نویسندگی خلاق؛ هنر روایت مکتوب

تهران- ایرنا مدرسه- نویسندگی خلاق، به جرئت شرطی مهم برای دیده شدن متن شما است؛ چه داستان نویس باشید، چه خبرنگار و چه یک راوی، هنر نویسندگی خلاق شما را از هم ردیفان خود متمایز می‌کند.

نگارشِ خلاّقانه یا همان نویسندگی خلاق، کم‌وبیش به‌عنوان هرگونۀ نوشتن اصیل تعریف می‌شود: «هرآن‌چه که که دربرگیرندۀ خلّاقیّت و «ساختن چیزها» باشد.» بنابراین، می‌تواند به‌سادگی به‌عنوان هر نوشته‌ای که خارج‌ از محدوده‌های متداول نگارشِ روزنامه‌نگارانه، دانشگاهی، فنّی یا حرفه‌ای است، تعریف شود.

نگارشِ خلاّقانه، هرگونه داستان‌نویسی و همچنین شعر را در برمی‌گیرد؛ بسیاری از مردم حتی نوشتنِ نمایش‌نامه‌ها و فیلم‌نامه‌ها را نیز به‌حساب می‌آورند.

تمرکزِ نگارشِ خلاّقانه، معمولاً امّا نه همیشه، بر قوس روایت و شخصیّت‌پردازی است؛ بنابراین، بسیار متفاوت از نگارشی مانند نوشتنِ روزنامه‌نگارانه است که معمولاً هدف آن، بیان داستانی است که بر داده‌ها و حقایق متمرکز است.

عنصرهای نویسندگی خلاق 

گونه‌های مختلفی از نگارشِ خلّاقانه وجود دارد و همۀ آنان، ویژگی‌های خاص خود را دارند. بااین‌حال، بسیاری از انواع نگارشِ خلّاقانه در برخی از ویژگی‌های فراگیر، مشترک هستند. این موارد، عبارت‌ هستند از:

۱. یک طرح داستانِ قوی یا قوس روایت

طرح داستان، که به عنوان «قوس روایت» نیز شناخته می‌شود، «داستانِ» منحصربه‌فرد نوشته‌ی شما است. این عنصر نشان می‌دهد که چه اتفاقی برای شخصیت‌هایتان می‌افتد.

منصفانه است که بگوییم این، یکی‌ از ویژگی‌های اصلی هرنوع نگارشِ خلّاقانه است و آن را از دیگر گونه‌های نوشته متمایز می‌کند. بدونِ داستان، شما تنها داده‌ها و حقایق خام را ارائه می‌کنید. نمی‌گویم نوشته‌ی بدون داستان بد است و مناسب نیست، امّا نگارشِ خلّاقانه نیست.

یک طرح داستان، نباید یک دورۀ زمانی طولانی را پوشش دهد یا حتّی پایان تماماً روشنی داشته باشد. اگر شما بسیاری‌ از داستان‌های کوتاه را در نظر بگیرید، از لحاظ زمان بسیار شتابان هستند. شما در یک نقطة خاص، واردِ زندگانی شخصیّت‌ها می‌شوید و سپس بعداز مدّت کوتاهی، آن‌ها را ترک می‌کنید. شما لزوماً نمی‌دانید که بعداً چه اتفاقی می‌افتد. برخی از ترسناک‌ترین داستان‌ها، آن‌هایی‌ هستند که در آنان، تخیّلِ شما شکاف‌ها را پُر می‌کند (یک نمونۀ خوب از این مورد، داستان کوتاهِ دافْنِه دوموریه «پرندگان» است؛ که بعدها به فیلمی از آلفرد هیچکاک تبدیل شد).

حتّی یک شعر هم داستان دارد.


قوس روایت، در شعر

ممکن است گفته شود که بسیاری‌از سروده‌ها، به‌ویژه شعرهای امروزی‌تر، یک «داستان» نیستند؛ بلکه دربارۀ احساسات و عواطف هستند. بااین‌وجود، به آن معنا نیست که شعر، هیچ قوسِ روایتی ندارد.

به سرودۀ رابرت فِراسْت، «راه ناپیموده» که این‌گونه، به‌پایان می‌رسد توجّه کنید:

«در جنگلی، دو راه از هم جدا می‌شد و من، / آری! من راهی را در پیش گرفتم که رهگذر کمتری داشت / و تمامی تفاوت، در همین بود.»

بیشترِ مردم، تنها از این چند بیت آگاه هستند. بااین‌وصف، شعر دارای چهار مصرع است که وضعیّت شاعر (ایستادن در یک جنگل و نیاز به انتخاب میان دو راه ممکن) و احساسات او دربارۀ آن را شرح می‌دهد. وی سپس به آینده، اینکه چگونه یک روز این موضوع را به‌یاد بیاورد و اهمیّت آن لحظه را تشخیص دهد، می‌نگرد.

«راه»، بدونِ‌شک استعاری است. بااین‌حال، همچنان یک طرح و داستان روشن، برای شعر وجود دارد.


نویسندگی خلاق؛ هنر روایت مکتوب

۲. شخصیّت‌پردازی

ویژگی دوّمِ نگارشِ خلّاقانه، آفرینشِ شخصیّت‌ها و پرورش آنان، در طول روندِ نوشتن است. «پروراندن» می‌تواند تغییرات در خودِ شخصیت یا دگرگونی در درک خواننده از شخصیت را توصیف کند. به‌عنوان‌نمونه، در داستان «سرود کریسمس» چارْلز دیکِنز، اِبِنیزِر اِسکروچ، شخصیّت اصلی، دستخوش تجلّی در طولِ کتاب می‌شود و شخصیّتش، به‌طورکامل تغییر می‌کند.

در مقابل، در داستان «رِبِکا، قهرمان ناشناختۀ» دافْنه دوموریه، خواننده بیشتر و بیشتر پیرامون همسر پیشینِ شوهرِ رِبِکا، در در طول روندِ کتاب اطّلاع پیدا می‌کند و درمی‌یابد که همه‌چیز، آن موضوعی نیست که درظاهر، به نظر رسیده است. نوع شخصیت پردازی و روایت، مسیر نگارش شما را مشخص می‌کند.

۳. کاربرد شخصی و خاص از زبان

یکی‌از جنبه‌هایی که نگارشِ خلّاقانه را متمایز می‌سازد، تنوّع گستردۀ کاربرد زبان است. نویسندگان خلّاق، اغلب و نه همیشه، توصیف‌های بصری از مکان‌ها و اشخاص را ارائه می‌دهند. این به آن دلیل است که خوانندگان آن‌ها، باید بتوانند شخصیت‌ها و صحنه‌ها را تصوّر کنند و ارائه وصف‌های بیشتر این فرایند را آسان‌تر می‌کند.

نویسندگانی مانند جِیْ. آر. آر. تالْکین، سال‌ها صرفِ آفرینش جهان‌های خیالی کردند. آنان می‌خواستند که با خوانندگانشان، نگرش خود از این جهان‌ها را تا آنجا که ممکن است، با جزئیّات بیشتری به‌اشتراک بگذارند.

نگارش خلّاقانه نیز اغلب کاربرد روشن‌تری از زبان را متبلور می‌کند. استعاره‌ها، تشبیه‌ها، صفت‌ها و قیدها، به‌وفور یافت می‌شوند. برعکسِ نگارش مرتبط‌با کسب و کار، موضوع این نیست که «مختصرتر بودن، اغلب برابر با بهتر بودن است». در نگارش خلّاقانه، متن و توصیفات قطعاً می‌تواند بیشتر باشد.

۴. یک مضمون یا پیامِ نهفته

برخی‌از افراد بیان می‌کنند که هرنمونه از نگارشِ خلّاقانه، یک مضمون یا پیام پوشیده دارد.

بی‌شک درست است که برخی‌از مضمون‌های نهفتۀ بسیار قوی، به‌ویژه در گونه‌های مشخّصی از نوشتن می‌توانند وجود داشته باشند. به‌عنوان‌نمونه، بسیاری‌از رُمّان‌های فانتزی، دارای مضمونِ «خیر در برابر شر» هستند؛ عمدتاً با لحن ملایمِ «رسیدن به بلوغ» از شخصیّت‌ها. مسافرت‌ها درونِ کتاب‌ها، اغلب استعاره‌ای از سفر شخصیِ شخصیّت برای بسط‌دادن، با احساس «بازگشت به خانه» یا «پایان سفر» درجهتِ پایان داستان است.

این تصوّر از یک مضمون پوشیده، جالب است؛ زیرا قابل‌اثبات است که همیشه با قصدِ قبلی نیست. به عبارت دیگر، مشخّص نیست که آیا نویسندگان می‌نشینند و دربارۀ این مضمون نهفته تصمیم می‌گیرند یا اینکه آن با نوشتن، پرورش می‌یابد. قطعاً به نظر نمی‌رسد که لازم باشد تا درون ذهن، یک پیام «آشکار» در نوشتن داشته باشیم و بی‌شک، صرفاً یک پیام اخلاقی نیست. بااین‌حال، چیز قابل‌توجّهِ به‌شدّت انسانی‌ای، در تمایل‌به درس‌گرفتن از تجربه نیز وجود دارد.

پرسش واقعی این است: «آیا نویسنده این کار را انجام می‌دهد یا این بخشی از آن چیزی است که در طول فرایندِ خواندن اتفاق می‌افتد؟»

۵. گیراییِ عاطفی

نگارشِ خلاّقانه، باید احساسات ما را جذب کند. درغیراین‌صورت، ممکمن است به جای آن متنی غیرداستانی بخوانیم. نویسندگان، باید این جذابیّت عاطفی را ایجاد کنند؛ امّا این، اغلب تنها بخشی از جنبه‌های دیگر یک نمونه از نگارشِ خلاّقانه است. به‌عنوان‌نمونه، نویسندگان شخصیّت‌های قوی را با یک قوسِ داستانی گیرا، پرورش می‌دهند. خوانندگان با این شخصیّت‌ها، همدردی می‌کنند و به این اهمیت می‌دهند که چه اتفاقی برای آنان رخ خواهد داد. اگر نویسنده شخصیّت‌های پُرکشش را شکل ندهد، خواننده علاقۀ خود را ازدست می‌دهد.

نویسندگی خلاق؛ هنر روایت مکتوب

بنابراین، احتمالاً به‌نظر می‌رسد که مهم‌ترین ویژگیِ آفرینشِ گیرایی عاطفی، این است که شما (نویسنده)، به شخصیّت‌های خود و آنچه که برای آنان اتّفاق می‌افتد، اهمیّت دهید. اگر شما اهمیّت ندهید، چرا دیگران برایشان مهم باشد؟

پرورش مهارت‌های نگارشِ خلّاقانه

نگارشِ خلّاقانه، مهارتی مانندِ هر شکل دیگری از نوشتن است. بنابراین، شما می‌توانید این مهارت را پرورش دهید. با این‌حال، انجام این کار می‌تواند بسیار دشوارتر از گونه‌های دیگرِ نگارش باشد. به‌عنوان‌نمونه، این سخت‌تر است که نظرات بیرونی دیگران، پیرامون نوشتن خود را بدونِ رفتن به یک دورۀ آموزشی، دریافت کنید.

نویسندگی، یک روندِ شخصی است. هیچ‌کس، نمی‌تواند به شما بگوید که نوشتن، به‌ویژه نگارشِ خلّاقانه، «باید» برای شما چگونه باشد. هرکس، متفاوت کار می‌کند و فرایندِ پرورش شخصیّت‌ها و داستان‌ها، برای هرنویسنده‌ای گوناگون است.

احتمالاً بهترین توصیه این باشد که به‌سادگی شروع به نوشتن کنید؛ مؤلّفه‌های یادشده در اینجا را درنظر بگیرید و سپس، به‌دنبال بازخورد از اطرافیان خود باشید.

شاید با خواندن این متن به این نتیجه برسید که نوشتن خلاقانه و داستانی چندان برای روزنامه‌نگاری کاربرد ندارد و بهتر است وقت خود را برای آن تلف نکنیم؛ اما اگر به تاریخ جوایز پولیتزر نگاه کنید خواهید دید که بسیاری از نوشته‌ها و خبرنگاران برگزیده‌، آن‌هایی هستند که روایت و داستان را در گزارشخود وارد کرده‌اند. پیشنهاد می‌کنم تا به  سلسله مقالات «دیده‌بان» در سایت مدرسه ایرنا مراجعه کنید تا با برخی از نگارش‌های بی‌نظیر خبری و در عین حال داستانی-روایی آشنا شوید. 

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.