است آن را با سایر تکنیک‌های بلاغی ترکیب تا استفاده از آن را پنهان کند. از این تکنیک‌های بلاغی می‌توان به مبهم‌گویی، درازگویی و اطناب و رد گم‌کنی اشاره کرد.

مغالطۀ post hoc به طور کلی شامل رویدادها یا انواعی از آن‌ها می‌شود. به عنوان مثال، وقتی صحبت از افرادی می‌شود که ادعا می‌کنند واکسن‌ها باعث اوتیسم می‌شوند، ممکن است این استدلال را در مورد واکسن خاصی که برای شخص خاصی تجویز شده است، مطرح کنند (یعنی در مورد یک رویداد خاص) و یا اینکه آن را به طور کلی در مورد واکسن‌ها بیان کنند.