پروپاگاندا، انتشار اطلاعات- حقایق، استدلالها، شایعات، نیمه حقایق یا دروغ- برای تاثیر گذاشتن بر افکار عمومی است. پروپاگاندا درواقع تلاش کم و بیش سیستماتیک برای دستکاری باورها، نگرشها یا اعمال دیگران با استفاده از نمادهای مختلف است. این نمادها میتوانند حرکات، بناهای یادبود، بنرها، موسیقی، لباس و ... باشند.
چیزی که پروپاگاندا را از تبلیغات متمایز میکند این است که در پروپاگاندا، تعمد و تاکید نسبتا زیادی بر دستکاری عقاید دیگران وجود دارد. رهبران پروپاگاندا هدف یا مجموعهای از اعداف مشخص دارند و برای دستیابی به این اهداف، آنها عمدا حقایق و استدلالها و نمایش نمادهایی را انتخاب میکنند که میدانند بیشترین تاثیر را روی مخاطبان دارد.
برای به حداکثر رساندن تاثیر تبلیغاتشان، حقایق مربوط به موضوع را حذف یا تحریف میکنند یا به سادگی دروغ میگویند. آنها ممکن است توجه کنشگرها را از همه چیز جز تبلیغات خودشان منحرف کنند. در ادامه متن درباره کنشگرها بیشتر صحبت خواهیم کرد.
بسیاری از رهبران انقلابها در طول تاریخ توانستهاند از پروپاگاندا برای به نتیجه رساندن خواسته@های خود استفاده کنند یا با برانگیختن احساسات مردم کمپینهای تبلیغاتی راه بیندازند و جمعیت زیادی را به سمت خودشان بکشانند.
در زمان جنگ جهانی اول، زمانی که پوسترها و فیلمها برای جلب افکار عمومی و علیه دشمنان به کار گرفته شد، پروپاگاندا تبدیل به یک اصطلاح رایج در سراسر آمریکا تبدیل شد. پروپاگاندا به یک ابزار سیاسی مدرن تبدیل شد که بر جمعیت بسیاری تاثیر میگذاشت و درنتیجه مورد توجه کشور قرار گرفت.
اولینبار چه کسی از پروپاگاندا استفاده کرد؟
اگرچه واژهی پروپاگاندا در طول جنگ جهانی اول در ایالات متحده آمریکا رایج شد اما این مفهوم قبل از آن زمان هم مورد استفاده قرار گرفته بود. برخی از اولین کسانی که از پروپاگاندا به نفع خودشان استفاده کردند یونانیها بودند. گرچه یونانیها از پروپاگاندا آنطور که ما اکنون استفاده میکنیم -فیلم و عکس- استفاده نمیکردند اما آنها از هنر برای نشان دادن افکارشان به گروههای مختلف استفاده میکردند. یونانیها میتوانستند از طریق بازیها، تئاترها، مجالس، دادگاهها، جشنوارههای مذهبی و ... گروه بزرگی از شهروندان و مردم روستایی را تحت تاثیر قرار دهند.
پس از اختراع ماشین چاپ، رهبران میتوانستند ایدههای خود را با سرعت بیشتری به تودهها منتقل کنند. فیلیپ دوم در اسپانیا و ملکه الیزابت در انگلیس، هردو از مطالب چاپی و نوشتاری برای سازماندهی به مشکلاتشان در قرن شانزدهم استفاده کردند. رهبران برای متقاعد کردن ملتشان برای اینکه کشور دیگر تجاوزگر است، کمپینهای تبلیغاتی گستردهای برای توزیع نارضایتی ایجاد کردهاند. برای مثال روزنامهها در طول جنگ آمریکا و مکزیک، گاهی این وظیفه را برعهده داشتند که مطالبی بسازند و خواستار الحاق مکزیک به ایالات متحده باشد. در برخی مناطق جمعیتی که هنوز تحت کنترل مکزیک بودند، برخی نویسندگان آمریکایی با هدف متقاعد کردن ساکنان برای پذیرفتن شرایط ایالات متحده برای صلح، مطلب نوشته و منتشر میکردند.
در کل اگر کسانی که از پروپاگاندا استفاده میکنند بخواهند صرفا کالا یا خدمات ایمن و سادهای را بفروشند، تعریف کردن اهدافشان نسبتا آسان است. اما وقتی آنها قصد دارند تعداد زیادی از مردم را به یک دین یا نظام اجتماعی جدید سوق بدهند یا اقدامات جمعی خطرناکی مانند جنگ یا انقلاب را رقم بزنند، تعریف اهداف آنها کار بسیار دشواری خواهد شد. احتمالا کمپینها باید برای مدت طولانی ادامه پیدا کنند و باید مراحل امواج مختلف تبلیغاتی برنامه ریزی شوند. ممکن است برای تبلیغات کنندهها دشوار باشد که حتی برای خودشان مشخص کنند که دقیقا چه باورها، ارزشها یا اعمالی را میخواهند در چه مقطعی از زمان و در بین انواع مختلف مردم ایجاد کنند.
جنگ جهانی دوم
پروپاگاندا یکی از قدرتمندترین ابزارهای تحکیم قدرت نازیها برای ایجاد یک «جامعه ملی» آلمانی در اواسط دهه ۱۹۳۰ بود. یکی از اولین اقدامات هیتلر به عنوان صدراعظم، تاسیس وزارت روشنگری و تبلیغات عمومی بود که درواقع نشان داد به اعتقاد هیتلر کنترل اطلاعات به اندازهی کنترل ارتش و اقتصاد مهم است.
او پاول جوزف گوبلز را به عنوان مدیر این وزارتخانه منصوب کرد تا از طریق این وزارتخانه، عملا به هر شکلی که میتواند بر رسانههای آلمانی نفوذ کند- از روزنامه تا رادیو، فیلم، پوستر، گردهمایی ها و کتابهای درسی در مدارس.
گوبلز در دفتر خاطرات خود نوشته است: «هیچ کس نمیتواند بگوید فلان تبلیغات شما خشن است. تبلیغات باید بتوانند جامعه را به خوبی رهبری کنند.»
برخی از تبلیغات نازیها از تصاویر مثبت برای تجلیل از رهبران دولت و فعالیتهای مختلف آنها استفاده میکردند و چشماندازی درخشان از «جامعه ملی» را به نمایش در میگذاشتند. اما تبلیغات نازیها میتوانست زشت و منفی هم باشد و با به تصویر کشیدن «دشمنان» رژیم به عنوان موجوداتی خطرناک، ترس و وحشت ایجاد کنند.
پخش فیلمهای یهودی ستیز یا حتی کارتونهایی با این مضمون برای کودکان توسط نازیها موجب ایجاد تعصبات چندسالهای علیه یهودیها در این کشور شد.
کنشگرها چه کسانی هستند
مخاطبان و کنشگران را میتوان در سه دسته طبقه بندی کرد: ۱. کسانی که از همان ابتدا همفکر کسانی هستند که پروپاگاندا ایجاد میکنند. ۲. کسانی که بیطرف یا بیتفاوت هستند. ۳. کسانی که مخالف یا حتی دشمن رهبران پروپاگاندا هستند.
پروپاگاندا برای برانگیختن کسانی که از اول موافق و همفکر رهبران پروپاگاندا بودهاند بسیار موفق است. افراد خنثی و مخالفان نمیتوانند تحتتاثیر شدید پروپاگاندا قرار بگیرند مگراینکه با انگیزههای غیرتبلیغاتی -مثل اقدامات اقتصادی یا اجباری- یا فشارهای اجتماعی، طرفدار رهبران پروپاگاندا شوند.
نمادها و رسانهها
رهبران پروپاگاندا میدانند که نه استدلالهای عقلانی و نه شعارهای جذاب، به خودی خود نمیتوانند تاثیر زیادی بر رفتار انسان بگذارند. رفتار کنشگرها هم تحت تاثیر حداقل ۴ متغیر مهم است. اول استعداد خود کنشگرها در همراهی با آن فکر و عقیده. مثل خاطرات ذخیره شده در ذهن آنها یا ارتباط گذشته آنها با نمادهای مرتبط که باعث میشوند نفهمند که تحتتاثیر پروپاگاندا قرار گرفتهاند. دوم مجموعه انگیزههای اقتصادی مثل هدایا، رشوهها، تهدید به از دست دادن شغل و ... که در برخورد با نمادها اعمال میشوند. سوم انگیزههای فیزیکی است مثل عشق، خشونت و محافظت در برابر خشونت که توسط رهبران پروپاگاندا اعمال میشوند. چهارم مجموعه فشارهای اجتماعی که کنشگرها را تشویق میکنند یا به آنها توهین میکنند.
به معنای واقعی کلمه، هزاران رسانه الکترونیکی، نوشتاری، سمعی، بصری و سازمانی وجود دارد که یک رهبر پروپاگاندا از آنها استفاده میکند. همهی گروههای انسانی، رسانههای سازمانی بالقوه هستند! از خانواده و سازمانهای کوچک گرفته تا اتحادیههای کارگری و سازمانهای بین المللی و...
در سالهای اخیر، ظهور رایانههای شخصی و تلفنهای همراه و توسعه اینترنت باعث گشترش امکانات مردم در سراسر جهان برای جمعآوری اخبار، انتشار، برگزاری جلسات و سخنرانیها شده است. درحال حاضر ذهن ما تقریبا هرروز توسط رسانهها، نمادها و پیامهای مختلف قرار میگیرد و توسط اطلاعات بسیاری بمباران میشود.
انواع پروپاگاندا
در این قسمت چند نمونه از پروپاگانداهایی که بسیار مورد استفاده قرار میگیرند را نام میبریم. در گزارشهای بعدی هرکدام از این شیوهها را بصورت مفصل توضیح خواهیمداد:
۱.مارپیج سکوت
۲. نامگذاری
۳. دروغ بزرگ
۴. استناد به منابع کاربر محور
۵. برجستهسازی
۶. متقاعدسازی
۷. تمسک به هزینه فرصت
۸. بهرهگیری از بار معنایی تصاویر و کلمات
۹. مقصرنمایی
۱۰. محدود کردن انتخابها
۱۱. مهندسی حین غفلت
۱۲. قهرمانسازی
۱۳. حرکت از پله دوم
مسئلهای که بسیار اهمیت دارد این است که «تفکر انتقادی» خود را تقویت کنید. در این صورت کمتر احتمال دارد که تحتتاثیر پروپاگاندا قرار بگیرید و میتوانید تفکر مستقل خودتان را حفظ کنید.
نظر شما