ایرانی‌ترین دانشمند آن سوی مرزها

از ایران تا آمریکا، از او به عنوان استادی بزرگ و دانشمند یاد می‌کنند. پروفسور مولانا شخصیتی است که هرچند روایت‌های سیاسی مختلف بر چهره‌ی او سایه انداخته است اما نامی همیشه آشنا در دنیای ارتباطات رسانه خواهد بود.

«جناب آقای دکتر حمید مولانا

با توجه به تعهد، سوابق و تجارب ارزشمند جنابعالی، به موجب این حکم شما را به سمت «مشاور رئیس‌جمهور» برمی‌گزینم.

امیدواریم با عنایات الهی همراه با همه خدمت‌گزاران میهن اسلامی در تحقق اهداف چهارگانه «عدالت گستری، مهرورزی، خدمت صادقانه و ارتقای سطح زندگی مادی و معنوی ملت شریف ایران» موفق و موید باشید.»

متن بالا یکی از مهم‌ترین اخبار روز ۳۰ مرداد ۱۳۸۷ و حکم انتصاب پروفسور سیدحمید مولانا، استاد ارتباطات و روابط بین‌الملل و بنیانگذار رشته ارتباطات بین‌الملل در سطح جهانی است که محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور اسبق ایران او را به سمت مشاوری خود انتخاب کرد.

سیدحمید مولانا اسفند ۱۳۱۵ در دل یک خانواده‌ی اصیل مذهبی تبریزی متولد شد. بخشی از تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش و بخشی دیگر را در تهران گذراند. دوره متوسطه اول را در دبیرستان تعلیمات اسلامی جعفری و دوره‌ی دوم را در دبیرستان مروی سپری و از همان‌جا نیز وارد دانشگاه تهران در رشته اقتصاد شده است. 

در دوران دبیرستان همزمان با ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از طریق روزنامه "دانش‌آموزان" آن زمان تهران نویسندگی خود را آغاز کرد. مولانا از جمله افرادی بود که در کنار دکتر کاظم معتمدنژاد و چندین نفر دیگر از طریق روزنامه کیهان موفق به دریافت بورسیه از دانشگاه‌های اروپا و آمریکا شد. او در سال ۱۳۳۷ برای تحصیل در دانشگاه نورت وسترن شیکاگو عازم آمریکا و تا سال ۱۳۴۲ در آنجا ساکن بود. مولانای جوان که آن زمان فقط ۲۷ سال داشت، در آمریکا مدرک لیسانس و فوق لیسانس در رشته روزنامه‌نگاری با گرایش‌های اقتصاد و سیاست خود را از دانشکده روزنامه‌نگاری نورت وسترن موسوم به «مدیل» و دکتری در رشته‌های علوم سیاسی و بین‌المللی و اقتصاد و ارتباطات را دریافت کرد. او پیش از مراجعت به ایران، با توجه به استعداد و توانایی‌های خود موفق به دریافت بالاترین مقام آکادمیک، یعنی «پروفسوری» را از دانشگاه نورت وسترن شیکاگو شد.

ایرانی‌ترین دانشمند آن سوی مرزها

روایت فعالیت‌های دوره جوانی

سید حمید پیش از عزیمت به آمریکا در حالیکه فقط ۱۹ سال داشت، سردبیری مجله کیهان فرهنگی را برای مدت کوتاه چندماهه‌ای بر عهده داشت و پس از آن مسئول بخش اقتصادی روزنامه کیهان شد. مولانا پس از مراجعت به ایران، با توجه به توانایی‌های علمی که کسب کرده بود از طرف مدیر مسئول وقت کیهان، پیشنهاد سردبیری روزنامه را دریافت کرد. نزدیک به حدود ۴ ماه سردبیری کیهان به نام سیدحمید مولانا بود اما پس از وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و در اعتراض به دستگیری و تبعید امام خمینی(ره) از سردبیری کیهان استعفا داد. او سال ۱۳۴۳ به آمریکا مهاجرت کرد و مشغول به تحقیق و تدریس شد. تأسیس رشته ارتباطات بین الملل و بخش مطالعات عالی ارتباطات جهانی دانشگاه امریکن به همت پروفسور مولانا انجام گرفت. علاوه بر اینکه او ریاست دانشکده روابط بین الملل دانشگاه امریکن را در سوابق خود دارد، مسئولیت‌های دیگری از جمله ریاست کنگره بین‌المللی ارتباطات نوین آمریکا را نیز بر عهده داشته است. پروفسور در طی این سال‌ها ارتباطش با کشور را نه تنها قطع نکرده بلکه پس از انقلاب حضور پررنگ‌تری در ایران داشته است و در برخی ادوار تاریخی از افراد مهم و تاثیرگذار به شمار می‌رود.

مشاور آمریکایی رئیس جمهور!

سال ۱۳۷۸ در ماه‌های پایانی دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد خبر یک انتصاب منتشر شد. احمدی‌نژاد پروفسور حمید مولانا را به سمت مشاور افتخاری خود منصوب و از او خواسته تا در تحقق اهداف عدالت محورانه‌اش به او کمک کند. این حکم در آن سال با واکنش‌های مختلف و گاهاً منفی روبرو بود. حسام‌الدین آشنا که در عرصه ارتباطات و روزنامه‌نگاری در دوره‌ای از شاگردان کاظم معتمدنژاد و در روند پایان‌نامه، مولانا استاد مشاورش بوده، چند ماه پس از این انتصاب در وبلاگ شخصی خود متنی را منتشر کرد و در آن از سه دیدگاه، ویژگی‌های مشاور رئیس جمهور را بررسی کرده است. آشنا پیش از ارائه این سه دیدگاه در قالب سؤال دیدگاه شخصی خود را نیز بیان می‌کند. از نگاه آشنا و هم‌فکران او، مولانا استاد بازنشسته‌ای است که سالیان متمادی در آمریکا زندگی و تدریس کرده و از طرفی دیگر، تاکنون در جمهوری اسلامی سابقه خدمت دولتی ندارد؛ بنابراین انتصاب او به یک مقام دولتی آن هم در نزدیکی شخص دوم مملکت کمی سؤال برانگیز است. اما در بیان آن سه دیدگاه از زاویه طرفداران، منتقدان و پدیده مهاجرت معکوس به بررسی شخصیت مولانا و حکم رئیس جمهور می‌پردازد. 

از زاویه نگاه دیدگاه اول، محمود احمدی‌نژاد با انتصاب مولانا به سمت مشاوری خود یک کار بسیار هوشمندانه انجام داده است؛ چراکه چندی پیش از این انتصاب، وزیر امورخارجه وقت آمریکا، یک خانم ایرانی‌تبار را با شعار اهمیت به تنوع فرهنگی در آمریکا و دیپلماسی عمومی، به عنوان دستیار وزیرخارجه معرفی کرد. اقدام رئیس‌جمهور وقت ایران نوعی پاسخ هوشمندانه به این اتفاق تلقی می‌شود. انتخاب پروفسور حمید مولانا با سابقه بیش از نیم‌قرن تدریس و زندگی در آمریکا آن هم درحالیکه برخی از صاحب منصبان کشوری و لشکری و رسانه‌ای آمریکا، اروپا و جهان عرب شاگردان و یا همکاران او بودند، ظرفیت دیپلماسی رسمی و عمومی ایران را بسیار بالا برد و توان تحرک رسانه‌ای و فضاسازی جهانی ایران را دو چندان کرد. از طرفی دیگر پذیرش این مسئولیت از طرف مولانا قابل ستایش است. تصمیم به ترک آمریکا، آمدن به ایران و سر و کله زدن با بوروکراسی ایران و پیوستن به دولت در هفتاد و دو سالگی اقدامی نیست که هر استادی به آن دست بزند. مولانا با این کار در عمل کاملاً صف خود را با آمریکایی‌ها روشن کرده است. 

ایرانی‌ترین دانشمند آن سوی مرزها

نفوذ یا فرصت‌طلبی؛ انتقاد اصلاح‌طلبان از مولانا

دیدگاه دوم به نقد تند و رادیکالی از منظر دانشگاهیان و افراد سیاسی می‌پردازد. در این دیدگاه از نگاه دانشگاهیان، خودمحوربینی، منفی بافی، سخنرانی به جای تفکر و ارائه مقاله و توصیه‌های بزرگ و تو خالی از عمده نقدهایی است که می‌توان به مولانا داشت. این گروه معتقدند که یکی از دلایل محبوبیت این استاد دانشگاه آمریکایی صرفا در دانشگاه امام صادق(ع) به این دلیل است که او عمدتا دیگر استادان حوزه تخصصی خود را قبول ندارد و همین باعث بایکوت او در دیگر دانشگاه‌های ایران است. از طرفی دیگر، فراوانی سخنرانی‌های افتتاحیه و تشریفاتی ایشان را بیش از ارائه مقاله‌های تخصصی در مجامع بین‌المللی می‌دانند.

بازیگران سیاسی نیز از منظر خود به او انتقاد دارند؛ به نظر آن‌ها مولانا در بیان زندگی‌نامه انقلابی خود، اغراق کرده و در زندگی‌نامه مولانا موارد متعددی مانند «ترک ایران به خاطر مخالفت با تبعید امام» وجود دارد که تنها ادعا است و هیچ شاهد خارجی و قابل استنادی برای آن ارائه نمی‌شود. از طرفی دیگر دوگانگی برخورد در ایران و آمریکا در نظر و عمل او دیده می‌شود و منتقدان در این باره به دو مسئله رفتار فردی و حرفه‌ای او اشاره می‌کنند. در بعد حرفه‌ای منتقدان می‌گویند مولانا وقتی در ایران یا برای ایران می‌نویسد یا سخنرانی می‌کند یک انقلابی دو آتشه پنجاه و هفتی است و آن زمانی که بر مسند ریاست برنامه ارتباطات بین‌الملل دانشگاه آمریکن تکیه زده، کاملاً در خدمت منافع ایالات متحده آمریکا قرار داشته است. او در داخل کشور در فاصله سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ همواره از امام و کلیت انقلاب اسلامی دفاع کرده و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳ در ستون چشم‌انداز کیهان صریحاً و یکسره به دولت خاتمی و اصلاح طلبان تاخته است. بعلاوه  از سال ۸۳ تا پایان دوره‌ی ریاست جمهوری احمدی‌نژاد به دفاع از مواضع دولت پرداخته است.

در این دیدگاه در بدبینانه‌ترین حالت، ایران با یک عنصر نفوذی روبرو بوده که در پوشش نقد غرب و تظاهر به پایبندی به ارزش‌های نظام اسلامی توانسته است به بالاترین مراتب دسترسی به اطلاعات، سیاست‌مداران و سیاست‌گذاری کشور راه پیدا کند و احتمالاً توانسته است در جمع‌آوری اطلاعات و ارائه تحلیل‌های راهبردی به بیگانگان فعال باشد. علاوه بر آن از طریق ارائه داده‌های ناقص یا غلط و تحلیل‌های گمراه‌کننده به سیاست‌مداران ایرانی آنان را به ورطه تصمیمات نادرست و خلاف منافع حیاتی کشور بکشاند. در خوش بینانه‌ترین حالت نیز با فرد زیرک و فرصت طلبی روبرو بوده‌ایم که توانسته جهت باد را به خوبی تشخیص دهد و دهه‌های بازنشستگی را در کانون توجه عمومی در کشور خود به سر ببرد.

مهاجرت معکوس؛ رهایی از حاشیه‌نشینی

دیدگاه سوم به روند تعاملی بین مولانا و احمدی‌نژاد می‌پردازد؛ این دیدگاه می‌گوید مولانا پس از چند دهه زندگی در کشور آمریکا برای رهایی از حاشیه‌نشینی در حوزه تخصصی خود، به کشورش مهاجرت معکوس می‌کند. اما جدایی و دوری او از ایران و تصورات پیشین او از فضای آکادمیک و سیاسی ایران، او را دچار یأس می‌کند. طبق بیان آشنا، او در همان دوران به بهانه سنت‌گرایی از سوی روشن‌فکران طرد شده بود اما خود، آن‌ها را کهنه‌اندیشانی نابخرد تلقی می‌کرد و هم به سبب سوابق مدرن و لواحق سنت‌گرایانه از سوی اصول‌گرایان جذب شده بود و در طول ده سال بتدریج حضوری بیشتر و بیشتر در ایران پیدا کرد. او به تدریج جریان‌ها و صف‌بندی‌های داخل کشور را درک و موضعی روشن در دفاع و پیوند با اصول‌گرایان و مخالفت صریح با اصلاح‌طلبان اتخاذ کرد. در طول نیمه دهه هفتاد تا اوایل دهه هشتاد او به مرشدی برای مدیران صداوسیما، شخصیت‌ها، مؤسسات آموزشی و پژوهشی و روزنامه‌های جناح اصول‌گرا تبدیل شد و در میان آنان شبکه‌ای از علاقمندان و باورمندان را به خود جذب کرد. مولانا برای بازگرداندن ایران به اصالت انقلاب و بیان دغدغه‌هایش برای جبران اقدامات اصلاح‌طلبان به یک فرد انقلابی احتیاج داشت و از طرفی دیگر رئیس جمهور برای اقداماتش که اغلب در دوره خود توسط دانشگاهیان و منتقدان سیاسی جدی گرفته نمی‌شد، به مشاوری قوی و تأییدکننده نیاز داشت. این مهم‌ترین علت تعامل یکی شدن این دو تن با یکدیگر بود.

اما از طرفی دیگر این روند ادامه پیدا نکرد. مولانا پس از پایان دوره‌ی ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد به آمریکا بازگشت و تا همین امروز نیز در فضای سکوت و حاشیه‌نشینی به سر می‌برد.

ایرانی‌ترین دانشمند آن سوی مرزها

چشم اندازی به آثار

بیش از پنجاه سال سابقه تدریس، مشاوره و ریاست مهم‌ترین دانشکده‌ها و مجامع، کنفرانس‌های تخصصی حوزه ارتباطات فرصتی کافی است تا از دل آن برای حاضرین و آیندگان این حوزه آثاری شگرف باقی بماند. از جمله کتاب‌های تألیفی پروفسور مولانا به ارتباطات جهانی در حال گذار، الگوی مطبوعات و رسانه‌های اسلامی، ارتباطات و تجلی آن در ادبیات و شعر فارسی، ارتباطات انسان، سیر ارتباطات اجتماعی در ایران از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی و ارتباطات بین‌الملل و میان فرهنگی می‌توان اشاره کرد.

بسیاری از روزنامه‌خوان‌ها آشنایی‌شان با مشاور رئیس جمهور به پیش از انتصابش به این سمت برمی‌گردد؛ جایی به نام ستون «چشم انداز» روزنامه کیهان. کیهان از سال ۸۲ بخشی را به یادداشت‌های دکتر مولانا اختصاص داده بود که او حول محور موضوعات روز، تاریخی، اجتماعی و سیاسی تا مهرماه ۱۳۹۰ به صورت هفتگی قلم می‌زد. 

مولانا در اولین یادداشت‌هایش پس از قبول مقام مشاوره رئیس جمهور، به مناسبت روز خبرنگار برای چشم‌انداز نوشت. او در این یادداشت که در دو قسمت منتشر شد، چکیده‌ای از ویژگی‌ها، بایدها و نبایدهای حوزه خبر و خبرنگاری را مطرح کرده است. به نظر حمید مولانا، با توجه به تنوع اطلاعات و اخبار و موضوعات مختلف رسانه‌ای، خبرنگار علاوه بر توانایی حرفه‌ای، حداقل باید در یک حوزه ویژه تخصص داشته باشد. او عنصر «خلاقیت» را ویژگی متمایزکننده یک خبرنگار از همکارانش می‌داند و می‌گوید: «خبرنگار امروزی نباید فرمول‌های دیروزی را به کار ببرد. پوشش خبر باید با ابتکار و نوآوری خاص همراه باشد.» 

پروفسور پایبندی به اصول حرفه‌ای و اخلاقی را از مهم‌ترین ویژگی‌های یک خبرنگار می‌داند؛ چراکه معتقد است انتخاب‌های ما اغلب بر مبنای رخدادهای پیرامون شکل می‌گیرد. اهمیت خبر نیز با ذهنیت فرستنده و گیرنده رابطه دارد، بنابراین این اصول در ارائه خبر باید رعایت شود چراکه می‌تواند در تحلیل نهایی گیرنده، انتخاب و تصمیم‌گیری‌اش تأثیر مستقیم بگذارد.

در همین راستا یکی از معایب گزارش‌ها درباره‌ی جهان اسلام معاصر را ماهیت غربی آن‌ و فقدان تحلیل و تفسیر در بافت اسلامی خود می‌داند و بازتاب ناقص رویدادهای جهان اسلام را نتیجه همین نگاه معرفی می‌کند. توصیه او به خبرنگاران مسلمان در این باره این‌چنین است: «خبرنگاران و روزنامه‌نگاران مسلمان سراسر جهان باید قلمروهای فرهنگی و اطلاعاتی و نیز معیارها و ارزش‌های اخلاقی و حرفه‌ای خود را تبیین و تعریف کنند وگرنه از ارزش‌های دیگر (بدون اینکه خود ملتفت باشند) تبعیت و تقلید خواهند کرد. یکی از نقاط ضعف موجود در وسایل ارتباط جمعی جهان اسلام این است که میزان مشارکت افراد یا انجمن‌ها در کنفرانس‌ها و نشست‌های بین‌المللی بسیار اندک است.»

اعتقاد او این است که جهان‌بینی اخلاق مطبوعاتی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران مسلمان موقعی صورت راستین اسلامی به خود خواهد گرفت که در ابتدا، افراد فعال این حوزه به مراحل تکمیلی اخلاق مطبوعات و خبرنگاران غرب از جنبه‌های فلسفی و عملی پی برده، از کارنامه آن‌ها آگاهی دقیق پیدا و اصول و آئین اخلاقی خود را به صورت واضح و روشن در چهارچوب فرهنگ و مکتب اسلامی خود بنا کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.