واژه عنصر اساسی زبان، کوچکترین بستهی معنایی و ابزار نویسنده برای انتقال مفاهیم است. هر واژه ما را با دنیای معانی مرتبط میسازد. شناخت و کاربرد واژگان درست، یکی از رازهای نویسنده و ویراستار موفق است.
نوع نوشته، مخاطب، فضای نوشته، مقصود نویسنده، همگی تعیین کنندهی نوع واژه است. ویراستار باید به خوبی واژگان را بشناسد و گنجینهی واژگانی بالایی را بر اثر مطالعه زیاد، در خویش فراهم آورده باشد تا بتواند به کمک نویسنده آید و کاستیهای معنایی نوشتهاش را رفع کند.
در این نوشتار، هدف، شناخت خطاهای کاربردی در سطح واژه است. خطاهای واژگانی مهم در بخشهای زیر خلاصه میشود:
۱. کاربرد نادرست واژگان، تعابیر و الگوهای بیگانه ٢. کاربرد نادرست واژگان، تعابیر و اصطلاحات فارسی ۳. تکرار زاید واژگان (حشو) ۴. عربی در فارسی
کاربرد نادرست واژگان، تعابیر و الگوهای بیگانه
قرض گیری زبانی (Linguistic Borrowing) به دلایل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی، اقتصادی و تاریخی پیامد برخوردها و آمیزشهای مسالمت آمیز یا قهرآمیز جوامع انسانی با یکدیگر است. رایج ترین نوع قرضگیری، «واژگانی» است که نتیجهی مستقیمترین و قویترین تماسهاست. این فرایند از گذشته وجود داشته، اما در سده های اخیر سرعت بیشتری یافته است. قرض گیرندگان اغلب کشورهای عقب مانده و مصرف کننده، به خصوص در حوزه ی علم و فناوری هستند. واکنش ملتها و زبانها در برابر این پدیده متفاوت است؛ برخی کشورها، چون آلمان و فرانسه حساسیت بیشتری نشان میدهند و برخی چون انگلیس و آمریکا حساسیت کمتری دارند.
امروزه گرایش فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فرهیختگان و نخبگان و عموم مردم ایران به کار نبردن واژگان بیگانه اعم از اروپایی و عربی است؛ به خصوص واژگانی که معادلهای مناسبی برای آنها وجود دارد.
تحقیقات نشان میدهد کاربرد واژگان بیگانه در مطبوعات، نوشتههای علمی و ترجمه بیش از دیگر نوشتههای فارسی است.
به طورکلی واژهها و ترکیبهای بیگانه به دو صورت در زبان تأثیر میگذارند:
الف. تأثیر مستقیم که عین واژه بی کم و کاست از زبان مبدأ به زبان مقصد وارد میشود. به این واژهها، «قرضی» یا «عاریتی» گفته می شود؛ مثل تلفن، کافه، الحق، لاینحل، پیکنیک و... وام گیری در این شیوه آشکارا، آگاهانه و قابل پیشگیری است.
ب. تأثیر غیر مستقیم که به آن «گرتهبرداری» میگویند.
واژه های قرضی
در طول تاریخ زبان فارسی، بسیاری از واژهها از زبانهای دیگر به زبان فارسی وارد شدهاند. به این گونه واژهها «دخیل» میگویند. در گفتار هفتم از کتاب «سبکشناسی ملک الشعرا بهار» بحث شیرین و جامعی دربارهی تأثیر زبانها بر یکدیگر وجود دارد.
برخی از لغات دخیل در زبان فارسی از زبانهای دیگر عبارتاند از:
لغات یونانی و رومی: الکساندر، فیلهوس، منجنیق، فردوس (در اصل پرتوس)، قفس، درهم، فنجان، لنگر، نرگس، کبریت، زمرد، مروارید، صوفی، سیم، کالپوت (کالبد)، الماس، موسیقی، ناموس، قلم، مرمر، تمر، زبرجد، اسید، اقاقیا، اقلیم
لغات حبشی: مشکاة ، هرج، منبر، نفاق، حواری، برهان، مصحف
لغات آرامی آسریانی: حج، کاهن، عاشورا، شیدا، شیطان، قرمز (در اصل کرمیتو کرمتی و قرمطی از همین کلمه است)، یلدا، کلیسا، کشت، ملکوت، ناسوت، شبه، مزگت (مسجد)، شبیر و شبر، کاسه، جهود، حفر، طعم، عطف، قطع، کیسه، شاتول، گنبد، شیدا، تابوت
لغات ترکی: قربان (کماندان)، خاتون، خاقان، پیک، بیگم، اتابک، سنجاق، سنجق، تاش، (خلیتاش، خواجه تاش)، تتمارج، بغراء، قاپچی، باشی، یزک، باغی، دوقلو، قرق، آذوقه، کتک، کمک، قوری، کامل، پرچم، کنکاش، قیچی، اجاق، اتاق، یونجه، بدک، چکمه
لغات مغولی: ایل، پلان، قشلاق، سوقات، غدغن، شلاق، نوکر، پلو، کمک، چلو، یساول، قلدر، قرمه، نیمه، آقا، خانم، باجی، داداش، مشتلق، قشون، بورش، چاق، تغار، اردو، الاغ
لغات هندی - سنسکریت: سفینه، صبح، کافور، قرنفل، کفاره (نوع سلاح، قداره) أنبه، نیلوفر، جنگ، آش، لوتی، جوگی، بوع، دستار، کپی، دارچین، طوبی، نارگیل، لاک، فلفل، جنگل، شمن، شغال، کرباس
لغات روسی: استکان، پالتو، نعلبکی، اسکناس، گاری، کالسکه، چرتکه، جلیقه، سالن، سماور، صندلی، میز، درشکه، بشکه، چمدان، أرسی، پوتین
لغات چینی: کاغذ، چای، تیمچه، تیم
لغات انگلیسی: فایل، ارگان، دیسکت، چک، آیتم، اوپن، هتل، کارواش، پارک، دوپینگ، کمپانی، کافی شاپ، ورک شاب، فریزر، تیم، فینال، پارتی، بوکس، موبایل، تست، فاینال، واگن، پلیس، گیلاس
لغات فرانسوی: لامپ، ماشین، مبل، پلیس، تاتر، پیانو، سانسور، دیپلم، نمره، راندمان، آدرس، سوپ، سیفون، شیک، شارلاتان، موزیک، سالاد، بلیت، آسفالت، بالکن، کاندیدا، تابلو، تلویزیون، فلاسک، اتومبیل، کمیته، مد، پروژه، تکنولوژی، فاز، باتری، آپارتمان، سیلو، تابلو، سیکل، ژست، دیالوگ، کانال، کادو، آنتیک
افراط و تفریط زبانی
امروزه در زبان فارسی دو گرایش کاملاً افراطی در برابر کاربرد واژگان بیگانه وجود دارد:
۱. کاربرد بیش از حد واژگان بیگانه و عیب ندانستن آن که خود در دو شکل ظهور کرده است:
- فرنگی مآبی: این گرایش که با کاربرد واژگان اروپایی در یک صد ساله اخیر با بازگشت فرنگ رفتگان به قصد فضل فروشی یا ناتوانی و فارسی ندانی رواج یافت، آثار بسیار بدی در زبان نهاد. امروزه نیز با رواج رسانههای مختلف بر حجم این واژگان افزوده شده است. جملاتی را نظیر آن چه میخوانیم، صدها بار از رسانهها شنیدهایم: کمپانی ها نتوانسته اند فاکتورهای موثری برای کنترل سیستماتیک سرویس های خود ارائه دهند.
- عربی مآبی: این جریان قرنهاست که از طریق کاتبان، مورخان و نویسندگان پرتکلف دنبال میشود و نثر پاکیزهی قرون اولیه را به نثری مبتذل بدل کرده است. گاه چنان تعداد واژگان، تعابیر و اصطلاحات کلیشهای عربی در نوشتهها زیاد میشود که اساساً دریافت متن ناممکن میشود. این نوشته از یکی از معاصران است: در مورد این شقوق کتب عام البلوی به بداهت عقل، هرچه نسخ کتاب جدیدتر باشد، بالطبیعه وسایط بین آن نسخه و نسخهی اصلی مؤلف متعددتر است.
- از ۲۵ کلمه ی این جمله ۱۷ کلمه عربی است. فقط «در این، به، هرچه، باشد، آن و است» (از عناصر ربطی و انسجامی) فارسی هستند. کاربرد واژگان عربی جا افتاده، مفهوم و پذیرفته شده از سوی فارسی زبانان پسندیده است و باعث فنای زبان فارسی شده است؛ اما افراط در آن را هیچ کس نمیپذیرد.
٢. کنار نهادن تمامی واژگان بیگانه و کاربرد افراطی عناصر دستوری و واژگان فارسی کهن؛ این جریان که به «سره نویسی» مشهور است، بیشتر در پی طرد واژگان عربی است تا اروپایی. تلاش بیهودهی این گروه، مبارزه با سنتهای هزارسالهی نثر فارسی و تعصب خشکی است که نتیجهی آن گرفتن تواناییهای بالفعل زبان و قطع ارتباط فرهنگی نسل ما با گذشته است.
راه میانه، پسندیده و منطقی، استفادهی هوشمندانه از واژگان بیگانه است؛ راهی که سالیان سال نویسندگان توانمند خارجی دنبال کردهاند. اگر هدف از نوشتن، رساندن معانی، ساده نویسی، بالا بردن سرعت خواندن و فهم و ایجاد ارتباط مناسب برای مقاصد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اداری باشد، شیوههای افراطی مانع این هدف خواهند بود.
ویراستار و نویسنده هنرمند با ایجاد توازن و تعادل و درک عمیق فرهنگی خود از موقعیت امروز زبان فارسی، میکوشد راه بهتر را انتخاب کند.
واژه های ساختگی
واژههایی که از زبانهای دیگر به قیاس کلمات فارسی با شبیه آنها و بر وزن و نزدیک به آنها ساخته شده و رواج یافته است. برخی از این واژهها امروزه مقبول و مرسوم است و برخی باید برابرسازی شوند.
برخی واژههای فارسی با نشانههای صرفی و اشتقاقی عربی، کلمهی فارسی جدید ساختهاند.
کلمه: نژاد/ ریشه فارسی: نرد/ معنا: نردباز
مزلف/ زلف/ زلف دار
مکلا/ کلاه/ کلاه دار
برخی دیگر از واژهها ریشهی عربی دارند، اما هیچگاه در عربی به کار نرفته است.
کلمه: حراف/ ریشه عربی: حرف/ معادل فارسی: پرگو
جهازیه/ جهز/ جهاز عروس
تمسخر/ سخره/ مسخره کردن
برخی از واژهها دساتیری هستند. این واژهها را شخصی به نام آذر کیوان شیرازی (قرن ۱۱)، از روحانیان زردشتی، در «دساتیر آسمانی» ساخته و به کار برده است. واژگان دساتیری بیمعنا و بدون ریشهی فارسی هستند و برخی به گمان آن که این واژگان اصیل است، در فرهنگ خود آوردهاند و در فرهنگهای فارسی نیز راه یافته است. وی این واژهها را از ریشهی هندی، عربی، پهلوی و یا ترکیبی از آن ساخته است.
کلمه: چاهیدن/ معنا: خواستن/ ریشه: چاهنای هندی
لارنگ/ بسیط/ بی رنگ
بازدارش/ ممانعت/ باز+دار+ش
برخی دیگر از کلمات، ساختی عامیانه دارند.
گلایه/ گله/ شکایت
مجانی/ مجان/ رایگان
لاپورت/ راپورت/ خبرچینی
گروهی دیگر از کلمات ریشه ی اروپایی دارند.
برخورد/ tention/ بر وزن کنش
افسر/ officer/ اشتباه با افسر فارسی
برخی از کلمات عربی در فارسی معنای تازهای یافتهاند که این معنا در عربی رایج نبوده است.
اسارت/ بستن ریسمان/ اسیری
تسری/ خریدن کنیز/ سرایت کردن
رکیک/ سست/ زشت
برخی از کلمات فقط تلفظ متفاوت پیدا کردهاند و در معنا یکی هستند.
تلفظ عربی: جَسارت/ تلفظ فارسی: جِسارت/ معنا: جسور بودن
برخی از کلمات عربی در جمع مکسر یا مفرد با فارسی تفاوت دارند.
کلمه: شغل/ مکسر در فارسی: مشاغل/ مکسر در عربی: اشغال
شرط/ شرایط/ شروط
عیب/ معایب/ عیوب
برخی از جمع های عربی نیز در فارسی کاربرد مفرد دارند.
ج عربی: خرابات/ مفرد عربی: خرابه/ معنای فارسی: میخانه
طلبه/ طالب/ دانشجو
برخی از کلمات عربی با نشانههای فارسی ترکیب شده و گاه معنای تازهای ساخته اند.
عربی: صمیم/ ترکیب با نشانه فارسی: صمیمی/ معنا: دوست عزیز
شیاد/ شیادی/ حیله گری
با انجام فرایندهای واجی (کاهش، افزایش، قلب و...) در کلمات عربی، کلمات جدید ساخته میشود.
افزایش: وعد: وعده/ کاهش: مداواۀ: مداوا
اسم مصدر از بن فعل ماضی+ش ساخته میشود.
کن+ش: کنش
امروزه از اسم+ش نیز اسم مصدرهایی رایج شده است.
سرمایش: سرما + ش. همینطور گرمایش، گنجایش و...
در این نوشتار با یادگیری کاربردهای نادرست واژگان و شناخت انواع واژگان دخیل و ساختگی، گام اول در کاربست درست آنان را برداشتیم؛ قدم بعدی ما در این مسیر، واژهگزینی خواهد بود که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت.
نظر شما