۱۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۳۴
کد خبرنگار: 5305
کد خبر: 84987029
T T
۳ نفر

برچسب‌ها

جای خالی این عکس‌­­ها را حس نمی­‌کنیم

روزانه نزدیک به 10 میلیارد تصویر در اینترنت بارگزاری می‌­شود و این تعداد روز به روز در حال افزایش است؛ اما آیا این تعداد قابل توجه از لحظات ثبت شده، به تنهایی می­‌توانند تضمین کنند که ما هیچ قسمتی از اتفاقات جهان را نادیده نگرفته­‌ایم؟

دان مک کالین، عکاس بریتانیایی جنگ ویتنام، یک شب از شب­‌های جنگ به همراه یکی از سربازهای آمریکایی روی دیوارهای شهر هوئه قدم می‌زد که متوجه پرتاب شدن جسمی به سمت‌شان شد، دان بلافاصله نارنجک فعال شده را شناخت و خودش را به عقب انداخت؛ او از مرگ نجات پیدا کرد. وقتی گرد و خاک خوابید و توانست بایستد دنبال همراهش گشت و متوجه شد سرباز مرده است. دان درمورد آن لحظه این جملات را ثبت کرده است: «تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم این بود که از او در حال مرگ عکس بگیرم؛ آن هم درحالتی که خون از بینی­‌اش جاری بود. اما زمانی که دیدم جمجمه‌­اش متلاشی شده است، فشردن دکمه دوربین راحت نبود!»

از زمانی که ارتش آمریکا در کره و ویتنام مشغول جنگ بود، تا جنگ­‌هایی که ایالات متحده در عراق و افغانستان به جریان انداخت، مرگ حداقل صد و یک هزار و مجروحیت نزدیک به صدها هزار نظامی آمریکایی ثبت و تأیید شده است. در این جنگ‌ها صدها عکاس رسمی و حرفه­‌ای حضور داشتند و لحظه­‌های بی­شماری از این جنایات را ثبت کرده‌­اند. قابل توجه‌ترین بخش روایت تصویری این عکس­ها، نبودن تصویری از جنازه نظامیان آمریکایی در بین آلبوم وحشتناک و دلخراش تصاویر است.

چیزی که دان هیچوقت به آن اشاره نکرد سرنوشت عکسی بود که از جسد همراهش تهیه شده بود؛ جدا از اینکه آیا دکمه دوربین فشرده شده است یا خیر. این تصویر بجز در خاطراتی که دان از جنگ ویتنام تعریف می­‌کند، هرگز دیده نشده است.

جای خالی این عکس‌­­ها را حس نمی­‌کنیم

رسانه‌ی امروز صرفاً وابسته به خبرنگاران نیست. ممکن از یک حادثه هیچ تصویر رسمی‌ای منتشر نشود امّا تمام فضای مجازی با عکس‌های آن پر شود. تعداد عکس‌های غیر رسمی و گرفته شده توسط مردم در حادثه‌هایی مانند پلاسکو و متروپل شاید بیشتر از عکس‌های خبرنگاران باشد؛ اما به صورت کلی تمام رسانه‌­ها و حکومت‌­ها، قوانین سفت و سخت و کنترل گسترده‌­ای روی خبرنگارانی که قصد روایت اتفاقات داخلی را دارند، اعمال می‌کنند. تعداد تصاویری که بتوانند بدون تأیید و رد شدن از فیلتر قوانین و سیاست‌های آن­ها راهشان را به رسانه­‌های بزرگ باز کنند تقریباً صفر است.

دلیل این حساسیت و اعمال سیاست، آن است که دروازه‌بانی خبر بخشی از حقیقت و تأکید بر روی بخش خاصی از خبر، تصمیمات اجباری­‌ای هستند که بر دوش انواع رسانه‌­ها قرار می‌­گیرد. طراحی پیام رسانه‌­ای یک هنر است و هنرمند باید تصمیم بگیرد کدام بخش از حقیقت لازم است با تکرار و تأکید به کلیشه تبدیل شود و کدام بخش از حقیقت نباید برای افکار عمومی آشکار یا برجسته شود. در واقع او باید تعیین کند کدام واقعیت‌­ها از واقعیت‌­های دیگر مهم­‌تر و به‌­صرفه‌­تر هستند.

تصاویر، به عنوان قالب‌­هایی باورپذیر برای روایت کردن رویدادها، نه تنها از این قائده جدا نبوده بلکه تصاویر بی‌شماری در گوشه و کنار جهان وجود دارند که اگر بصورت تصادفی با آن‌ها برخورد کنید، احتمالاً تعجب خواهید کرد؛ برای مثال عکس جسد یک سرباز آمریکایی یا چهره زشت و آلوده شهر پاریس یا حتی عکسی از شهربازی‌های بزرگ و باغ وحش‌های سرسبز در کشور عراق تصاویر نایابی هستند.

جای خالی این عکس‌­­ها را حس نمی­‌کنیم
چاوی لند – سلیمانیه عراق

در جریان جنگ ویتنام، نه تنها عکس‌های دان، بلکه اگر به آثار دیگر عکاسان مشهور جنگ ویتنام مانند ادی آدامز، عکاس اثر اعدام ویت کنگی، و نیک اوت، عکاس اثر دختر ناپالم، مراجعه کنیم و روایت تصویری جنگ ویتنام را ورق بزنیم، آثاری که در دسترس ما قرار داردند اغلب تصویر بی‌رحمی و خشونت بدون زنجیر ارتش آمریکاست؛ برای مثال در اثر "اعدام ویت کنگی"، یک فرمانده آمریکایی، یک فرد غیر مسلح را در وسط خیابان، بدون محاکمه و تفهیم اتهام، صرفاً بر اساس یک شنیده، با خالی کردن یک گلوله در سرش، به قتل می‌­رساند. با این حال بین این آلبوم سیاه و سفید، کوچک‌ترین نشانی از آن پنجاه و هشت هزار سرباز کشته شده آمریکایی در ویتنام، که احتمالاً مانند دوستِ دان مک کالیین، در کنار یک عکاس جان داده‌اند، پیدا نمی‌شود.

اما آیا این به این معنی است که تابحال هیچ تصویری از اجساد نظامیان آمریکایی تهیه نشده است؟

با گذشت زمان و پیشرفت ابزارهای فیلم­‌بردرای و عکس­‌برداری در خلال جنگ‌های عراق و افغانستان، تصاویر ثبت شده از نقاط تاریک جنگ بیشتر شده‌اند. دان هم ممکن است دکمه دورینش را فشار داده و تصویر سر متلاشی شده همراهش را ثبت کرده باشد. با این حال، به دلایلی، جلوی انتشار گسترده این عکس‌­ها گرفته شده‌­است و ما به راحتی نمی‌­توانیم بین اجساد تصویر شده جنگ‌­ها، یونیفرم آمریکایی پیدا کنیم؛ حداقل نه به آن راحتی‌­ای که می‌­توان عکس­‌های دلخراش کودکانی که در خاورمیانه قربانی جنگ شده­‌اند را پیدا کرد. اکثر تصاویری که تابحال از نظامیان آمریکایی کشته شده منتشر و بصورت گسترده پخش شده­‌اند، ترکیبی هستند از عکس‌­­های زمان زندگی آن‌­­ها درحالی که لبخند می‌­زنند و در کنار خانواده‌­شان به عنوان یک انسان معمولی عکس گرفته‌­اند؛ یا عکس­‌هایی حماسی در لباس نظامی و یا در نهایت، عکس­‌هایی زیبا از تابوت‌­های منقش به پرچم ایالات متحده ­است و هم­سنگرانی که به تابوت‌­ها و قبرها ادای احترام می‌­کنند.

برخلاف چیزی که به ذهن می­‌رسد، بازتاب جنایات جنگی ارتش آمریکا به تنهایی نمی‌­تواند بر علیه ارتش آمریکا باشد. اگر به افکار عمومی و کلیشه‌­های ساخته شده از چهره ارتش ایالات متحده مراجعه کنیم، شاید حتی بتوانیم بخشی از چهره ترسناک و قدرتمند این ارتش را مدیون همین تصاویر بدانیم. تصاویری که چشم­ عموم مخاطبان را فقط به جلوه‌­های قدرت، حماسه و پیروزی این ارتش باز کرده است؛ بخشی از حقیقت که از بخش دیگر مهم­‌تر است، مورد تأکید قرار گرفته است. در این میان نیمه پنهان، شکست‌­ها و هزینه‌­هایی است که ارتش ایالات متحده متحمل شده‌­است.

جای خالی این عکس‌­­ها را حس نمی­‌کنیم
اعدام ویت کنگی اثر ادی آدامز

هزاران اتفاق و تصویر، مشابه تصویر ترسیم شده از ارتش آمریکا وجود دارند که علی‌رغم تفاوت در ماهیت داستان، یک ایده و مسیر را طی می‌­کنند. انتخاب از بین میلیون‌­ها و میلیاردها تصویر باید به گونه‌­ای باشد که حقیقت را از زاویه انتخابی سازنده‌ی پیام روایت کند. تقریباً تمام کلیشه‌­های مثبت و منفی شکل یافته در افکار عمومی جهان نسبت به پدیده­‌های مختلف هم، مدیون تصاویری هستند که گوشه‌­ای از حقیقت را داد می‌­زنند و جلوی رسیدن صدای تصاویر دیگر را می‌­گیرند.

با این همه، آیا باید اعتمادمان را به صورت کامل نسبت به اخبار و روایات از دست بدهیم؟ یا به قول ادگار آلن پو، تمام چیزی که می‌­شنویم و نیمی از چیزهایی را که می­‌بینیم باور نکنیم؟ معمولاً اولین کنش برای دست‌نخورده نگه‌­داشتن مسیر تشخیص، قضاوت و تحلیل پدیده­‌های مختلف، اعتماد به تجربیات میدانی و استدلال­‌های منطقی خودمان است؛ اگر مخاطب این مسئله را قبول کند که تصاویر حقیقی هستند اما بی‌­طرف نیستند، بخش زیادی از اعتمادش را از هر آنچه می‌­بینید، پس می­‌گیرد و به تجربه زیسته و اطلاعات میدانی خود اختصاص می­‌دهد. او دنبال تجربیات واقعی‌­ای خواهد بود که شنیده‌­هایش را نقض کند یا آن‌ها را کامل کند؛ معمولاً قضاوت‌­های منطقی شخص درکنار تنوع دادن به زاویه دید تریبون­‌های رسانه‌ای، می‌توانند با تقریب خوبی، چهره­‌ای نزدیک به حقیقت را ترسیم کنند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.