واژه گزینی انتخاب برابرهای مناسب فارسی برای واژگان بیگانه است که باید اصول و ضوابطی بر آن حاکم باشد. امروزه واژه گزینی و دانستن روشهای آن، جز آن که وظیفهی نهادهای رسمی چون فرهنگستان زبان و ادب فارسی است، وظیفهی تک تک نویسندگان و ویراستاران نیز هست.
اگر از امکانات موجود زبان فارسی به درستی استفاده کنیم، زبان فارسی یکی از پرمایهترین زبانهاست؛ گواه ما ادبیات پربار و غنی آن است.
واژگان قرضی، آمیزش با زبان عربی، واژگان محلی، دو امکان مهم ترکیبسازی و اشتقاق پیشوندها و پسوندهای فراوان، ادبیات غنی و مردم ادبدوست همگی عناصری هستند که قابلیتها و ظرفیتهای این زبان را برای تبدیل آن به «زبان علم» مهیا میسازند.
امکانات واژهسازی فارسی
برخی از امکانات زبان فارسی برای واژهسازی عبارتاند از:
واژه سازی با روش ترکیبی
در زبان فارسی همهی عناصر دستوری (اسم، فعل و صفت) با هم و با پیشوندها و پسوندها ترکیب میشوند که حاصل آن ساخت هزاران واژهی مرکب است؛ برای نمونه:
- صفت به اسم: جوانمرد، سنگین وزن أسم + بن مضارع: گرماسنج، هواپیما
- عدد به اسم: چهارراه، هزاردستان اسم و صفت مفعولی: جهاندیده
- ترکیب افعال پرکابرد با اسم و صفت:
- زدن: مو لب زدن، دم زدن، کنایه زدن، لاف زدن، یخ زدن، دست زدن، پا زدن
- گرفتن: نوت گرفتن، ماتم گرفتن، وضو گرفتن، گر گرفتن، قول گرفتن، قیافه گرفتن
واژهآمیزی و سرواژهسازی:
- کالا به انبار و کالبار
- تولید + انتقال + نیرو: توانیر/ برق + مغناطیس: برقاطیس/ تولید + دارو: تولیدارو / امیر + زاده: میرزا / هواپیمایی + نیروی + زمینی: هوانیروز / هواپیمای ملی ایران: هما / سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی: سمت
ترکیب دو واژهی فارسی و غیرفارسی:
- عربی و فارسی:
- عِلم: عالمخیز، عالمپرور، عالمشناس، عالمنما، عالمسرا
- انگلیسی و فارسی:
- پست: پستخانه، پست کردن، پست
- فرانسه و فارسی:
- نمره: نمره دادن، نمره کردن، نمره گرفتن، نمرهدار
- ترکی + فارسی:
- چاپ: چاپ کردن، چاپخانه، چاپخش (چاپ و پخش)، چاپگر، چاپنما
واژهسازی با روش اشتقاقی
در زبان فارسی دهها پیشوند، پسوند، میانوند و پیشوندواره است که هنگام ترکیب با اسمها و صفتهای فارسی واژههای مشتق میسازند.
- برخی از پیشوندها: با، بی، نا، هم، فرا، فرو
- مثال: باسواد، باوفا، بیمعنا، بیقرار، نادان، نااهل، همنام، همدل، فراگیر، فروتن
- برخی از پسوندها: أنه، گین، ستان، سان، کده، زار، دان، گین، مند، وش و...
- مثال: لاله گون، پریوش، ترسناک، مردانه، خشم آگین ، کوهستان، سبزه زار، شناگر، دردمند
- برخی از پیشوندوارهها: پس، پیش، وا، ور، باز، غیر
- مثال: واکنش، ورآمده، بازیافتن، پیشنهاد، پس مانده، بدون شرح، غیرقانونی
زبان فارسی جز اشتقاق وندی، از مشتقات کلمات عربی نیز استفاده میکند؛ مثال از ریشهی صدق: صدیق، صدیق، تصدق، صادق، مصداق، صداقت، صدقه، صدیقه و تصدیق؛ حتی گاه خود مشتقاتی می سازد که در عربی کاربرد ندارد.
- وندها نیز با کلمات عربی، مشتق فارسی می سازند
- علم: علمی، عالمانه، بیعلم، باعلم، معلمی، فراعلم
درست و غلطهای واژهسازی
در واژهسازی و برابرسازی رعایت برخی نکات ضروری است و نمیتوان کلماتی ساخت که با آنها مطابقت ندارد.
- برابر ساخته شده باید منطبق با قواعد و قوانین ساخت واژهای زبان فارسی باشد؛ برای مثال از بن مضارع و صفت میتوان کلمات بینا، شنوا، دانا را ساخت؛ اما نمیتوان از بن ماضی و صفت کلماتی چون دیدا، شنیدا و دانستنا ساخت.
- برابرهای ساخته شده نباید عامیانه یا از کلمات نامأنوس کهن باشد؛ برای مثال کاربرد بیوسیدن به جای انتظار داشتن با دوسیدن به جای پژمردن.
- واژههای ساخته شده باید با قواعد آوایی زبان فارسی سازگار، خوش تراش، گوشنواز و خوش آهنگ باشد؛ مثلاً تلفظ واژگان خاککوب، دستتاب و گنججو دشوار است.
- برای هر مقصود فقط باید یک واژهی معادل ساخت، چرا که معادلهای متفاوت چندین برابر برای یک واژه موجب سردرگمی میشود؛ برای مثال:
- فاکس: سه نمابر، دورنگار، دورنما
- موبایل: تلفن همراه، تلفن دستی
- هلیکوپتر: چرخ بال، بالگرد
- برابرسازی برای واژگان پذیرفتهشده از سوی نهادهای علمی و دانشگاهی که جاافتاده و معمول هستند غیرضروری است؛ مثل میز، تلفن، پست، پلاک، متر
- معنای کلمات ساختهشده باید زودیاب، روشن و مفهوم همگان باشد نه اینکه باعث مضحکه شود؛ مثل برابر یخ سره به جای اسکی.
- در گویشهای محلی و متون کهن، گاه میتوان معادلهایی مناسب برای واژگان بیگانه یافت؛ مثل اروندرود (در شاهنامه) به جای شط العرب یا کنده (در شاهنامه) به جای خندق و جان سخنگو (در آثار ابن سینا) به جای نفس ناطقه.
گرته برداری
یکی دیگر از روشهایی که واژهای به زبان اضافه شود «گرته برداری» است. در گرته برداری، صورت ترکیبی و اصطلاحی یا معنایی کلمات به اجزای سازندهاش تجزیه و ترجمهی لفظ به لفظ میشود یا تعمیم معنایی یا تغییر ساختاری مییابد. با تعریف انواع گرته برداری شاید معنی آن کمی واضحتر شود. گرته برداری بنابر ماهیت آن سه نوع است: لفظی، معنایی و نحوی. گرته برداری لفظی و معنایی در حوزهی واژه، ترکیب، اصطلاح و گروه کلمه است و گرته برداری نحوی در حوزهی جمله تعریف میشود.
گرته برداری لفظی:
ترجمه ی لفظ به لفظ ترکیب بیگانه به فارسی است. در زبان فارسی بسیاری از واژگان از این روش وارد زبان شده و بر غنای آن افزودهاند؛ نظیر:
- نیروی انسانی: man-power
- آسمان خراش: sky scraper
- راه آهن: rail road
- مغزشویی: brain washing
اما برخی از واژهها و اصطلاحات به درستی ترجمه نشده و معنای آن به فارسی خلاف زبان اصلی است. اگر مترجم با کمی دقت یا دانستن زبان فارسی برابرسازی میکرد، نتیجه بسیار مطلوبتر میشد.
گرته برداری معنایی:
در این نوع گرته برداری یکی از معانی واژه یا تعبیری بیگانه معادل همهی معنای آن در زبان مقصد به کار میرود و تعمیم داده میشود؛ برای مثال در انگلیسی واژه rate به معانی بهای کالا، میزان، سرعت، شتاب و درصد است که در فارسی این واژه فقط «به نرخ» در تمامی موارد ترجمه میشود. مترجم بیتوجه به بافت جمله فقط یک معنای آن را انتخاب میکند و به تمامی موارد تعمیم میدهد. پس در جملهی «نرخ بی سوادی کاهش چشمگیر داشته است»، به جای نرخ باید گفت: «میزان بی سوادی...».
گرته برداری نحوی:
این نوع گرته برداری تغییر ساخت جملههای زبان وام گیرنده است؛ یعنی گرتهها دقیقاً براساس الگوهای نحوی و ساختار جملههای زبان مبدأ ریخته میشود؛ برای نمونه:
- ترجمهی a به حرف تعریف به «یک» که در فارسی زاید است؛ او یک انسان (به جای انسانی) شریف است.
- ترجمهی the حرف تعریف به «این» زاید است؛ این ذهن ماست که همه چیز را می آفریند. (ذهن ماست که...)
- استفاده از ساخت مجهول به جای معلوم نادرست است؛ گلستان توسط سعدی نوشته شد/سعدی گلستان را نوشت.
برخی از ساختارهای نحوی زبان عربی نیز براثر نفوذ زیاد آن، در نثر فارسی راه یافته است:
- مطابقت صفت و موصوف از نظر مذکر و مؤنث: دایگان مه چهرگان، زن شاعره، دو برادران، چهل دختران
- کاربرد مفعول مطلق نوعی به شیوهی عربی: بجنید جنیدنی باشکوه
- حرف اضافه همراه متمم: برسبیل (به قیاس علی سبیل) از جمله ( به قیاس من جمله)
پیشنهادهایی برای تبدیل زبان فارسی به زبان علم
همانگونه که بیان شد ویژگیهای زبان فارسی اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرند به آن توانایی تبدیل شدن به زبان علم را میدهند. برای بهره بردن از این امکانات مجموعه اقداماتی لازم است که چه در سطح کاربران و چه در سطح مسئولین پیگیری شود. نهاد رسانه به عنوان یکی از اصلیترین فعالان این حوزه میتواند، چه در سطح کاربری و چه در سطح مطالبه، به ایفای نقش بپردازد. به همین منظور پیشنهاداتی برای تحقق این هدف ارائه میشود:
- کشف ویژگیهای مشترک زبان فارسی با زبانهای دیگر از نظر ساختارهای صرفی، نحوی و واژگانی از طریق زبان شناسی مقابلهای
- تقویت بنیهی فرهنگستانها برای وضع اصطلاحات، لغات و واژهگزینی در تمامی زمینههای علمی؛
- بهرهگیری از قابلیتهای زبان فارسی و گویشهای محلی در وضع لغات و برابرها
- توسعهی فرهنگ استفاده از برابرهای فارسی در تمامی سطوح جامعه؛
- تأسیس مرکز با انجمن علمی ترجمه ی متون برای سیاستگذاری، نظارت در امر ترجمه و کنترل آن.
- ایجاد ارتباط های مستمر و مفید بین رشته ی زبان و ادبیات فارسی با سایر رشته ها همچون علوم انسانی، فنی، مهندسی، پزشکی، هنر و علوم پایه
- برگزاری کارگاه های تخصصی واژه سازی، واژه گزینی و درست نویسی برای متخصصان، استادان و مترجمان؛
- تألیف کتابی ساده برای متخصصان سایر علوم در مورد شیوه های علمی واژه سازی
- مطالعات تاریخی برای اثبات توان زبان فارسی در مقام زبان علم
- شناخت نیازها و مشکلات کاربران زبان فارسی و ارائه راه حل علمی و عملی؛
- تبیین دقیق جایگاه چهار زبان ملی، بومی، دینی و بین المللی و لزوم و ضرورت هریک و نحوه ی تعامل آنها؛
- تعدیل دو دیدگاه سنتی و نو میان زبان شناسان و ادیبان در مورد کاربرد واژگان زبان فارسی؛
- گشودن قید و بندهای غیر ضروری از دست و پای زبان فارسی از طریق: سعه ی صدر در پذیرش ادات واژه سازی دیگر زبان ها / احیای برخی ادات مرده / پذیرش معنای جدید واژگان کهن/ بهره گیری از واژه های علمی نو / واژه سازی ترکیبی (فارسی به انگلیسی)/ ساخت مصادر جعلی؛
- شناخت آسیب ها و موانع کاربرد زبان فارسی در جایگاه زبان علم؛ از جمله: عدم کاربرد رسانه ها و کتابهای آموزشی، خودباختگی فرهنگی، واکنش و موضع گیری های غیر منطقی، بی توجهی دانشگاهیان، بضاعت اندک کاربران زبان، بی توجهی مراکز علمی.
نظر شما