چیدن گیلاس زیر کوه سیب

مواجهه با واقعیت در بسیاری مواقع به نفع انسان نیست؛ واقعیتی که به معنی ناکارآمدی فرد باشد، به معنی یک عمل اشتباه، نرسیدن به اهداف و... مطلوب کسی نیست. راه کار چیست؟ پاسخ بعضی افراد در مواجه با چنین مواردی ساده است؛ واقعیتی را انتخاب کنید که دوست دارید!

انتخاب گزینشی یا در اصطلاح انگلیسی آن Cherry Picking (چیدن گیلاس) یک مغالطه‌ی منطقی است که در آن فرد فقط بر شواهدی تمرکز و اصرار می‌کند که موضع او را تأیید می‌کند و شواهد مخالف با آن را نادیده می‌گیرد. به عنوان مثال، شخصی ممکن است از میان تمام مطالعاتی که در مورد یک موضوع خاص منتشر شده است، فقط تعداد کمی از مطالعات را نام ببرد، تا به نظر برسد که اجماع علمی با موضع آن‌ها مطابقت دارد.

مغالطه‌ یا انتخاب گزینشی در اکثر حوزه‌ها استفاده می‌شود و می‌تواند بر همه چیز، از نحوه‌ی بیان گمراه‌کننده‌ی مردم تا نحوه‌ی فرآیند استدلال درونی‌شان تأثیرگذار باشد. در نوشتار زیر در مورد این مغالطه بیشتر یاد خواهیم گرفت و مثال‌هایی از نحوه استفاده مردم از آن را نشان خواهیم داد. در شماره‌ی بعدی نوشتار هم متوجه خواهید شد که برای پاسخ به استفاده از آن توسط دیگران چه کاری می‌توانید انجام دهید و برای جلوگیری استفاده از آن چه راهی وجود دارد.

نمونه‌هایی از مغالطه

مغالطه در رسانه‌ها

مغالطه در بیشتر موارد توسط رسانه‌ها استفاده می‌شود؛ به‌ویژه رسانه‌هایی که اعتبار کمتری دارند. این رسانه‌ها فقط یک طرف جریان را نشان می‌دهند، یا پوشش مناسبی نسبت به جریان مقابل ندارند. در عین حال حقایقی را که می‌تواند از دیدگاه‌های دیگر حمایت کند، نادیده می‌گیرند. شرایطی را در نظر بگیرید که در آن یک مطالعه‌ی جدید که براساس نظرات هزاران دانشمند در یک زمینه‌ی خاص انجام شده است، نشان می‌دهد ۹۹٪ از آن‌ها با موضع اجماع در مورد یک پدیده‌ی خاص موافق هستند و تنها ۱٪ از آن‌ها با آن مخالف هستند. هنگام گزارش در مورد این مطالعه، خبرنگاری که انتخاب گزینشی می‌کند ممکن است موارد زیر را بگوید:

  • در یک مطالعه که اخیراً انجام شده است، نشان داده شد که تعداد زیادی از دانشمندان با موضع اجماع در مورد این پدیده مخالف هستند. 

این بیانیه نمونه‌ای از مغالطه‌ی انتخاب گزینشی را نشان می‌دهد؛ زیرا فقط به این واقعیت اشاره می‌کند که برخی از دانشمندان با موضع اجماع در مورد پدیده مورد نظر مخالف هستند، در حالی‌که این واقعیت که مطالعه‌ی مورد بحث نشان داد اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان از این موضع حمایت می کنند را نادیده می‌گیرد.

توجه کنید که موضع اجماع مطمئناً گاهی اوقات می‌تواند اشتباه باشد و اشاره به آن یا مخالفت مستقیم با آن در شرایط خاص می‌تواند معقول باشد. مسئله‌ی مغالطه این نیست که دیدگاهی مخالف اجماع را نشان بدهد، بلکه این است که با نادیده گرفتن اکثر یا همه‌ی شواهد مربوط به آن، شواهدی را علیه اجماع به شیوه‌ای گمراه‌کننده ارائه می‌کند.

اگر خبرنگار می‌خواست همان دیدگاه را بدون مغالطه بیان کند، می‌توانست چیزی در این راستا بگوید:

  • در یک مطالعه نشان داده شد که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان از موضع اجماع در مورد این پدیده حمایت می‌کنند، اما با این وجود، هنوز هم برخی از دانشمندان مخالف آن هستند.

با این حال، این بیانیه کمی پیچیده‌تر و دارای هیجان کمتری نسبت به بیانیه‌ی اصلی است، به همین دلیل برخی از رسانه‌ها ممکن است ترجیح دهند از بیانیه‌ی اول استفاده کنند، حتی اگر نادرست باشد.

علاوه بر این، اگر هدف این بیانیه نشان دادن یا ترویج یک دستور کار خاص باشد (یعنی متقاعد کردن مردم به این باور که موضع اجماع در مورد این پدیده اشتباه است) در این صورت بیانیه‌ی انتخاب شده احتمالاً در این زمینه متقاعد کننده‌تر و مؤثرتر از بیان حقایق خواهد بود. به همین دلیل، این مغالطه اغلب در رسانه‌ها به عنوان یک تکنیک بلاغی توسط انکارگرایان که با اجماع علمی در موضوعات مختلف مخالف هستند، استفاده می‌شود.

مغالطه در سیاست

این مغالطه در گفتمان سیاسی هم استفاده می‌شود. به عنوان مثال، عبارت زیر را در نظر بگیرید:

  • سیاست‌مدار: برنامه‌ی آموزشی جدید ما بسیار موفق بوده است، زیرا باعث شده است که نمرات ریاضی دانش آموزان بهتر شود.

این گزاره را در شرایطی در نظر بگیرید که برنامه‌ی جدید منجر به کاهش نمرات دانش‌آموزان در حوزه‌های مختلف دیگر (مانند انگلیسی و علوم) می‌شود، یا در شرایطی که بهتر شدن فقط در بخش کوچکی از مدارسی که در آن اجرا شده بود (به عنوان مثال فقط در ۱ مدرسه از ۳۰ مدرسه) مشهود است. این یک نمونه از مغالطه محسوب می‌شود.

مثال رایج دیگر در گفتمان سیاسی مدرن در شرایطی به وجود می‌آید که سیاست‌مداران اطلاعاتی را در مورد موفقیت یا شکست سیاست‌هایی که در کشورهای دیگر استفاده می‌شود، هنگام تلاش برای استدلال به نفع یا مخالف اجرای آن سیاست‌ها در کشور خود، انتخاب می‌کنند.

چیدن گیلاس زیر کوه سیب

مغالطه در تحقیق

مغالطه نه تنها از نظر نحوه‌ی گفتار مردم، بلکه از نظر نحوه‌ی تفکر آن‌ها نیز یک مسئله است. انتخاب گزینشی یک پدیده‌ی رایج در برخی از جوامع، مانند جامعه‌ی علمی است؛ جایی که بر نحوه‌ی انجام تحقیقات افراد تأثیر می‌گذارد.

برای مثال، این مغالطه می‌تواند بخشی از فرآیند مشکل‌ساز HARKing باشد (فرضیه‌سازی پس از مشخص شدن نتایج)؛ در مواردی که افراد در میان داده‌ها جستجو می‌کنند تا معیارها، تحلیل‌ها، نمونه‌ها یا تفسیرهایی را پیدا کنند که بیشترین حمایت ممکن را برای فرضیه‌ی اولیه آن‌ها ارائه می‌کند، علی‌رغم اینکه انجام این کار بر اعتبار تحقیق آن‌ها تأثیر می‌گذارد. مغالطه‌ی انتخاب گزینشی می‌تواند به طور قابل توجهی بر نتایج بررسی‌های سیستماتیک کارآزمایی‌های بالینی تصادفی، اثرگذار باشد؛ این ایده که شواهد متضاد با فرضیه‌ی اصلی محقق نادیده گرفته شود، در جامعه‌ی علمی به عنوان اصل اوکام نامیده می شود. این اصل بیان می‌کند که «حقایق ناخوشایند به منظور تفسیر روشن از یک واقعیت آشفته، زیر فرش کشیده می‌شوند»؛ یعنی در صورت یکسان بودن همه چیز، شما باید فرضیه‌ای را ترجیح دهید که به کمترین فرضیات نیاز دارد.

آغاز مسیر گمراهی

این مغالطه براساس تجزیه و تحلیل و ارائه اطلاعات موجود به روشی گمراه‌کننده است که تمام اطلاعات موجود را در نظر نمی‌گیرد. به عنوان مثال، ممکن است مغالطه باعث شود کسی تجزیه و تحلیل خوبی از مطالعات علمی در مورد یک موضوع خاص انجام ندهد، اگر تنها مطالعات معدودی را در نظر بگیرد که از موضع آن‌ها حمایت می کند و همه مطالعاتی را که با آن مخالف هستند نادیده بگیرد. به طور مشابه، مغالطه ممکن است باعث شود کسی تصویری گمراه کننده از نتایج یک مطالعه‌ی علمی ارائه دهد، اگر تنها یکی از تفسیرهای ممکن را برای آن نتایج ذکر کند، در حالی که همه تفسیرهای دیگر را نادیده بگیرد.

استفاده از انتخاب گزینشی باعث می‌شود که «اصل شواهد کلی» نقض گرد (گاهی اوقات به عنوان اصل برنولی نیز از آن یاد می شود) که نشان می‌دهد، هنگام ارزیابی احتمال صحت یک فرضیه‌ی خاص، باید تمام اطلاعات موجود را در نظر بگیریم.

چرا مردم مغالطه را انتخاب می کنند؟

مردم هم به طور عمدی و هم به طور ناخواسته، وقتی در بحث‌هایشان با دیگران صحبت از فرآیند استدلال درونی‌شان می‌شود، از مغالطه‌ی انتخاب گزینشی استفاده می‌کنند.

استفاده عمدی از انتخاب گزینشی به دلیل ارزش بلاغی این تکنیک است. زیرا انجام این کار استدلال‌های فرد را متقاعدکننده‌تر نشان می‌دهد و به او کمک می‌کند از موضع خود حمایت کند.

توجه داشته باشید که در صورت عدم کشف شواهد، پرداختن به مغالطه باعث ایجاد واکنش‌های منفی خواهد شد. با این حال، ارزش بلاغی انتخاب گزینشی از این خطر بالقوه بیشتر است، به خصوص در مواردی که احتمال کمی وجود دارد که مردم متوجه مغالطه شوند یا به آن اهمیت دهند.

استفاده‌ی ناخواسته از مغالطه به خاطر شیوه‌ی نادرست پردازش اطلاعات و تصمیم‌گیری انسان است. استفاده‌ی ناخواسته از مغالطه می‌تواند به دلایل مختلف در شرایط مختلف اتفاق بیفتد و افراد حتی زمانی که از این مفهوم آگاه باشند و مسائل مرتبط با آن را درک کنند هم می‌توانند ناخواسته مغالطه کنند. یکی از مهم‌ترین دلایلی که افراد ناخواسته مغالطه می‌کنند، سوگیری تأییدیه است؛ یک سوگیری شناختی که باعث می‌شود افراد اطلاعات را به گونه‌ای پردازش کنند که باورهای قبلی‌شان را تأیید کند. انسان‌ها می‌خواهند احساس کنند حق با آن‌هاست در نتیجه وقتی با اطلاعات جدید مواجه می‌شوند یا اطلاعات قدیمی را به خاطر می‌آورند، تمایل دارند بر اطلاعاتی تمرکز کنند که باورهای آن‌ها را تأیید می‌کند و اطلاعاتی را که با آنها در تضاد است نادیده می‌گیرند.

علاوه بر این، دلیل مهم دیگری که باعث می‌شود مردم ناخواسته مغالطه کنند این است که انجام این کار از منظر شناختی آسان‌تر از پردازش تمام اطلاعات موجود است و بنابراین برای مغز جذاب‌تر است. به بیان ساده، زمانی که مردم با حجم وسیعی از شواهد مواجه می‌شوند، اغلب روش ساده‌تر این است که به جای تجزیه و تحلیل دقیق همه‌ی اطلاعات موجود، قسمتی از اطلاعات را که به نفع خودشان است انتخاب کنند و سپس موضع خود را بر اساس آن‌ قرار دهند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.