در این متن میخواهیم به یک تعارض مهم بپردازیم که هر روزنامهنگاری باید آن را بداند! اولین وظیفهی یک روزنامهنگار این است که مردم را از آنچه در دنیای اطرافشان میگذرد آگاه کنند تا بتوانند درباره آن فکر کنند و تصمیم بگیرند. اما مشکل زمانی بوجود میآید که حق مردم جامعه برای اطلاعرسانی با حق افراد برای حفظ حریم خصوصی در تعارض قرار بگیرد.
این حوزه بسیار حساس است و نگرانی شما برای حفظ حریم خصوصی افراد باید با مسئولیت شما دربرابر آگاهی جامعه تعادل داشته باشد. اغلب تمایز واضح و روشنی بین حریم خصوصی و عمومی وجود ندارد. ما میتوانیم به شما یکسری راهنماییهای کلی و چند قانون پیشنهاد کنیم اما درنهایت شما هستید که باید تصمیم بگیرید در برابر این تعارض چه کاری انجام دهید.
سؤالاتی برای شروع کار
هر زمان داستانی را پوشش میدهید که در آن احتمال تضاد بین حریم خصوصی و عمومی وجود دارد، اولین کاری که باید انجام بدهید این است که دو سؤال را از خودتان بپرسید:
- آیا با جمعآوری اخبار این اتفاق وارد زندگی خصوصی افراد میشوم؟
برای مثال؛ آیا باید به سراغ خانواده غمگینی که به تازگی فرزند خود را از دست دادهاند بروم و با آنها مصاحبه کنم؟ آیا باید در یک رویداد اجتماعی به سیاستمدار نزدیک شوم و درباره کارش از او سؤال کنم؟
- آیا با انتشار داستان وارد حریم خصوصی افراد میشوم؟
برای مثال؛ آیا باید گزارشی درمورد طلاق گرفتن بازیکن مطرح فوتبال منتشر شود؟
گاهی تصمیمگیری واقعاً سخت میشود. ممکن است هنگام پوشش یک تراژدی با لحظات دشواری روبهرو شوید. ممکن است انتشار اخبار راجع به قتل یک کودک باعث ناراحتی بیشتر والدین شود اما خوانندگان باید ماجرا را بدانند تا اتفاق مشابهی پیش نیاید. حتی ممکن است نتوانید وقتی والدین شوکه و غمگین هستند به آنها نزدیک شوید.
حریم خصوصی
باید منظور از «حریم خصوصی» را تعریف کنیم. در مواردی که افراد مشاغلی با ساعات کار عادی دارند، معمولاً مرز بین زندگی خصوصی و عمومی آنها را ساعت کارشان مشخص میکند. رانندهی یک اتوبوس زمانی که کار خود را شروع میکند کارمند محسوب میشود و پس از پایان کار دوباره تبدیل به یک شخص با زندگی خصوصی میشود. او در خلوت خودش میتواند بیادب و بدرفتار باشد اما از او انتظار میرود زمان انجام وظیفه مودب و خوشرفتار باشد.
اما زمانی که افراد بخشی از زندگی حرفهای خود را خارج از ساعات کاری انجام میدهند، تمایز بین زندگی خصوصی و عمومی کمتر میشود. یک تاجر موفق باید هر زمان که لازم بود با افراد مختلف تماس بگیرد. ممکن است در راه خانه با یک مشتری تماس بگیرد. ممکن است درخانه بصورت مکتوب با او در ارتباط باشد. در این صورت آنها زندگی حرفهای خود را به زندگی خصوصی خود بردهاند اما آیا این دو حوزه کاملاً با یکدیگر ادغام میشوند؟ خیر! اما گاهی بررسی تمایز این دو برای خبرنگار بسیار دشوار است. گاهی زندگی شخصی و حرفهای یک فرد به دید مردم بستگی دارد.
سیاستمداران بهترین نمونه برای این مسئله هستند. مردم آنها را به خاطر آنچه که هستند انتخاب میکنند نه بخاطر اینکه صرفاً در یک حوزه مشخص مهارت دارند و حرفهی یک سیاستمدار به محبوبیت او در بین رأیدهندگان بستگی دارد. یک سیاستمدار نه تنها باید در کار خود مهارت داشته باشد بلکه باید زندگی درستی داشته باشد. افراد مذهبی و روحانیون هم همینگونه هستند.
اما افرادی که در دنیای سرگرمی و اینترنت وجود دارند دقیقا شرایط برعکسی دارند! موفقیت آنها صرفاً به چهرهای که به مردم ارائه میکنند بستگی دارد. بسیاری از آنها از عمد بین چهره واقعی خود و چهرهای که بر روی صفحه نمایشگر پخش میشود تمایز ایجاد میکنند تا بتوانند موفق شوند. برای مثال بسیاری از ستارههای سینما دوست دارند در زندگی واقعی پر زرقوبرق ظاهر شوند و عکسهایشان در روزنامهها و مجلات منتشر شود تا برای فیلم دیگری انتخاب شوند.
با اینکه تمایز بین زندگی خصوصی و عمومی سخت است اما میتوانیم آن را تشخیص دهیم.
حریم عمومی
تا کجا میتوانید در زندگی خصوصی یک فرد تحقیق کنید تا اخبار را بدست بیاورید؟ درجایی که افراد شخصیتهایی عمومی هستند این سؤال به سادگی پاسخ داده میشود. به ویژه زمانی که آنها برای آن منصب باید اعتماد عمومی را داشته باشند. ما در اینجا راجع به افرادی مانند سیاستمداران، رهبران گروهها، روحانیون و افرادی صحبت میکنیم که شخصیت و اخلاق آنها بخش اساسی کار آنهاست!
شما باید بین افرادی که داوطلبانه وارد عرصه عمومی شدهاند و افرادی که به دلایل مختلف مجبور به ورود به عرصه عمومی شدهاند تفاوت قائل شوید. برای مثال تاجری که یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکند به دنبال توجه عمومی است اما یک مهماندار هواپیما که در حین پرواز متوجه میشود به یک بیماری نادر مبتلا شدهاست برخلاف میل خود وارد اخبار شدهاست. شما میتوانید درباره امور مالی آن تاجر تحقیق کنید اما نمیتوانید برای کشف جزئیات اتفاق به سراغ مهماندار هواپیما بروید. دانستن راجع به جزئیات برخی اتفاقات هیچ توجیهی ندارد!
اکثر روزنامهنگاران میپذیرند که وظیفه آنها بررسی زندگی شخصی فردی مانند رئیسجمهور است. دبیر مطبوعاتی رئیسجمهور، به عنوان سخنگو وظیفه دارد تفکرات رئیسجمهور را منعکس کند. آیا سخنگوی رئیسجمهور یک شخصیت عمومی است؟ آیا روزنامهنگار باید درباره مشکلی که بین نظافتچی و سخنگوی دولت بوجود آمدهاست بنویسد؟
پاسخ به سؤال اول احتمالا بله است. شاید او هم یک شخصیت عمومی باشد. اما پاسخ به سوال دوم «نه» است. مگر اینکه مشکلی که بین نظافتچی و سخگوی دولت بوجود آمده است ربطی به سیاستهای دولت و مردم داشته باشد.
حقِ دانستن
دلایل خاصی وجود دارد که چرا رسانهها حق دارند زندگی خصوصی چهرههای عمومی را بررسی کنند. در مواردی که شخصیت یک فرد مسئلهای اساسی برای ایفای نقش عمومی او باشد، عموم مردم حق دارند از واقعیتهایی که شخصیت او را آشکار میکنند مطلع باشند. اگر یک شخصیت عمومی در زندگی خصوصی خود به صورت جدی فردی دروغگو باشد، مردم باید بدانند. او ممکن است در حرفه خود هم دروغ بگوید. درجایی که شخصیتهای عمومی که الگوی اخلاقی هستند، در زندگی خصوصی بیاخلاقی کنند، ریاکاری کردهاند. جامعه باید آگاه شود که یک فعال برجسته مبارزه علیه کودک آزاری، دائم کودکان خود را کتک میزند.
رسانهها باید زندگی خصوصی شخصیتهای عمومی را بررسی کنند. سیاستمدارانی که قدرت تأثیرگذاری بر قراردادهای مختلف دارند باید بپذیرند که دوستی آنها با تاجران مختلف در معرض دید عموم مردم قرار بگیرد.
اخبار باید غیرعادی و جالب باشند اما نمیتوان انتظار داشت که همیشه جنبه آموزشی داشته باشند. مردم روزنامه میخوانند و به رادیو گوش میدهند تا بدانند اطرافشان چه میگذرد، چه آنها را به آدمهای بهتری تبدیل کند چه نکند. با این حال بین مطالبی که عموم مردم حق دارند بدانند و چیزهایی که افراد میخواهند محرمانه نگه دارند خط جدایی وجود دارد، هرچقدر هم که دانستن آن برای مردم جالب و جذاب باشد. اگر رفتار عجیب یک شخصیت عمومی در حریم خصوصی خانهاش تاثیری بر روی نقش عمومی او نداشته باشد رسانهها نمیتوانند ادعا کنند وظیفه گزارش آن را داشتهاند. آنها درواقع به حریم خصوصیِ آن چهره عمومی حمله کردهاند!
شخصیتهای عمومی حق دارند به دور از چشم مردم آرامش داشته باشند.
حفظ تعادل بین حریم خصوصی و عمومی اصلا آسان نیست اما شما مسئولیت دارید که برای آن تلاش کنید.
سلبریتیها
برخی میگویند زندگی یک سلبریتی خارج از صفحات نمایش به کسی مربوط نیست و حریم خصوصی آنهاست. روزنامهنگاران باید این مسئله را درنظر بگیرند که سلبریتی درحال تلاش برای نشان دادن تصویر خوب از خود برای تبلیغ موضوعی خاص است یا نه! اگر سلبریتی درحال ارائه نظرات خود و توصیه مردم به کارهای مختلف باشد نمیتواند ادعا کند که رسانه حق ندارد ویژگیهای بد او را افشا کند. این مسئله بستگی به خود سلبریتیها دارد که خودشان را چگونه نشان میدهند و چه هدفی دارند.
اگر مجری تلویزیونی عمدا شخصیت نمایشی خود و شخصیت خصوصی خود را ادغام کند، میشود رسانهها را بابت اشتباه گرفتن زندگی خصوصی و عمومی او بخشید. اگر یک بازیگر برای امرار معاش در فیلمهای مختلف بازی کند اما بیرون از صحنه تلاش نکند تا برای امور مختلف مردم را ترغیب کند یا تبلیغ کند، درخواست او برای داشتن یک زندگی خصوصی و با آرامش باید مورد توجه رسانهها قرار بگیرد و به آن احترام گذاشته شود.
خانوادهی چهرههای عمومی
خانواده چهرههای عمومی تا کجا باید مورد بررسی رسانهها قرار بگیرند؟ اگر پسر یک ستاره سینما به جرم مصرف مواد مخدر دستگیر شود باید رسانهای شود؟
رسانهها اغلب استدلال میکنند که چنین داستانهایی را نه از زاویه جرم پسر، بلکه بخاطر تأثیری که بر پدر دارد پوشش میدهند با این فرض که آن هنرمند چهرهای عمومی است. برخی دیگر از روزنامهنگاران هم میگویند پسر حتماً به علت موقعیت پدرش از مزایای مالی یا اجتماعی برخوردار بوده است بنابراین باید مسئولیتها را هم بپذیرد.
هردو استدلال سطحی هستند! روزنامهنگاران در این شرایط باید به افراد باتجربهتر مراجعه کنند و از آنها مشورت بگیرند تا ببینند اتفاقی که برای خانوادهی یک چهره معروف افتادهاست ارزش پرداختن دارد یا نه.
زمانهای خاصی هم وجود دارد که اتفاق هرقدر هم خاص باشد نباید به آن پرداخت. برای مثال زمانی که یک چهره عمومی عزیزش را از دست دادهاست. این بدان معنا نیست که خبر را اعلام نکنید؛ صرفاً باید به حریم خصوصی او احترام بگذارید و درخواست مصاحبه نداشتهباشید. سعی کنید منابع جایگزینی برای گزارش خود پیدا کنید. بسیاری از مردم دوستان و آشنایانی دارند که در این مواقع میتوانند به شما کمک کنند. در شرایط غم و اندوه، از خود چهرهها فاصله بگیرید و رعایت حال آنها را بکنید. اگر چهره عمومی در شرایط غم و اندوه با کسی رفتار بدی داشته باشد نباید آن را پوشش بدهید! در مواقع خاص سعی کنید افراد را درک کنید و قضاوتشان نکنید.
در ژانویه سال 2022، یکی از خبرنگاران رویترز، 11 اصل کلیدی را پیشنهاد داد در برخورد با کسانی که در شرایط غم و اندوه هستند:
- خودتان را به درستی و کامل معرفی کنید.
- موضوع گزارش را کامل روشن کنید و بگویید راجع به آنهاست.
- اطمینان حاصل کنید که فرد از صحبت با شما رضایت کامل دارد.
- متعهد شوید با آنها رفتاری اخلاقی داشته باشید.
- در صورت لزوم یک تماس اولیه از داخل سازمان خبری با آنها بگیرید.
- بصورت کامل توضیح دهید که مصاحبه چگونه انجام میشود و درنهایت با مطالب چه کار میکنید.
- مصاحبه شونده باید زمان و مکان را تعیین کند که راحت باشد.
- به آنها زمان انتشار مطالب را اطلاع دهید.
- از آنها بپرسید که اجازه دارید مطالب را با دیگر رسانهها به اشتراک بگذارید یا نه.
- در برخورد با عواقب مصاحبه به آنها کمک کنید.
- اگر هرگونه اشتباهی رخ داد از آنها عذرخواهی کنید و در اسرع وقت اصلاح کنید.
هرچیزی که درمورد حریم خصوصی و تبلیغات گفتیم، راجع به خود خبرنگاران هم صدق میکند. اگر فکر میکنید حق دارید به مردم اطلاعرسانی کنید و مسئولانه اینکار را انجام میدهید میتوانید توقع داشته باشید حریم خصوصی خودتان حفظ شود. با این حال اگر برای دیده شدن مطالبتان یا جذب خوانندگان از این مرزها که گفته شد فراتر بروید نمیتوانید توقع داشتهباشید که حریم خصوصی خودتان حفظ شود.
نظر شما