کلیشهها کلمات یا عباراتی هستند که در نوشتار یا گفتار بیش از حد مورد استفاده قرار گرفتهاند و به همین دلیل تا حد زیادی بیمعنی شدهاند. آنها شامل نمونههایی قدیمی مانند « جوجه را آخر پاییز میشمارند» و نمونه جدیدتر«همین است که هست» هستند. از بسیاری جهات، بسیاری از اصطلاحات، مخصوصاً اصطلاحات مدیریتی، اکنون به کلیشه تبدیل شده است؛ زیرا معنای چندانی ندارند و اغلب فقط برای پر کردن فضا یا مهم جلوه دادن خود فرد استفاده میشود.
در این نوشتار تأثیر گنجاندن کلیشهها در گفتار یا نوشتار و دربارهی اهمیت اجتناب از آنها صحبت میکنیم.
تأثیر کلیشهها
تحقیقات نشان میدهد که مردم آنقدر به دیدن و شنیدن کلیشهها عادت کردهاند که به معنای واقعی کلمه آنها را در نوشتار یا گفتار نادیده میگیرند. از نظر خوانندگان ممکن است متن به نحوی دیده شود که گویی اصلاً کلیشهای وجود نداشته است. چشم (و مغز) به سادگی از روی کلمات میگذرد. به عبارت دیگر، این عبارات نه تنها بیمعنی هستند، بلکه فعالانه نادیده گرفته میشوند. همچنین استفاده از آنها میتواند نویسنده را تنبل و بیخیال جلوه دهد.
بدتر از آن، برخی از کلیشهها تقریباً معنای مخالف را به خود گرفتهاند زیرا ما نسبت به آنها بدبین هستیم. به عنوان مثال، زمانی که عبارت «ما شبانه روز به فکر مردم هستیم» را از یک سیاستمدار میشنوید، چند بار تصور میکنید که این در واقع به این معناست که «ما کاری انجام نمیدهیم، اما میخواهیم شما فکر کنید که انجام خواهیم داد»؟ به طور مشابه، عبارت «من به شما قول میدهم که... » تقریباً همیشه به معنای «من این را مدیریت نخواهم کرد» در ذهن مخاطب جلوه میکند.
بنابراین، اگر میخواهید متن شما تأثیری داشته باشد یا حتی جالب به نظر برسد، ضروری است از استفاده از کلیشهها در نوشتههای خود اجتناب کنید.
شناسایی کلیشهها
برای جلوگیری از کلیشهها، باید بتوانید آنها را به درستی شناسایی کنید. برای نمونه به چند مورد از کلیشههای مشترک فارسی و زبانهای دیگر توجه کنید:
- ما به جلو میرویم
- به عقب برنمیگردیم
- (پیشنهادت رو) بگذار رو میز
- من ۱۱۰ درصدم رو روی این گذاشتم
- اگر کار میکنه، نیاز به تعمیر نداره
- مثل مرده خوابیدن
- هرگز نگو هرگز
- یک عمل بهتر از هزاران حرف
- منفی در منفی مثبت نیست
- خنده بر هر درد بیدرمان دواست
- کار امروز رو به فردا ننداز
احتمالاً خود شما هم میتوانید به نمونههای دیگر کلیشهها ویا افرادی که هم در نوشتن و هم در ارتباطات کلامی بیش از حد از آنها استفاده میکنند، فکر کنید.
یکی از راههای شناسایی کلیشهها این است که واکنش خود را نسبت به عبارات خاص در نظر بگیرید. مثلا:
- آیا از استفاده کسی از یک عبارت خاص عصبانی میشوید؟
- آیا احساس میکنید که یک کلمه یا عبارت را زیاد میشنوید یا میخوانید؟
- آیا چشم یا گوش شما از روی عبارت میگذرد و آن را آزار دهنده میبینید؟
همه اینها نشانههایی از یک کلیشه بالقوه است؛ هم در نوشتههای خود و هم در نوشتههای دیگران.
پرهیز از کلیشهها
تشخیص کلیشه در نوشته یا گفتار خود اغلب سختتر از دیدن آن در کلمات دیگران است. به هر حال، اگر از اول فکر میکردید کلیشهای است، از آن استفاده نمیکردید!
برخی از راههایی که میتوانید کلیشهها را در نوشته خود تشخیص دهید و از آنها اجتناب کنید عبارتند از:
۱. از آنچه مینویسید آگاه باشید
بهترین راه برای جلوگیری از کلیشهها این است که از آنچه مینویسید بیشتر آگاه شوید.
زمانی که تمرکز خود را متوقف میکنیم، کلیشهها به درون متن میلغزند؛ به عبارتی، زمانی که مغز ما کمی خاموش میشود. آنها واقعاً نشانه تنبلی مغز شما هستند. سعی کنید روی چیزی که مینویسید تمرکز کنید و مطمئن شوید که آن را تا حد امکان واضح و مختصر بیان میکنید. در مورد مخاطبان مورد نظر خود و آنچه که آنها باید بدانند فکر کنید. با این کار احتمالاً مؤثرتر مینویسید.
قبلاً در مورد مخاطب شناسی و روشهای دستیابی به شناخت مخاطبان در متن «مخاطبان خود را بشناسید» صحبت کردهایم.
۲. در صورت امکان پس از پایان نگارش، نوشته خود را برای یک روز یا بیشتر کنار بگذارید و دوباره آن را بخوانید
وقتی با یک نوشته آشنا هستید، اغلب ایرادات آن را نمیبینید. بنابراین، تمرین خوبی است که قبل از بازگشت به متن و خواندن دوباره آن، ۲۴ ساعت نوشته خود را کنار بگذارید. به احتمال زیاد اشتباهات تایپی و سایر مسائل از جمله استفاده از کلیشهها را تشخیص میدهید.
یک سؤال بسیار خوب برای پرسیدن در آن نقطه این است که آیا مغز شما از هر عبارتی میگذرد؟ این نشانه قطعی یک کلیشه است. همچنین بررسی کنید که آیا عبارات رایجی را که ممکن است هنوز کلیشهای نباشند، اما در حال نزدیک شدن به مرز کلیشهها هستند، وارد کردهاید یا خیر.
در حالتایدهآل، شما میخواهید کارتان تازه و بدیع باشد. تشبیهات و استعارههای جدید خوب هستند، اما عبارات قدیمی خستهکننده یا ایدههای استفاده شده قبلی معمولاً خوب نیستند.
۳. هر گونه تفصیل غیر ضروری را بررسی کنید
استفاده از کلیشهها اغلب تفصیل غیر ضروری است. بنابراین، اگر نگران رسیدن به تعداد کلمات مورد نیاز هستید، ممکن است متوجه شوید که ناخودآگاه از آنها استفاده کردهاید.
عباراتی مانند «آگاه هستید که...» و «در پایان روز» اغلب به طور ناخودآگاه به عنوان راهی برای مفصل کردن متن استفاده میشوند. با این حال، آنها هیچ معنای واقعی ندارند؛ حتی برای شما.
اگر بتوانید به سادگی یک عبارت کامل را بدون تغییر معنی جمله حذف کنید، ممکن است کلیشهای باشد. کلیشهای باشد یا نه هم، احتمالاً بیربط است!
۴. سعی کنید متن خود را دوباره بیان کنید تا مختصرتر شود
نکته خوب دیگر این است که سعی کنید نوشته خود را کوتاه کنید. مختصرتر کردن جملات و استفاده از کلمات و عبارات کوتاهتر و سادهتر معمولاً راهی مفید برای اطمینان از عدم استفاده از کلیشه یا اصطلاحات تخصصی است.
۵. از شخص دیگری بخواهید کار شما را تصحیح کند
صرف نظر از نیاز به اجتناب از کلیشهها، اغلب مفید است که از شخص دیگری بخواهید کار شما را بخواند.
اگر دانشجو هستید، میتوانید کارنوشتهای یکدیگر را بخوانید و بررسی کنید. این کمک میکند تا مطمئن شوید که از کلیشهها یا دیگر کلمات و عبارات غیر ضروری استفاده نمیکنید. همچنین بررسی میکند که آیا کار شما تا حد امکان واضح است یا جملات بیش از حد پیچیده هستند. در نهایت، میتواند به تشخیص اینکه آیا اشتباهات تایپی یا گرامری را سهواً وارد کردهاید، کمک کند.
یک فکر نهایی
اجتناب از کلیشهها غیرممکن نیست اما هنوز هم میتواند کاملاً چالش برانگیز باشد؛ مگر اینکه به حد کافی تمرکز داشته باشید. بهترین راه برای انجام این کار این است که از نوشتههای خود آگاه باشید و به ویژه به مخاطبان و نیازهای آنها فکر کنید.
البته کلیشهها همیشه هم بد نیستند و اگر آنها را در خدمت انتقال معنا به مخاطبان خود به کار ببرید گاه میتوانند مفید باشد؛ حتی ممکن است باعث خلاصهتر شدن و کوتاهتر شدن عبارات شما شوند. هرچند این جمله هم کلیشهای است اما به خاطر داشته باشید که هیچ قانون مطلقی در نویسندگی و هنر خلاق وجود ندارد.
نظر شما